داستانك«نگاه» نويسنده«سید محمدرضا فهمیزی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستانك«نگاه» نويسنده«سید محمدرضا فهمیزی»

 

تو این فکر بود که چگونه بزرگ‌ترین رؤیای زندگیش خراب شد که ناگهان چشمش خورد به دختر و پسری‌که روی نیمکت روبروی او نشسته بودند. دختر سرش را به عقب خم کرده و پسر که کمی از او بلندتر بود دست چپش را پشت نیمکت گذاشته بود و از بالا به او نگاه می‌کرد. صدایشان را نمی‌توانست بشنود اما از نگاه‌هایشان می‌توانست بفهمد که به هم چه می‌گویند. دلش لرزید و اشکی بر گونه‌هایش جاری شد اما ناگهان صدایی از پشت سرش شنید که گفت: «کات، خیلی خوب بود بچه‌ها.»

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692