قربان ولیئی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

صحنه ـ کرمانشاه

1348

 

در بي‌شمار آينه

خورشيد سر رسيده كه بيدار مي‌شوم
مي‌نوشمش مكرّر و هشيار مي‌شوم
چشم تو در برابر خويشم نشانده است
در بي‌شمار آينه، تكرار مي‌شوم
مي‌لرزم آن چنان كه زمين روز رستخيز
بر تكّه‌پاره‌هاي خود آوار مي‌شوم
تكثير در تمامي ذرّات كائنات
اين گونه با وقوع تو، بسيار مي‌شوم
ابري غريب مي‌رسد و خيمه مي‌زند
آهي عميق مي‌كشم و تار مي‌شوم

از پنجره چشم تو

چشمه‌ها رو به تماشاي تو در جريانند
آهوان جذبة چشمان تو را حيرانند
بادها حامل هموارة انفاس تواند
بيدها در هيجاني كه تويي، لرزانند
كوه در خلسة سنگين و زمين رقصان است
شاخه‌ها در تب ديدار تو دست افشانند
هستي از پنجرة چشم تو محو خويش است
آسمان‌ها به تو پيوسته فرا مي‌خوانند
كلماتم چه وقوفي به جمالت دارند؟
از جلال تو حروف از حركت مي‌‌مانند

دیدگاه‌ها   

#2 علي دلير 1392-06-05 02:16
سلام: بعداز چند سال هنوز ترنم داوودي سکوت برايم دلپذير است. احسنت بر شما.
#1 عطیه 1391-08-30 03:45
در تو دقیق گشتم و عقلم به باد رفت!

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692