شعر كلاسيك «سمانه ميرزايي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر كلاسيك «سمانه ميرزايي»

 


شعر اول

بی‌خبر آمد ولی در بوق و کرنا کرد و رفت
بی‌تفاوت التماسم را تماشا کرد و رفت

او که احساس مرا عمری گدایی کرده بود
آخر احساسش به من را ساده حاشا کرد و رفت

فکر می‌کردم که درمان تمام دردهاست
حیف،او تنها غم خود را مداوا کرد و رفت

روزگاری غم برایم هیچ معنایی نداشت
آمد و غم را برایم خوب معنا کرد و رفت

زندگی بی او برایم زندگی با درد بود
او که پای مردنم را زود امضا کرد و رفت...



شعر دوم

رفتی که نبینی غم تنها شدنم را
این غربت موروثی خاک وطنم را

پروانه که عمری‌ست شده همدم آتش
در آتش صد شعله ندیده بدنم را

آغوش تو تنها وطن امن غزل بود
آن شب چه شبی بود که بردی وطنم را

از قاصدک فصل غمم خواسته ام تا
یک روز به گوشت برساند سخنم را

از صحنه‌ی تاریخ ببر آن شب و آن روز
آن تلخ‌ترین ساعت بی‌کس شدنم را

"یک عمر در آغوش خودم شعر نوشتی
از یاد نبر قافیه‌ی پیرهنم را..."

دیدگاه‌ها   

#6 احمد 1398-05-30 00:44
خیلی عالی بود ولی فک نکنم کسی بدونه دله سوخته بتونه اینطوری از دلسوختگی شعری بگه ک با همه دلسوخته همدردی کنه
#5 محمد عبدالهي مهرآيين 1392-07-07 23:52
خانم سمانه عزيز هردو قطعه شعرت گيرا بود مرسي

عشق والای پروانه

بنازم صوت زيباي تورا اي خوش نوا بلبل
كه آن معشوق زيبايت بباشد غنچه هاي گل
دهندي صفّت گل را به هر نيكيّ و زيبايي
وهركاو خوش صدا باشد بگويندي شده ُبلبُل
اگر در عشق گل ؛ گشتي زبانزد درهمه دنيا
ولي پروانه در عشق و فداكاري شده سَمُبل
كه جان درعشق نورشمع روشن بازدي اما
نباشد اعتنايش بر خموش افروزگان بالكُل
بسي والاست عشقش چون بباشد نور وآگاهي
كه چرخد اين جهان ما به روي اين گران كاكُل
اگر آن ( مهر) نور وروشني اندرسرت داري
بباشي غرقه در؛ گل صوت بلبل هم خراب از مُل
#4 محمد علی چراغی 1392-02-30 13:22
درود بر بانو سمانه میرزایی / شعر دوم مصراع پایانی «"یک عمر در آغوش خودم شعر نوشتی
از یاد نبر قافیه‌ی پیرهنم را..."» بسیار زیبااست وتصویر خیال ظریفی دارد .پایا و پویا باد سمانه میرزایی / چراغی 30 اردیبهشت 1392
#3 رحیم محمدجانی 1392-02-18 12:54
سلام ...درود شاعرعزیز شما به دفتر دوبیتی بهاردعوتید وما را به شاگردی بپذیرید
#2 محمد نجاردفولی 1392-02-06 00:52
با عرض سلام خدمت دوست عزیز خانم میرزایی خیلی زیبا بود

مرحبا ٰ امیدوارم که در زندگی شخصی هم موفق و پایدار باشید
#1 نگین افشاری 1392-02-05 20:15
با درود و تشکر از دوست عزیز

بنظر بیت دوم غزل اول اینطور بود؛بهتر میشد:

آخرش احساس خود را ساده حاشا کرد و رفت

احساس من را در شعر جالب نیست...

بیت پایانی هم ارتباط خوبی با سایر ابیات برقرار نکرده .. و انگار تنها برای پایان دادن به شعر امده.

کار دوم نسبت به کار اول منسجم تر است....

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692