بابک سلیم ساسانی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 


خون وحشیانه در دلم آتش گرفته است

آیینه در مقابلم آتش گرفته است

دریایی از شرابم و طوفان که در غروب

از ضرب موج ساحلم آتش گرفته است

محکم مرا بگیر در آغوش، مدتی است

از هر کسی که غافلم آتش گرفته است

رفتی از این اتاق ولی در مسیر تو

سازم، تنم، وسایلم آتش گرفته است

پیدا کنید آن که مرا سوخت، سخت نیست

حتما لباس قاتلم آتش گرفته است

جز شعر آخرم که نفس می­کشد هنوز

دیگر تمام منزلم آتش گرفته است


كرمانشاه 1366

دیدگاه‌ها   

#1 یک دوست... 1392-10-01 01:13
شبِ تاریک و سنگستان و من مست
قدح از دست من افتاد و نشکست
نگه دارنده اش نیکو نگه داشت
و گرنه صد قدح نفتاده بشکست

میروم تا آبرویی بخرم...

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692