«اعظم خندان»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

  • شعراول

سال هزارو سیصد و هشتاد و چند بود؟
طعم لبان او چو عسل،همچو قند بود
از پشت شب به شیشه دل زد که یالله
آیینه ای به هیبت کوه سهند بود
شعری نوشت برایم که بانو دلم تو را...
تا انتهای شعر سکوتی بلند بود
بوسید بیت آخر شعرش لب مرا
سال هزار و سیصد و هشتاد و قند بود

 

  • شعر دوم

کز‌می کنی به سینه ام و باز هم نبات

می‌ریزد از نگاه تو بر روی این فلات

دل...دل... نکن بیا بغلم کن،خدا هنوز

لبخند می‌زند به نفس‌هات،خنده‌هات

امشب بیا کلانتری هفت، راس هشت

تا من ببوسمت و ببینی که احتیاط ↓

خیلی مزخرف است زمانی که چشم ها

زل می‌زند به دکمه بازم که بی ثبات

در دست باد این طرف و آن طرف و باز...

دیدگاه‌ها   

#2 اعظم خندان 1391-06-26 15:58
درست می باشد
#1 شقایق نعمت پور 1391-06-08 06:08
نیاز به تمرین های بیشتری برای نوشتن دارید

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692