او از شانگهای به منهتن رسید در حالی که فقط دو جمله بلد بود:" خیلی ممنون" و " اشکالی ندارد" .
اولین تعطیلات آخر هفته به پدر و مادرش زنگ زد. پدرش در حالتی خنثی و جدی به او گفت: وقتی می خواهی عمق یک جویبار را بفهمی... از هر دو پایت همزمان استفاده نکن.
او پاسخ داد " قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود."
یکشنبه، در مترو توجهش به یک آگهی جلب شد و با استفاده از دیکشنری اش آن را به زحمت ترجمه کرد:
صحبت کردن به زبان انگلیسی وال استریت را بیاموزید . او احساس کرد بخت به او رو کرده و از دوشنبه کلاس رفتن را آغاز کرد.
او در حالی که هیجان زده شده بود به خانه زنگ زد ولی پدرش که به دنیای اقتصاد مشکوک بود گفت:" اگر می خواهی بازی کنی باید در مورد سه چیز تصمیم بگیری: قوانین بازی، مقدار پولی که وسط می گذاری و زمانی که باید از بازی کنار بکشی"
او جواب داد : " و زمان" ، " گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم"
-بگو ببینم این انگلیسی وال استریت چیه؟ می شه مثال بزنی؟
- مثلاً می گویند: " اوه .. خدای من!"
-آهان ..پس حرف زدن به روش مذهبی است.
- نه. وقتی اتفاق بدی بیافتد می گویند اوه خدای من یا.. گندش بزنن..
پانوشت:
از آنجایی که در زبان فارسی از ضمیر او برای زن و مرد استفاده می شود و ضمیر جداگانه نداریم لازم به توضیح است که راوی داستان دختر است.