1-
«زنی با چمدانی ازهایکو»
...................................
«در»خانه ای اخم کرده بود
دختری درحال زایش است
2-
زنی چمدان خوشبختی اش را فراموش کرده
ازسفر آداب ورسوم آبا و اجدادی اش برگشته
3-
زنی وضوگرفت
گناهان اش را برای باران پست کرد
4-
زنی مشتی خنده داشت
«دعا»های شرف به باداش داد
5-
زنی چنگهای پرازعسل را
گذاشت روی میزقالیچه ای
تا دروغ های زندگی تحقق پیداکند
6-
مرزها همه آوازهایشان را بستند
چون زنی می خواست برقصد
7-
بوی عطربوسه ای همراه زنی برگشت
ترورازآن سوی کوچه از«بو»ازحال رفت
8-
زنی می میرد
دنده های مردی خمیده می شود
9-
زنی
همه سپیده دمان
پرده روی تاریکی برمی دارد
وسپیده را سلام می گوید
آنگاه باعشق می رقصد
10-
زنی خانه ی عنکبوت را جارو می زند
دعاهای جنگ وخون ریزی را
زیرخاک گلدان اش پنهان می کند
زن گدایی از باران می کند
تاکه همیشه باغچه سبزبماند
11-
زنی
آهسته آهسته
بادرا به تصویرمی کشد
تسبیح درختهای بلوط را
درارشیو زندگی نگه می دارد