داستانک «پیامک» نویسنده «فاطمه گودرزی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

با همدیگر از دیشب قهر بودیم، همسرم همیشه با کار کردن من در بیرون از خانه مخالف بود، هیچ وقت من را درک نمیکرد. درس خوانده بودم که برای خودم کسی شوم. خوشم نمی‌آمد که زیر دین کسی باشم. صورتم را میشویم موهای بلند مشکیم را شانه میکنم و در پشت میز آرایشم مینشینم. شروع میکنم به کرم زدن به پوست پر جوش اما سفید رنگم. این جوش‌های همیشگی خسته‌ام کردند. به خاطر استرس کار گاهی جوش میزدم ولی تازگی‌ها بیشتر شده بودند شاید به خاطر مزایده‌ای بود که در شرکت پیش رو داشتم. در افکار خودم هستم که صدای پیامک از گوشیم می‌آید. حتما همسرم است همیشه همینطور بوده زود پشیمان میشود. ولی نه من جوابش را نمیدهم، مشغول کشیدن خط چشم مشکی میشوم. یادم می‌‌آید شوهرم همیشه میگفت: «چشمات یک گوی مشکی‌است که با ابروهای کمانت هر دلی را میبرد.»

کمی سست میشوم که جواب پیامش را بدهم، اما نه باید برایم گل بخرد، یا حتی یک انگشتر آخرین بار که برایم هدیه‌ای خریده باشد، یادم نمی‌آید. لب‌هایم را غنچه میکنم و رژ قرمز را بر آن میکشم. گل سرخی که اولین بار به من داد را به خاطر می‌آورم که به لب‌های قرمزم همانند میکرد. در فکر این بودم، حالا که پشیمان شده است به او یک فرصت بدهم. به قول خودش من همیشه زود قهر میکنم، اما مهربان بودن من اجازه نمیدهد که قهر طولانی شود. لبخندی میزنم و به سمت موبایلم میروم.

«همراه اول، هیچکس تنها نیست.»

چترم را برمیدارم و به سمت محل کار میروم، انگار باران صورتم را میشوید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «پیامک» نویسنده «فاطمه گودرزی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692