داستان«مد جديد» نويسنده«استيون ميلهاوزر»ترجمه «ضحي كاظمي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

منبع: مجله هارپرز شماره ماه مه 1996

پس از دوره ي لباس هاي باز، دوره ي جديد لباس هاي پوشيده آغاز شد. آستين هاي بلند كه روي مچ بسته مي شدند، لبه هاي شلوارها و دامن هايي كه تا روي پا مي آمدند، و يقه هايي كه گردن را مي پوشاندند. زن هاي جوان، پيش از آن كه مشتاقانه تسليم مد جديدي شوند كه آنها را به ياد عكس هاي خسته كننده و قديمي مي انداخت، نسبت به آن مقاومت نشان دادند. به مرور لباس هايي به نظر شيك مي آمد كه دامنشان زمين كلاسها و راهروهاي مدرسه را جارو مي كرد، و تنها لحظه اي دزدانه مي شد برق چكمه هاي واكس خورده را از زيرشان ديد. دختران، با دستمالي كه موهايشان را مي پوشاند و دستكش هاي چرمي ساق بلندي كه تا بالاي بازو مي رسيد، در مراكز خريد چرخ مي زدند. گردن ها، كم كم زير يقه هاي بلند كامل مخفي شدند، و لبه كلاه ها پهن تر شد، طوري كه روي چهره ها سايه مي افتاد. گويي بعد از يك قرن نمايش بي پرواي اعضاي بدن، زنان خسته شده و كششي به سمت رها شدن از اجبار همواره در معرض نگاه پرتوجه مردان بودن، احساس مي كردند. در هر چين دامن، و دكمه بلوز لباس هاي جديد، مي شد اين اشتياق به پنهان شدن را لمس كرد.

كم كم با گسترش مد لباس هاي پوشيده و پوشيده تر در مجلات مختلف، با عكس مانكن هايي كه سرهايشان را به كنار برگردانده، و نگاه هايشان را به زمين دوخته بودند؛ و يا مانكن هايي به شكل زنهاي خانه دار طبقه متوسط، همراه با دخترانشان، گروه جديدي از طراحان مد لباس پا به عرصه گذاشتند. طراحاني جوان و سركش، كه با نگاهي تحقير آميز به گذشته مي نگريستند. مرموزترين و ساختارشكين ترين آنها طراحي بود كه لباس هايش را با دايره اي سرخ رنگ كه حرف H طلايي درون آن قرار داشت، امضا مي كرد. اجازه نمي داد از او عكس يا فيلم بگيرند و خود را هيپريون ناميده بود.

در اين زمان، لباس هاي پوشيده هنوز به شكل بدن زن دوخته مي شدند. و هيپرون بود كه موثرترين قدم را در گذر از بدن به سمت عرصه اي نو برداشت. او تماشاگران خود را در شوي لباسي كه پاييز برگزار كرد، با لباس هايي الهام گرفته از دوران ويكتوريا، و ژيپون هايي كه تا سر حد شانه ها مي رسيد، متعجب ساخت. زنان مي توانستند در نيم كره اي دوخته شده از سيم و ابريشم يا مخمل، كه از شانه هايشان تا روي زمين آويزان بود، مخفيانه قدم بردارند. هرچند لباس نيم كره اي به خاطر غير عادي بودن، زشت بودن، و فضاي استهزا آميزشان، مورد تمسخر برخي منتقدين مد لباس قرار گرفت، اما ديگران آنرا نماد رهايي از بند بدن، تلقي كردند. پيش از اين، تاريخ مد لباس زنان، حاكي از تغيير توجه از يك قسمت بدن به قسمت ديگري از بدن زن بود. با اين طراحي ساده، هيپريون مد لباس را از وابستگي اش به شكل بدن زن، آزاد ساخت.

