پویا آریانا متولد تیر ماه سال 64 است که فعالیت ادبی خود را از سال 79 آغاز کرده است و در قالب های کلاسیک اما با زبانی نو و ويژه ی خود شعر می سراید. ضمنا وی حدود 7 سال است که در سرایش ترانه هم دست دارد که البته در حال حاضر بیشتر فعالیت وی در این زمینه است
1.
شبيه جملهي مشهور«دوستت دارم»
چقدر دختر مو بورِ ... دوستت دارم
و دوستت دارم مثل عاشقت هستم
و عاشقت هستم مثل دوستت ... دستم-
نمي رسد به تو يا مي رسد؟ [دو راهي بخت]
هميشه ميكشدم اين سئوالهاي چه سخت
هميشه ميكشدم اين كه يك نفر با تو ...
و حس لعنتياي كه « نميرسم تا تو »
وكاشكي كه تمامت براي من بود و
«خودت» عروس همه قصههاي من بود و ...
تنت چقدر ميآيد به هر چه پوشيدي
قسم بخور كه «تو» را از پري ندزديدي
که چشمهاي تو مقياس كوچك درياست
و چشمهاي تواصلن خودِ خودِ «زيبا»ست
من از تو لبريزم ، از لبت بريز مرا
عسل بريز لبم را عسل بريز و يا –
عسل بريز كه در كار خير حاجت هيچ ...
تمام تلخي من را بگير طاقت هيچ ...
تمام فرضيهي «بي تو ميشود» رد بود
تمام من به تو محتاج هست و خواهد بود
[ببين تو نيمه ناكامل مني ، اصلن
تو در كنار من مرد ميشوي يك زن]
و ته كشيد ميان من و تو «بي» حالا
به من رسيدي ما «با» شديم شايد تا ...
و خط زديم به روي هر آنچه غير از ماست
و خط كشيد خدا دور ما و بعدش خواست –
من و تو تا ته دنيا براي هم باشيم
و تا هميشهي «ما» پابهپاي هم باشيم
تو را كه «نقطه»ي پايان دردهاي مني
گذاشتم ته اين جمله: «تو براي مني»
2.
مردي نشسته در خود، در ازدحام ديوار
ذهنش شكسته زير تكرار تلخ آوار
عق مي زند خودش را در استكاني از پوچ
دل ميزند به در/يا ديوارهاي تبدار
هل ميدهد لبش را در بستههایي از هيچ
حل ميكند تنش را در قرصهاي بيمار
هي راه ميرود در لبهاش راك تندي
و چنگ ميزند به حلقوم سرد گيتار
رد مي كنند او را حتا تماسهايش
[هي زنگ مي زند به… «- اون لعنتي رو بردار»]
پك مي زند به مرگ تدريجي حضورش
گم ميكند خودش را در دود گيج سيگار
***
پيوند خورده با تيغ دستان بي حواسش
جاريست زير پايش خون هاي رو به تكرار
4