داستان «پادشاه و مار» مترجم «ابوذرشریفی زمیدانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

abozar sharifi

کشور بیجارگاه پادشاهی دانا و مهربان داشت. مردم شاد بودند. اما خود پادشاه ناراحت و نگران بود. یک مار شیطانی وارد بدن پسرش شده بود .نه دارو و نه جادو نمی توانست حال پسرش را خوب کند. وقتی که شاهزاده بزرگ شد با خود گفت:به خاطر من است که پدرم نگران است.

یک روز ،قصر را ترک کرد. همینطور که در حال جستجو بود، به کشوری دیگر رسید. خرابه ای پیدا کرد و همانجا خواست زندگی کند. برای غذا گدایی می کرد. پادشاه آن کشور ستمگر بود .اما دختر مهربان و زیبایی داشت. پادشاه از دخترش ناراحت بود. آن دختر همیشه کار سخت پدرش را مسخره می کرد. پادشاه با خود گفت: دخترم همیشه با من بد صحبت می کند. باید او را همسر یک گدا کنم تا بفهمد سخت کوشی چیست.

بنابراین وقتی که شاهزاده گدا برای غذا وارد قصر شد، پادشاه ستمگر مجبورش کرد تا با دخترش ازدواج کند. شاهزاده و عروسش رفتند تا به خرابه برسند. در مسیرشان صبر کردند تا استراحت کنند. عروس خانم رفت دنبال غذا بگردد و شوهرش خوابید.وقتی که عروس خانم برگشت از اینکه دید ماری روی دهان شوهرش نشسته وحشت کرد. روی سنگی در نزدیکی، مار دیگری نشسته بود. داشتند با هم صحبت می کردند. ماری که روی سنگ نشسته بود گفت:

چرا از بدن شاهزاده بیرون نمی روی؟او خیلی مهربان و با گذشت است.

ماری که روی دهان شاهزاده نشسته بود گفت:خوب تو هم خیلی بد جنس هستی .به همه ی مسافران حمله می کنی. نباید به من بگویی چه کار کنم.

عروس خانم هر دو مار را با شجاعت کشت. وقتی شوهرش بیدار شد، به او درباره آن دو مار گفت. شاهزاده خوشحال شد. بعد به او گفت که واقعا چه کسی است .آن ها به قصر شاهزاده رفتند. پادشاه از دیدن پسرش بسیار خوشحال شد. وقتی پادشاه فهمید که مار بدجنس کشته شده خوشحالی اش حد و مرز نداشت. شاهزاده و همسرش با شادمانی زندگی کردند. بعد از چند سال،کل کشور ، روزی را که شاهزاده و همسرش صاحب یک فرزند پسر و یک فرزند دختر شدند را جشن گرفت.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «پادشاه و مار» مترجم «ابوذرشریفی زمیدانی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692