سيب گناه/ ساناز فياضي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

نشست روی صندلی راحتیش. کتاب "الف-دال-میم" را روی پاهایش باز کرد. تابی به صندلی داد و بی‌آنکه بخواند به سطور کتاب چشم دوخت آنقدر که بالاخره خوابش برد.

***

ناگهان با صدای بلند گاز زدن سیب از جا پرید. عصایش را برداشت و به سختی از جا بلند شد. نگاهش را در  چهار گوش خانه گرداند.کسی در خانه نبود! صدای گاز زدن سیب بار دیگر نزدیک تر  تکرار شد.

بوی تند باروت مشام  پیر مرد را می‌آزرد.

 

دیدگاه‌ها   

#20 علی غلامی 1390-08-22 22:44
درود بانوی گرامی سرکارخانم فیاضی

خسته نباشید ... امروزه دیگرتغیروتحول درداستان نویسی وشعروادبیات برکسی پوشیده نیست ... درست است که داستان های کوتاه کوتاه (داستانک ) داستان های مینی مال وغیروداستان هایی هستندکه درمدت زمان یک مکالمه تلنفنی خوانده می شوند ودریک نشست ساعت ها درباره آن می توان بحث می کرد ، بااین حال به نظرحقیرلذتی درونی که نشان ازرضایت مندی خواننده می باشد نیزلازم است که هرداستان به خواننده النتقال دهد ... لذت رضایتمندی که اورا ساعت ها به فکروادارد. وبه نظرحقیرنتیجه گیری وپایان عیرقابل پیش بینی که همچون ضربه ای به ذهن مخاطب است نیزلازم است که آن نتیجه گیری توسط حادثه وروایت وشخصیت ها ی طرح وبیان شده ی ضمن داستان باشد... ارتباط کتاب خاص وخواب وسیب وبوی باروت درداستان شما بی ارتباط هم نیستند... اما مکثی که ایجادمی شود، درخواب وبیداری وروایتی فرا واقعی وتلاش برای ایجاد ارتیاط آن با واقعیت ، آن ارتباط لازم را تک بعدی می نماید ... اندیشه به جریان می افتد، اما لذت حاصله مخدوش می گردد...
#19 علی غلامی 1390-08-22 22:44
درود بانوی گرامی سرکارخانم فیاضی

خسته نباشید ... امروزه دیگرتغیروتحول درداستان نویسی وشعروادبیات برکسی پوشیده نیست ... درست است که داستان های کوتاه کوتاه (داستانک ) داستان های مینی مال وغیروداستان هایی هستندکه درمدت زمان یک مکالمه تلنفنی خوانده می شوند ودریک نشست ساعت ها درباره آن می توان بحث می کرد ، بااین حال به نظرحقیرلذتی درونی که نشان ازرضایت مندی خواننده می باشد نیزلازم است که هرداستان به خواننده النتقال دهد ... لذت رضایتمندی که اورا ساعت ها به فکروادارد. وبه نظرحقیرنتیجه گیری وپایان عیرقابل پیش بینی که همچون ضربه ای به ذهن مخاطب است نیزلازم است که آن نتیجه گیری توسط حادثه وروایت وشخصیت ها ی طرح وبیان شده ی ضمن داستان باشد... ارتباط کتاب خاص وخواب وسیب وبوی باروت درداستان شما بی ارتباط هم نیستند... اما مکثی که ایجادمی شود، درخواب وبیداری وروایتی فرا واقعی وتلاش برای ایجاد ارتیاط آن با واقعیت ، آن ارتباط لازم را تک بعدی می نماید ... اندیشه به جریان می افتد، اما لذت حاصله مخدوش می گردد...
#18 علی غلامی 1390-08-22 22:44
درود بانوی گرامی سرکارخانم فیاضی