دوره طراحي لباس هاي هندسي، مثل لباس هاي هرمي، هشت وجهي، و غيره، دوره اي كوتاه و ناموفق بود، كه با دوره طراحي آزاد كه كلا شكل هاي هندسي را نفي مي كرد، جايگزين گرديد. زنان، خود را در لباس هايي مي آراستند كه براي دست يابي به هدف رمزآلود خود، آزادانه طراحي شده و به پارچه امكان حركت آزاد وشناور به هرجهت مي داد. لباسهايي با ساختاري پيچيده و معماگونه، كه از شانه و بالاتنه شروع مي شد، و در ملقمه اي از ساتن و مخمل فرو مي رفت. لباسهاي بسيار بلند، با دنباله هاي آستر ابريشمي، كه در ناحيه گردن جمع و بسته مي شد، مثل فوراني خيره كننده و وجدآور از رنگ و طرح. لباس هاي افقي، لباس هايي مانند روياهاي هذيان گونه، لباسهايي مانند شكوفه هاي تب آلود درون جنگل هاي نفوذناپذير، لباسهاي دوخته شده از پارچه هاي مصنوعي، پارچه هايي كه طوري طراحي شده بودند تا ابرهاي طوفاني، يا بوران برف، يا زبانه هاي آتش را به تصوير بكشند. لباسهايي كه هر نوع تكرار را انكار كرده، و غير ممكن ها را طلب مي كرد. درحاليكه همواره در طول تاريخ، طراحي هاي لباس روي قسمتي از بدن تاكيد كرده و آنرا برجسته تر و اغراق آميز تر جلوه مي داد، لباس هاي جديد، بدن را به كل ناديده مي گرفت، اما درعين حال به نظر مي رسيد روحيات دروني، خواب هاي فراموش شده، يا عرصه هاي پنهاني احساس را منعكس مي كند. دختران جوان، به خصوص از طراحي هاي آزاد هيپريون به شدت استقبال مي كردند. زيرا در حاليكه در لايه لايه هاي لباس از نظرها پنهان مي شدند، همين خروش پارچه هاي پيچ در پيچ ، احساسات ممنوعه را در آنها بيدار مي كرد، و در اصل از لذتي دوگانه، توا م از حس رمز آلود پنهان شدن و جلب توجه، بهره مي بردند.

در عين حال چهره زن كه در طراحي هاي هيپريون هميشه از قسمت پوشيده لباس بيرون بود، كم كم در طراحي هاي جديد به درون كشيده شد. يقه گلبرگ مانند، تا خط رويش موها بالا مي آمد. پوشش هاي رنگارنگي به نام گردن پوش، تا روي چانه ها را مي گرفت. و سرپوش ها تا روي شانه ها مي رسيد. از آنهمه جالب تر، طراحي هاي روي لباس ها بود، شكل ها و فرم هايي ساخته شده از تكه هاي مختلف و درهم پيچيده ي پارچه، كه بدون هيچ ارتباطي با اصل لباس، مانند مجسمه هايي كه در ديوار كليساها ساخته شده اند، تعبيه شده بودند.

