داستان«اگه بوكوفسكي بود چيكار مي كرد؟»نويسنده«وينسنت جي . اس. وود»مترجم«ليلي مسلمي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

من اون مرتيكه شاعر رو مي شناختم ؛ يه بار مي خواست قاپ دوست دختر منو بدزده. با اينكه قيافه ي نكبتي داشت اما مرد خوبي بود. فكر كنم به همين خاطر هم حرفاش به دل مي نشست٬ البته بماند كه اصلا آدم به درد بخوري نبود و سعي داشت دوست دخترمو بلند كنه. حرومزاده ي مزخرف!! راستش اون موقع ديگه رابطه ام با دوست دخترم بهم خورده بود. قبلا با هم بوديم و همه مي دونستن كه قراره تا ابد واسه خودم باشه. يه بار همين مرديكه شاعر منو به يكي از اين محافل ادبی برد. يكي از اون محافلي كه آدمك هاي هنري از سر و كول هم بالا ميرن و با دست به شانه ي هم ميزنن و ميگن: پسر تو عجب جونور معركه اي هستي. همين مرتيكه شاعر ميگه:" تو داستان نويسي . شايد بهتر باشه با اون قشر آشنا بشي. " و از طرف خودش منو به يكي از اين محافل دعوت مي كنه. اون موقع ازش قدردانی کردم؛ يه پيرهن شيك پوشيدم و كراوات زدم و اين كارتهاي بيزينسي كوچيك رو طوري مي دادم دست مردم انگار كه آدم كله گنده اي باشم. يه پوزخند گند و گشاد هم هميشه روي صورتم بود انگار كه بخوام بگم: " تو رو خدا به من توجه كنيد و اين داستانهاي كوچيك رمانتيك منو بخونيد". توي اون مورد واقعا يه رفيق فابريك بود٬ البته قبل از اينكه بخواد با دوست دخترم رو هم بريزه. رابطه اش را با فرستادن پيغام هايي از اين دست شروع كرد كه مثلا داره بهش فكر مي كنه و اينجور چرنديات. خودم شستم خبردار شده بود چون دوست دخترم همه چي رو بهم گفته بود چون به هر حال اون دوست دختر من بود وگرنه نمي اومد که اين چيزها رو به من بگه. حسابي قاط زدم. انتظار نداشتم رفيق نالوطي اي باشه اما حالا مي فهمم واسه دوست دختر من نقشه كشيده بود. اون موقع زيادي آثار بوكوفسكي رو خونده بودم و از خودم مي پرسيدم: " خوب اون چي كار مي كرد؟ اگه يه مردي از پشت بهش خنجر ميزد و دوست دخترشو بلند مي كرد اونوقت اون چيكار مي كرد؟ " اين مرتيكه ي كريه تمام تخيلش را در زبان طوري به كار مي گرفت تا هر دختري براش غش بره. مي دونست از زبان چطوري استفاده كنه تا هر دختري كشته مرده اش بشه. اما دوست دختر من اينطوري نبود. اون مال من بود. داشتم به اين فكر مي كردم كه چطور مي تونم اون حرومزاده رو خفتش كنم٬ اما لامصب هيكلش سه برابر من بود قیافه اش هم طوري بود انگار كه بلد باشه در برابر ضربه مقاومت كنه. تو همين محافل ادبي بود كه راجع به زنش با من حرف زد و اينكه چقدر مرد با دين و ايمانيه. اما ديگه با زنش نيست واسه همين فكر مي كنه مي تونه با زن مردم هر غلطي كه دلش خواست بكنه ؛ اما شرمنده ات رفیق !! با دوست دخترمن نميشه . من یه بار روحمو در خدمت عیسی مسیح گذاشتم ولي اصلا حال نكردم واسه همين بعدش از اين لوس بازي ها دست كشيدم. اما او با اون يكي دسته مي پلكيد٬ اون دسته اي كه كاري به كار مسيح نداره. نمي دونم حالا دقيقا چه دسته اي اما سر تاپاي همشون يكيه. واسه همين نمي فهمم راجع به خودش چي فكر مي كرد كه به خودش اجازه داد پاشو بيشتر از گليمش دراز كنه در حاليكه اصلا با اون دسته ي اول حال نكرده بود. همچين كف كردم كه زدم تو خط نوشيدني. يه ويسكي دبش زدم تو رگ از همونايي كه فكر كنم بوكوفسكي ميزد تو رگ. اونقدر مست كردم تا بتونم مثل آدمهاي مست محله ي داوينچي بذارم تلاطم حرفها و ديدگاهم درونم غوطه ور بشه. اون مرديكه شاعر شانس آورد كه دوست دخترم هنوز واسه خودمه وگرنه اگه دست ميزد بهش ميزدم دستاشو مي شكوندم. به جهنم !! فقط دلم ميخواد بدونم داره راجع به دوست دخترم فكر مي كنه؛ ميزنم لهش مي كنم. اصلا آدم اهل دعوا نيستم٬ فقط ميزدم دو تا چپ و راستش مي كردم . مي دونم عرضه ي يه هميچين چيزي هم ندارم واسه همين كلا وسط درگيري مي زنم به چاك . البته واسه خاطر دوست دخترم درگير ميشم بالاخره قضيه يه جورايي ناموسيه ديگه. همونجا كه ولو شده بودم دست انداختم يه چند تا كتاب برداشتم تا ببينم اين يارو بوكوفسكي اگه جاي من بود چي كار مي كرد. اين قضيه مثل مته رفته تو مخم، ولي هيچي دستگيرم نميشه. فكر كنم اين يارو هم زياد خودشو همه جوره درگير كرده اما واقعا هم جز نوشتن كاري از پيش نبرده. شايد بهتر باشه منم اينكارو كنم... شايد بايد منم اين ماجرا رو بنويسم.

دیدگاه‌ها   

#2 مژده الفت 1391-11-09 18:45
خیلی خوب! طنزشو دوست داشتم. ترجمه هم حسابی خوش نشسته بود.
#1 khosro 1391-11-07 20:41
very good

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692