نشستهام روي گردن تماميتان
نشستهام که نفسهای گرم را ببرم
که جسمهای شمارا به هيچ ميخ کنم
و روحهای شمارا در انزوا بخورم
[در اين زمانه مگر زخمها زبان دارند؟!]
علاقه دارم در پردهها نفوذ کنم
که خوب قاطی با خون و استرس بشوم
ظريف بنشينم روی گردههای شما
و ردّ شلاق چرم ميسترس بشوم
[تمايلات غريبی به دوستان دارند!]
مکالمات عذابآورم که میخواهم
دقيق بر روي گوشِتان دريل شوم
به روی ميز غذا تا ننشستهام آرام
که با شراب و کمی مرگموش ميل شوم
[چه کار به کار گوشهايمان دارند!؟]
به هيچچی دلتان را هميشه خوش کرديد
به اينکه قدرت مرفين مرا شکست دهد
به شکل تودهای از غم به سجده میافتيد
که برق شمشير دين مرا شکست دهد
[برای کشتنمان دردها توان دارند]
از ابتدای تولد کنارتان هستم
درون گريه خودم را قرار میدهم و...
کشيده میشوم از اولش به آخرتان
درون قبر شمارا فشار میدهم و...
[فقط علفهای روی قبر جاندارند]...
نشستهام روي گردن تماميتان
نشستهام که نفسهای گرم را ببرم
که جسمهای شمارا به هيچ ميخ کنم
و روحهای شمارا در انزوا بخورم
[در اين زمانه مگر زخمها زبان دارند؟!]
علاقه دارم در پردهها نفوذ کنم
که خوب قاطی با خون و استرس بشوم
ظريف بنشينم روی گردههای شما
و ردّ شلاق چرم ميسترس بشوم
[تمايلات غريبی به دوستان دارند!]
مکالمات عذابآورم که میخواهم
دقيق بر روي گوشِتان دريل شوم
به روی ميز غذا تا ننشستهام آرام
که با شراب و کمی مرگموش ميل شوم
[چه کار به کار گوشهايمان دارند!؟]
به هيچچی دلتان را هميشه خوش کرديد
به اينکه قدرت مرفين مرا شکست دهد
به شکل تودهای از غم به سجده میافتيد
که برق شمشير دين مرا شکست دهد
[برای کشتنمان دردها توان دارند]
از ابتدای تولد کنارتان هستم
درون گريه خودم را قرار میدهم و...
کشيده میشوم از اولش به آخرتان
درون قبر شمارا فشار میدهم و...
[فقط علفهای روی قبر جاندارند]...