هرچند طراحي هاي آزاد هيپريون، به خاطر عدم نمايش بدن زن، مورد ستايش منتقدين بود، اما بعضي ها به سرعت به اين نكته اشاره كردند، كه مد جديد پوشش كامل، خود نوعي اروتيزم، به همراه دارد. قسمت هاي تحريك آميز طراحي هاي پيشين، مانند بالا تنه هاي كوتاه كه شكم را بيرون مي انداخت، با نوعي كنجكاوي محو و غير مستقيم، جايگزين شده بود. با اين طرح هاي جديد، خيالپردازي اوج مي گرفت، چرا كه در زير گردبادي از پارچه، كه فضايي ممنوعه بوجود مي آورد، و ذهن را به بازي مي گرفت، بدني مخفي بود كه ميل به كشف شدن را بيدار مي كرد. يك منتقد مد، طراحي آزاد لباس را، به موانع پيش روي رسيدن شواليه هاي قرون وسطي، به معشوقي زنداني در بالاي برج بلند محافظت شده توسط اژدها، مقايسه نمود. حس دشواري، و ممانعت تحريك آميز، با مد جديد لباس زير پادار، چين چين، و لايه لايه، كه در زير دامن هاي گشاد، باغي از تور و ساتن و روبان سرخ و سياه و فيروزه اي، مي روياند، تشديد شد. دخترهاي جوان كه تا سال پيش، با شادماني صندل ها و يقه هاي باز خود را به نمايش مي گذاشتند، در پوشيدن لباس هاي زير پر لايه، از هم پيشي مي گرفتند. و در دستشويي مدارس دور هم جمع مي شدند، تا ببينند چه كسي بيشترين لايه لباس زير را پوشيده است، و لباس هاي زير خوشرنگ زرد و قرمز و آبي آسماني خود را به هم نشان مي دادند. با همه اينها، بعضي منتقدين اصطلاح پوشش كامل زن را دقيق نمي دانستند، زيرا باوجود گردن پوش ها و يقه هاي بلند، هنوز قسمتي از صورت ديده مي شد، و ببيننده را به ياد قسمت هاي ديده نشده مي انداخت، و ذهن را دوباره به بازي مي گرفت. همينطور موقع حركت زنان در لباس هاي طراحي آزاد هيپريون، گاهي شكل دست يا پايي از زير پارچه لباس مشخص مي شد. و همين نديدن ها و دردسترس نبودن ها، فانتزي هاي جنسي را تشديد و تحريك مي كرد. لباس هاي جديد انگار برعكس عمل مي كرد. زن ها خيلي بيش از پيش به نظر برهنه مي آمدند، تا در پوشش كامل لباس هاي مد جديد.

درحقيقت خيلي از زن هايي كه به واسطه هيكل و ظاهر خود پيش از اين نمي توانستند به راحتي شوق و اشتياق جنسي بوجود آورند، با خيال راحت، در زير لباس هاي هيپريوني، مي دانستند كه بدنشان پوشيده در لايه هاي وهم آور پارچه، مي تواند هر شكلي كه دوست دارند، به خود بگيرد. هدف مد، جايگزين كردن روال يك نواخت شده با چيزي هيجان انگيز است. طراح موفق كسي است كه همواره بتواند براي مقابله با سكون و تكرار، طرحي ارائه كند كه دست كم تا مدتي ديگر، موجي از هيجان پراكنده نمايد. با اينحال كه طرح هاي هيپريون، صفحات مختلف روزنامه هاي بين المللي را پر مي كرد، طراح جوان در حال برنامه ريزي گام بعدي خود بود. در طراحي جديد خود، براي كلكسيون بهار/ تابستان، كه همه بي صبرانه انتظارش را مي كشيدند، او رهايي كامل لباس، از بدن زن را ارائه نمود. لباس هاي جديد، تمايل به پوشش كامل را با امتداد بالاتنه تا بالاي سر، و پوشش كامل سر در قالب لباس، تحقق مي بخشيد. لباس هيپريوني، به طور كامل زن را در خود مخفي مي كرد، و تنها از طريق شكاف هايي كه هنرمندانه در ناحيه چشم و بيني و دهان تعبيه شده بود، با دنياي بيرون ارتباط برقرار مي كرد. بالاتنه هاي جديد، به سرعت جا افتادند و نمونه هاي مختلف آن، گسترش يافت. ايده اصلي، نفي كامل سر با افزودن فضاي بين شانه ها تا بالاي سر، و در حقيقت قرارگيري كل قد فرد، در درون لباس بود. در همين حيث، شيارهايي كه براي بيني و چشم ها تعبيه شده بود، و به همين دليل توجه را به سمت صورت جلب مي كرد، و تصور تبديل شدن لباس را به ماسك ايجاد مي كرد، با پارچه هاي شفاف، كه اجازه عبور يكطرفه نور را مي داد، جايگزين گرديد. و زنان كه كم كم در فضاهاي مخفي لباسها محو مي شدند، به كل نامرئي شدند.

