داستان «پرواز تک شاخ» نویسنده «جسیکا گاناواردینا»؛ مترجم «اسماعیل پورکاظم»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «پرواز تک شاخ» نویسنده «جسیکا گاناواردینا»؛ مترجم «اسماعیل پورکاظم»

"سارا" یک تک شاخ بود امّا او یک تک شاخ خیلی خاص به حساب می‌آمد لذا قبیله‌اش به او به عنوان یکی از با ارزش‌ترین و زیباترین مخلوقات جهان هستی می‌نگریستند. "سارا" دارای دو عدد بال نیز بود که می‌توانست با آنها پرواز کند. بال‌هایی بسیار بزرگ ولی نازک و سبک به رنگ مهتاب که او را قادر به صعود از هوا می‌کردند. بدن سفیدش روزها در برابر نور خورشید می‌درخشید و شب‌ها در نور ماه و ستارگان تلألو داشت.

 "سارا" حیوانی با نشاط و خوش طینت بود لذا دوستان بسیار زیادی حتی در میان آدمیان داشت. او همانند کودکان، معصوم و بی آزار به نظر می‌رسید آنچنانکه هر کس به او می‌نگریست، به ناگهان متحول می‌شد، در شگفت می‌ماند و هر آینه دلشاد می‌گردید.

دختر بچه‌ای از دوستان ویژه‌ی "سارا" محسوب می‌شد. دخترک مذکور در مجاورت همان جنگلی خانه داشت که "سارا" به همراه قبیله‌اش در آنجا زندگی می‌کردند. نام آن دختر "مینا" بود و او از صمیم قلب و با تمام وجودش به "سارا" علاقه داشت و به او عشق می‌ورزید.

یک روز زمانیکه آن دو در حال قدم زدن درون جنگل انبوه بودند، "مینا" بدون مقدمه از "سارا" پرسید:

"سارا"ی عزیز، بسیار مایلم که لطفاً، لطفاً مرا لحظاتی با خودت به آسمان زیبا و بیکران ببری تا من جهان شگفت انگیز اطراف را از آن بالا تماشا کنم و نظاره گر زیبائی ها باشم. لطفاً سارا، لطفاً.

"سارا" نگاهی محبت انگیز به سمت "مینا" کرد و گفت:

البته که من این کار را برایت انجام خواهم داد، دوست کوچولو و خوب من. آیا میل داری که همین الآن به پرواز درآئیم؟

"مینا" از شوق فریاد زد: بله، بله، لطفاً.

او سپس از هیجان زیاد شروع به بالا و پائین جهیدن کرد.

لحظاتی بعد "سارا" کمک کرد تا "مینا" بر پشتش سوار شود آنگاه آن دو به سوی آسمان لایتناهی پرواز کردند. بالاتر و بالاتر رفتند تا جائی که "مینا" از شادی و سرور مرتباً جیغ می‌کشید و با هیجان خوشحالی می‌نمود.

"مینا" به شدت به "سارا" چسبیده بود و در همان حال به زمین زیر پایشان چشم انداخت که هر لحظه از آنها دورتر و دورتر می‌شد تاجائی که خانه‌ها و درختان اطراف به اندازه اسباب بازی‌های کوچکی به نظر می‌آمدند.

این زمان رودخانه بزرگ و عریض حاشیه جنگل همانند خطی آبی و مارپیچی دیده می‌شد که او آن را غالباً در دفتر نقاشی‌اش رسم می‌کرد.

گنجشک‌ها جیک جیک کنان با حالتی بسیار دوستانه در اطرافشان پرواز می‌کردند، سلام می‌دادند و تبریک می‌گفتند و "مینا" نیز دستان کوچکش را در پاسخ برای آنها تکان می‌داد.

به زودی لحظه‌ی بازگشت به سطح زمین فرا رسید و آنها دقایقی بعد اجباراً فرود آمدند.

"مینا" با تمام وجود دوستش "سارا" را محکم در آغوش گرفت و گفت: خیلی خیلی از شما متشکرم دوست عزیزم. این پرواز برایم بسیار شگفتی آور و خاطره انگیز بود. من هرگز شما و دوستی صمیمانه خودمان را فراموش نخواهم کرد. من بر این باورم که رؤیاها هم ممکن است روزی صورت واقعیت بیابند و سبب شادی و دلخوشی انسان گردند.

شبکه تلگرام کانون فرهنگی چوک    
telegram.me/chookasosiation
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود فصلنامه پژوهشی شعر چوک
www.chouk.ir/downlod-faslnameh.html 
دانلود ماهنامه‌هاي ادبيات داستاني چوك و فصلنامه شعر چوک
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
دانلود نمایش رادیویی داستان چوک
www.chouk.ir/ava-va-nama.html 
سایت آموزشی داستان نویسی و ویراستاری خانه داستان چوک
www.khanehdastan.ir 
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه كانون فرهنگي چوك
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان 
www.chouk.ir/honarmandan.html 
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
instagram.com/kanonefarhangiechook
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «پرواز تک شاخ» نویسنده «جسیکا گاناواردینا»؛ مترجم «اسماعیل پورکاظم»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692