داستان«رنگ حقيقي»نويسنده«كندي شيلتون»مترجم«ليلي مسلمي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

آن شبي كه فهميدم به من خيانت كردي ياد روزي افتادم كه دفعه ي اول ديدمت. مثل همون آهنگ قديمي كه ميگه: رنگ حقيقي تو جلو چشم منه !!! رنگ تو تركيبي از بنفش و طلايي٬ آبي شاهانه و نقره اي بود . رنگ فريب. درخشندگي رنگ تو راز درونت را مخفي مي كرد. رنگ من تركيبي از رنگهاي آبي بچگانه و صورتي و زرد درخشان چون خورشيد تابان بود. رنگ بي ريايي. رنگ شادي. رنگ عشق. بعد آن روز اولي كه ديدمت آمد جلوي چشمم. خود حقيقي تو ... و معشوقه ي پنهاني ات. من هم او را بار اول ديدم و خيال كرده بودم رنگ او به شدت قابل اعتماد است. مثل رنگ دوستي. اما هر دوي شما همرنگ بوديد و هر دو هم به اندازه ي مساوي رنگ خود را مخفي مي كرديد. وقتي دوزاريم افتاد درست از همون زمان من خاكستري رنگ شدم. اولش تاچند لحظه همه چي بي رنگ بود. اما بعد كم كم رنگ فولاد و نقره اي تيز و چوب درخت آبنوس اومد جلوي چشام كه همرنگ دسته ي چاقو بود. رنگ تو و معشوقه ات كه دوست صميمي من بود قرمز شد. هرچي اين قرمز پررنگ تر ميشد شما بيشتر اونو مخفي مي كرديد. ديگه درخشندگي رنگ هر دوي شما كدر شد و از بين رفت. الان رنگ من فقط سياهه. سياهي كه دور تا دور روحم پيچيده تا پنهانم كنه ٬ پناهم بده و رسوايي ام را بپوشاند. من رنگ حقيقي تو را ديدم ولي هيچ كس رنگ مرا نمي بيند. هيچ كس.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692