منتقدين از لباسِ كاملا پوشيده، استقبال كردند، اما در بيان نقاط قوت آن به اتفاق نرسيدند. بعضي مي گفتند اين لباس محافظت كامل زن را در برابر هجوم نگاه مرد بوجود آورده است، و برخي ديگر آنرا نهايت رهايي لباس از بدن، مي ناميدند. يك منتقد، مد جديد را «زن محو شده» ناميد، و لباس هاي طراحي شده را به اندروني هاي خانه هاي قرن هجدهم اتاق هاي مخصوص زنان كه در آن، زن، بيرون از قلمروي مرد، قرار داشت- و مي توانست خارج از كنترل مرد، خودش باشد، توصيف نمود. خبرنگار روزنامه ي رقيب، با بي اعتنايي به اين موضوع، تنها به ستايش جنبه هاي زيبايي شناختيِ طراحي لباس نوين پرداخت، كه اكنون بعد از سالها، توانسته بود خود را از وابستگي به فرم بدن، رها كند و مانند هنر نقاشي، مستقلا پيشرفت نمايد.

و اكنون دوره جديد افراط گري شروع شده بود، دوره اغراق آميزي كه با حذف كامل چهره زن از لباس، آغاز گرديد. لباس هاي الهام گرفته از هيپريون دچار افراط و تفريط هاي شديد گرديد و به وادي تجربه گرايي بي محتوا كشيده شد. طراحان بي قرار و قانع نشده، شروع كردند به بزرگتر كردن لباس ها، كه از هر جهت وسيع تر مي شدند. گاهي به اندازه اتاقي كامل مي رسيدند و فقط در فضاهاي باز بيرون، مانند پارك ها، قابل پوشيدن بودند. فضاهاي خاليِ گسترده ي زير لباس ها، حدس و گمان هاي زيادي به وجود مي آورد. شايعه بود كه زير اين لباس هاي پوشيده، زنان برهنه با معشوق خود ديدار مي كنند. يكي از لباس ها در كنار خود در قرمز رنگي داشت كه گفته مي شد به اتاقي باز مي شد كه در آن تخت و ميز توالت و آواژور قرار داشت. لباس ديگري كه براي همسر مديرعامل شركت مهم نرم افزار، طراحي شده بود، توسط راهروي پوشيده اي به پشت خانه متصل مي شد. لباس هاي جديد بيشتر از اين كه پوشيده شوند، زنها به درونشان وارد مي شدند. كم كم لباس هاي جديد از لحاظ ساختاري به ساختمان هاي معماري نزديك مي شد. اين مبالغات، كسالت و خستگي شديدي به همراه داشت. در يك مهماني در شمال كنكتيكت، كه در بعد از ظهر تابستان و در فضاي آزاد برگزار شده بود، سكون عجيبي در لباس هاي عظيم احساس شد. يعني زنها ناگهان همه با هم تصميم گرفته بودند كه تكان نخورند؟ لباس هاي پر ابهتِ ساكن، در چمن هاي كنار درياچه، شبيه مجسمه بودند. چهار مرد كه از سكون زنان خسته يا هيجان زده شده بودند، در كنار يكي از آنها ايستادند و به نوشيدن و صحبت كردن ادامه دادند. ناگهان دو نفر از آنها دولا شدند و لباس سنگين را به سختي بلند كردند. فرياد شعف همه بلند شد. زير لباس، تنها چمن تا دوردست ها ادامه داشت.

مردها به سمت بقيه لباس ها رفتند و آنها را بلند كردند و برگرداندند. زن ها ناپديد شده بودند. چند وقت بعد، زنها را در آشپزخانه همسايه پيدا كردند، كه حوله پيچ، با هم مشغول گفتگو بودند. تا مدتي، مد جديد ادامه داشت. زنان لباس هاي بزرگ را مي پوشيدند و بي سر و صدا از آن خارج مي شدند، تا به امورات خود برسند. و لباس ها، كه بالاخره به آثار هنري-مستقل از بدن زن-تبديل شده بودند، در موزه ها و كلكسيون هاي خصوصي، جايي براي خود پيدا كردند. معمولا در كنار اتاق هاي پذيرايي بزرگ، در كنار پيانو ها و مبل ها، به نمايش گذاشته مي شدند.