خسته نباشید ... امروزه دیگرتغیروتحول درداستان نویسی وشعروادبیات برکسی پوشیده نیست ... درست است که داستان های کوتاه کوتاه (داستانک ) داستان های مینی مال وغیروداستان هایی هستندکه درمدت زمان یک مکالمه تلنفنی خوانده می شوند ودریک نشست ساعت ها درباره آن می توان بحث می کرد ، بااین حال به نظرحقیرلذتی درونی که نشان ازرضایت مندی خواننده می باشد نیزلازم است که هرداستان به خواننده النتقال دهد ... لذت رضایتمندی که اورا ساعت ها به فکروادارد. وبه نظرحقیرنتیجه گیری وپایان عیرقابل پیش بینی که همچون ضربه ای به ذهن مخاطب است نیزلازم است که آن نتیجه گیری توسط حادثه وروایت وشخصیت ها ی طرح وبیان شده ی ضمن داستان باشد... ارتباط کتاب خاص وخواب وسیب وبوی باروت درداستان شما بی ارتباط هم نیستند... اما مکثی که ایجادمی شود، درخواب وبیداری وروایتی فرا واقعی وتلاش برای ایجاد ارتیاط آن با واقعیت ، آن ارتباط لازم را تک بعدی می نماید ... اندیشه به جریان می افتد، اما لذت حاصله مخدوش می گردد...
#17 محمدباقر اصليان 1390-08-21 21:45
سلام دوست عزيز نوشته هاي شما زيباهستند،زبان ولحن خوبي داريدهمچنين درون مايه هاي ارزشمندي داريد اما حيف است كه آن ها را در داستانك تلف مي كنيدحداقل داستان كوتاه بنويسيدتا گستره ي فكر شما بيشتر ديده شود.اين داستانك ها بيشتر شبيه شعرهاي پست مدرن هستندتا داستان.
#16 ساناز 1390-08-18 21:33
ممنون ساسان عزيز
#15 ساسان 1390-08-18 13:50
سلام ساناز جان
كارت را خوندم و متاسفانه اصلا نتونستم ارتباط برقرار كنم .
به نظرم بايد بيشتر مي نوشتي .
داستان كلمه كم داره .
.............................
يك سلام هم دارم خدمت مهدي رضايي عزيز
مدير وبلاگ چوك
هر وقت به اين سايت مي يام دلم مي گيره .
دلم براي بچه هاي وبلاگ تنگ شده .
براي ارمان شرفي ، اعتمادي ، محدث ، خانم تيموري و خيلي هاي ديگه .
حتي دلم براي كامنت هايي كه بعضي وقت ها خودتون مي گذاشتيد كه معمولا متنشون اين بود (( عده اي از اعضا به خاطر فعاليت نكردن حذف شدند ))
وبلاگ چوك براي من مثل يك انجمن واقعي بود و خاطره اش هيچ وقت از يادم نمي ره .
ولي اون شور و شوق و انتظار كجا و اين سايت كجا .
براتون ازوي پيروزي دارم .
#14 ساناز 1390-08-17 20:44
بينهايت ممنون آقاي عبدي عزيز
خيلي استفاده كردم
#13 محمدرضاعبدی 1390-08-16 00:26
سلام
به نظرم یافتن ارتباط بین مضامینی که در داستان شما آمده از نظر من تا حدی دشوار بود.
شما در پاسخی که به یکی از دوستان به نام "مهدی" داده اید فرموده اید:

"همه ميدونيم داستان سيب و آدم و گناه چيه و شايد همه ارتباط بوي باروت و جنگ و گناه رو هم ميدونيم بنابراين من فقط از مخاطبم خواهش دارم اين ارتباط ساده رو كشف كنه و از كشفش لذت ببره" !!!

چند نکته خدمتتون عرض می کنم و امیدوارم به دیده نقد بنگرید: 1- پیچیدگی داستانتون باید تا حدی باشه که ذهن خواننده برای فهم اون کلنجار زیادی نره و از همه مهمتر نویستده برای این منظور دست به دامان خواهش نشه! تعبیری که هر یک از ما نسبت به برخی از واژه ها در ذهن تداعی می کنیم با یکدیگر متفاوته و لزوماً به این معنا نیست که خواننده هم دقیقاً همون چیزی رو به ذهن تداعی کنه که ما خواسته ایم. به عنوان مثال کارکرد حافظه بویایی فردی که می گفت من عاشق بوی کود درختان هستم و وقتی بوش به مشامم می خوره حس تازگی و ظراوت می کنم شاید از نظر هر کسی پذیرفته شده نباشه. اما جالب اینجا بود که همین فرد بهترین روزهای زندگیش رو موقع بهار و توی باغ پدربزرگش که بوی کود همه جا رو پر کرده بود گذرونده بود. فلذا ارتباطی بین بوی کود و حس خوب در ذهنش شکل گرفته بود. فرض بر این بگیریم که ارتباط بین بوی باروت با جنگ در ذهن مخاطب شکل گرفت و به قول شما این ارتباطو کشف کرد. حالا چطور باید رابطه بین این مسئله رو با احساس گناه کشف کنه!
2-به عقیده من روند داستان داره خوب پیش میره که یهو تبدیل به تداعی آزاد می شه و نویسنده سعی می کنه تا حس رازآلودی و ابهام رو وارد داستان کنه. حداقل باید بگم که بنده به عنوان یک خواننده این وسط لذت نمی برم بلکه حس می کنم نویسنده داستانه که داره به خاطر حس سردرگمی من لذت می بره!
در هر صورت برای شما آرزوی موفقیت دارم و فکر می کنم اگر اندکی از گرایشتان برای رازآلود کردن داستانهایتان بکاهید قطعاً شاهد آثار بسیار خوبی خواهیم بود.
#12 ساناز 1390-08-15 23:56
نقل قول:
سلام خانم فياضيمن هنوز نظري ندادم كه درجواب خطاب به من نوشتيد اون آقا اسمش مهدي است و نظرش رو ارائه داده. درست يا غلط به نظرات احترام بگذاريد. من هنوز نسبت به داستان نظري ندارم ولي نسبت به حرف شما و دفاعيه غلط شما حرف دارم و اينكه داستان معما نيست چون معما معماست. داستان داستان است واين دو از هم جدا هستند. اين بهانه تو خود نوشته ات را كلا زير سوال برد.موفق باشي و كمي هم صبورتا روز پاياني به نقد ها جواب ندهيد لطفا
ساناز:
ممنونآقاي رضايي ازاينكه اطلاع دادين
ولي به هر حال متشكر و خدا قوت
آقاي رضايي عزيز
لطفا
اجازه بدين اسم نوشته هاي من همون جواب به نظر باشه نه "دفاع"
و اجازه بدين با جوابيه هاي بي تعارفم بتونم به پاسخي بي تعارف كه مقصود اصلي من از ارائه داستانم در سايت ادبي چوك و دوستان اديب چوكي بود نايل بشم
#11 امین حسین نژاد 1390-08-15 22:45
باید بیشتر فکر کنم این قصه خیلی عمیق تر از تعداد کلماتشه
تبریک میگم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692