با درد هایم تازه تر از عشق ، با غصه هایم هر زمان شادم
درمان نمی خواهد دلم دیگر، هر وقت من ، یاد تو افتادم
آبی شدم همرنگ دریاها ، در ساحل خاموش رویایت
پیدا شدم در موج ها هرچند ،گم گشته ام در شوق فریادم
در گیر وبند آرزوها بود ذهن عجول و ساده ام هرچند
پاسخ نمی خواهد دگر اکنون ، از هرچه قید و بند آزادم
در تیک تاکِ فرصت دیروز ، تصویرفرداها نمایان بود
ول پرسه های بادبادک وار ، با هر بهانه داده بر بادم
عشق و غرور و آرزوهایم ، یکعمر در چنگ زمان رقصید
از نردبان عاشقی هر بار، بالا که رفتم ، زووود افتادم !
دیدگاهها
سلامت باشید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا