هر كه ديده است مرا گفته غمی با من هست
غمی آواره كه در هر قدمی با من هست
در دلم هر طرفی مجلس ذكری بر پاست
حاجت و روضه به قدر حرمی با من هست
سر مويی دلم آشفتهی گيسويی نيست
گيسويی نيست ولی پيچ و خمی با من هست
میخرم از همگان تا بفروشم به خودم
تا بخواهيد غم از هر قلمی با من هست
شده در هر نفسم شكر دو نعمت واجب
آه در هر دمی و بازدمی با من هست