اين جدايي كامل لباس از بدن، باعث سردرگمي زنان شد، كه ديگر نمي دانستند چه بپوشند. بعضي زنها براي ابراز ناراحتي شان از فاصله تحمل نكردني شكوه لباس با حقارت بدن، كه بايد با اين لباس ها پوشانده مي شد، به عمد شلخته مي پوشيدند. گويي موجوداتي برتر، پا به عرصه جهان گذاشته بودند: گونه جديد لباس ها. شايعه هايي از شورش زنان عليه لباس ها كه به نظرشان دست و پاگير و غير ضروري مي آمد پراكنده شد. هرچند اين حرف ها فقط شايعه بود، اما نشان از پشيماني زنان و تمايلشان به بازگشت به گذشته داشت. مردم با اشتياق فراوان از لباس هاي غير ممكن سخن مي گفتند :لباس هايي كه داخل بدن پوشيده مي شدند، لباس هايي به بزرگي يك شهر. و برخي هم برهنگي طبيعي را پيشنهاد مي كردند. با نزديك شدن فصل جديد، همه مي دانستند اتفاق تازه اي در راه است.

همين موقع بود كه هيپريون، تنها مصاحبه خود را منتشر كرد. در اين مصاحبه از زنان بابت طرح هايي كه آنها را به گمراهي كشيده و خودش را مشهور كرده بود، عذرخواست. نام واقعي خود را فاش كرد: بن هرشفيلد، از بروكلين، و كناره گيري خود را از دنياي مد بعد از آخرين شو لباسش اعلام نمود. مصاحبه، واكنش هاي شديدي به همراه داشت، و از آن به عنوان كلاه برداري، و مانعي بر سر راه پيشرفت دنياي مد ياد شد. اما در خبر كوتاه شبانه، مردي تاس و عينكي، مضطربانه با چتري در دست، ايستاده بود و توضيح مي داد كه او بن هرشفيلد، از اهالي بروكلين است و از دنياي مد و طراحي لباس هيچ نمي داند. هيچِ هيچ. و مردم با شك و ترديد و شكيبايي، منتظر شوي جديد لباس او بودند.

و بالاخره زمان موعد فرا رسيد. بر خلاف انتظار همه، زن بلند قدي وارد سن شد، كه لباسِ كلاسيك تنگ، با كمر كيپ، و دامن پليسه، به تن داشت. چهره كاملا مشخص او، نگاهي بي تفاوت و مغرور داشت، كه سالها ديده نشده بود. لباس سطح پاييني كه هيپريون ارائه كرد، خط سياهي بود كه بر روي همه كارهايي كه تاكنون انجام داده بود، كشيد. با همه اينها، طراحي او در بين لباس هاي منفك شده از بدن، نوآوري جديد و راديكال به حساب مي آمد. زنان ابتدا كمي مردد بودند. با اولين كسي كه جرات كرد و لباس جديد را در يك مهماني پوشيد، مد جديد سريع گسترده شد. لباس هاي غول آساي قديمي به انباري ها منتقل شدند، و بعدها دختر بچه هايي كه براي يافتن خانه اسباب بازي، يا يك جفت اسكيت قديمي، به اين انباري ها سرك مي كشيدند، با تعجب به اين لباس ها برمي خوردند. در مهمانيهاي خانوادگي و دوره همي ها، مردم دوران گذشته را با خنده و خجالت ياد مي كردند. لباس ها در خاطرات محوتر و محوتر شدند، تا اينكه كم كم به فراموشي سپرده شدند. درعين حال لباس هاي جديد، هرچند وقت يكبار كمي بلند تر و يا كوتاه تر شدند و بلوزها تنگ و گشاد. بعد از ظهر يك روز تابستان، در پياده رويي پوشيده در سايه درختان افرا، مادري كه با دخترش قدم مي زد، گويي چيزي را به ياد مي آورد، خاطره اي درباره يك لباس. اما نه، در بين سايه روشن برگ هاي درخت افرا، و تكه هاي آسمان كه از لايشان پيدا بود، و عطر چمن هاي تازه زده شده، و سقف خانه هاي آفتاب گرفته، هرچه كه بود، فراموش شده بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692