پيرمرد كبريت‌فروش/ مهدي رضايي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

پيرمردهر روزسر چهارراه مي ايستاد و داد مي زد: دو بسته كبريت هزار تومن.

 قيمت مناسبي مي فروخت و هميشه هم مشتري داشت. اما روزي هر چه داد زد كسي مشتري كبريت‌هايش نشد. و وقتي ازكنارش رد مي شدند نيش خندي هم مي زدند. آن روزپيرمردحواسش نبود كه داد مي زند: يك بسته كبريت دوهزارتومن

 

دیدگاه‌ها   

#9 حامد جلالی 1391-04-07 15:11
سلام
من هم با بعضی از دوستان هم عقیده ام که می شد این داستان را به گونه ای دیگر نوشت که داستانک بشود! زبان و فضا سازی و توصیف ها از جنس داستان کوتاه است که در این قالب بیرون می زند.
مثلا وقتی اسم داستان هست پیرمرد کبریت فروش دیگر این قسمت اضافی است:
"""پيرمرد هر روزسر چهارراه مي ايستاد و"""
وقتی قیمت کبریت را می گوید کلمه ی """فروخت""" در عبارت بعد اضافی است.
و از این دست کلمات که با خساست بسیار زیاد می توان آن را ویرایش کرد و تبدیل کرد به یک اثر بسیار خوب.
قابلیت داستانک خیلی خوب را دارد
اما در حال حاضر فقط موضوع است که دلچسب است و ساختار چنگی به دل نمی زند.
اسم البته فوق العاده است.
و نمی توانم کتمان کنم که به شخصه لذت بردم.
شاد باشی.
#8 نجمه مولوی 1390-10-28 14:43
سلام به همراه آرزوی سلامتی و موفقیت. پیرمرد کبریت فروش مصداق همه ی آدمهایی است که در روزگار وانفسای زیستن دچار فراموشی میشوند. ولی این فقط برای مسن تر ها نسیت . جوانها هم ازاین قاعده مثتثنی نیستند.ولی...
ایکاش کشف این مهم را به عهده ی مخاطب میگذاشتید تا اینکه مستقیما بگویید. ا
ینکه چرا کبریت هایش مانده است را از لحن صدای دعوت به خرید او . یا تعجب و تکرار جملات او توسط عابرین ویا.... به هر حال قوت داستان را بیشتر میکرد . ممنون
#7 علی شاه علی 1390-09-07 23:16
با سلام
ممنون از داستان
جناب رضایی! دوست عزیز
من بعد از خواندن این داستان فوراً با خود گفتم خب بعدش چه؟
یعنی داستان چه می خواهد بگوید. چه معضل یا چه چالش و یا چه مسئله ای را مطرح می کنید؟ در واقع گره کار کجاست و کجا باز می شود؟ وقتی گره می افتد چه مسئله ای برای جهان هستی ایجاد می شود و وقتی باز می شود، چه تاثیری بر جهان پیرامون می گذارد؟
من وقتی یک داستان مینویسم باید بدانم چه چیزی دستمایه ی داستانم قرار می دهم. از کلاسیک ترین ها گرفته یا مدرن ترینها و جلوتر تا پست مدرنها.
من در این داستان دغدغه ندیدم. یعنی نفهمیدم مهدی رضایی از چه مسئله ای به هیجان آمده و موضوع را در داستان گنجانده.
به نظر من مهم ترین مسئله ی این داستان عمق نداشتن معنای داستان است.
همین. مرسی
#6 نیلوفر 1390-09-07 22:37
با سلام خدمت همه ی ادب دوستان
خوشحالم ز این که در جمع شما نویسنده ها قرار دارم. داستانک در ایران هنوز نسبت به نمونه های غربی یک جایش می لنگد. نه این که بخواهم همه ی داستانک ها را با هم از لبه تیغ بگذرانم. اما... هنوز هم نویسنده های زبده ما فرق داستانک و خلاصه داستان کوتاه را نمی دانند . ما در این داستان قصه نداشتیم و فقط تعریفی از یک رویداد بود که قابلیت افزایش حجمی دارد . و متاسفانه من از مدیر سایت انتظار بیشتری داشتم
#5 التج 1390-09-01 02:54
سلام
به نظرم چند نکته ی جالب داشت.یکی اسم داستان که انگار می خواهد ما را یاد دخترک کبریت فروش بیاندازد و دوم بازی کلمات.اما در کل زیاد دلچسب نبود
موفق تر باشید
#4 محمدرضا عبدی 1390-08-29 23:01
برای من فقط تداعی گر زوال حافظه در دوران پیری بود و بس. و ازطرف دیگر هم بیانگر نداوم ارنباط بین او با دیگران، صرف قیمت کبریت!
در هر صورت ممنون جناب رضایی
#3 حبيب اله بهرامي 1390-08-29 19:40
بازي با كلمات نبود كه برشي از واقعيت هاي زندگي است به ويژه درباره ي ما پيرمردان كه دچار فراموشي مي شويم!
#2 حبيب اله بهرامي 1390-08-29 19:34
درود گرم مرا بپذير. داستانك پيرمرد كبريت فروش را اگر من بودم اين گونه مي نوشتم. اميدوارم كه از جسارت من ناراحت نشده باشي.

يه بسته كبريت دوهزارتومن!
صبح آمد و سر چهارراه ايستاد: - دو بسته كبريت هزار تومن...
ظهر كه خانه رفت، دستان اش را در جيب كرد...
عصر آمد و هر چه داد زد كسي مشتري اش نشد و عابران فقط ازكنار پيرمرد رد شدند و تبسم كردند...
شب كه خانه رفت، دستانش يخ زده بود...
#1 فریبا محدث 1390-08-29 13:32
سلام:
بازی با کلمات جالب بود.ممنون جناب نویسنده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692