يك لحظه جلو آيينه ايستاد. لب گزيد. سرخ شد. چشمش به دربود. عقبتر رفت. از آيينه چشم برنداشت. دستهايش را بهم زد. جلوتر آمد و دست به سطح آيينه كشيد. حركتي نكرد. به صورتش سيلي زد. به طرف آيينه رفت. لبخندش را خورد. خودش را صدا زد. نشست. بلند شد و با وسواس لباسش را به سطح آيينه كشيد. هراسناك لب و دهانش تكان خورد. به چپ و راست چرخيد، احساس سنگيني كرد به سروصورتش دست كشيد روبه آيينه برگشت چشمهايش را ماليد. ميخواست فرياد بزند. چشمش به در بود. با ناخن خراشي توي صورتش ايجاد شد. چرخي به اطراف آيينه زد. نگاهش را به چپ چرخاند دست و پايش لرزيد با تعجب دستش به طرف دهانش رفت نيمنگاهي كرد و قدمي پسنهاد. آخرينبار كه خودش را ديد روبروي همين آيينه موهاش را شانه ميكرد. عقبعقب رفت تا در قاب پنجره ايستاد. باد تور عروسياش را برد، خندهاي روي لبانش نشست. دستش توي هوا ماند، درهمان زاويه نشست. سرش را با هردودست گرفت. دستهايش لرزيد چشم باز و بسته كرد. چشمش بهدر بود. دوباره بلند شد به آيينه نگاه كرد. دسته گل جلو پاش افتاد. آهي از ته گلوياش بيرون پريد. طوري چرخيد كه نگاهش را به بيرون پنجره برد. تور عروسياش از پيچ كوچه گذشت نامطمئن به اطراف نگريست چند دفعه موهاش را چنگ زد. يكآن بلند شد و تمام قامت جلو آيينه ايستاد. خنديد. بهاختيار بلند شد همه چراغها را روشن كرد، در اتاق را قفل نمود نگاهش را به طرف آيينه داد. زنبقها را از گيسوانش جدا كرد، كفشهاي پاشنهبلندش را در آورد. كركره پنجره را كشيد، قدمهاي محكمي برداشت. دستش را بطرف آيينه دراز كرد …هزارويك زن پشت به آينه نشستهبودند.
اعضا و مهمانان محترم
دربخش كامنت اين سايت زماني كه كامنتي از سوي مديريت تاييدشد، درزيركامنت هر فرد جلمه "جواب به نظر " نوشته مي شود و شما مي توانيد در رابطه با آن نظربه مباحثه بپردازيد. ما اين بخش را غيرفعال نكرديم تا اعضا و مهمانان بتوانند دركمال ادب و احترام باهم به مباحثه كنند. اما به اين شرط كه اول كامنت مستقيم خود را دررابطه با اثر ارسال فرماييد وسپس ميتوانيد درباره نظرات ديگران وارد مباحثه شويد. اگر قبل از ارسال كامنت خود مبادرت به ارسال كامنت"جواب به نظر" كنيد،كامنت شما تاييد نميشود.
به اميد آنكه بتوانيم مباحثه ادبي و اينترنتي را گسترش داده و مايه پيشرفت يكديگر باشيم.
دیدگاهها
داستان بد شروع می شود. تقریبا ده سطر اول داستان چیزی برای گفتن ندارد. نه در آن مسئله مطرح می شود و نه کمکی به گسترش داستان می کند. جملات مقطع و انتزاعی ریتم تندی ایجاد کرده است که با ساختار داستان هماهنگی ندارد. و به همین دلیل هم می شود ده سطر اول را حذف کرد و داستان را با جمله ی " آخرينبار كه خودش را ديد روبروي همين آيينه ..."
شروع کرد این تنها جمله ای است که در آن چیزی مرتبط با طرح نامشخص داستان در آن ارئه شده است.
فکر می کنم داستان شما چیزی بین داستان کوتاه و داستانک بود.
دوم اینکه با ایتکه دوبار خواندم و با اینکه ذهنم را درگیر داستانکتان کردم اما چیزی نفهمیدم شاید اشکال از من بود.
درکل موفق باشی عزیزم
اين همتاسه يعني چي كسي مي تونه توضيح بده يا خود نويسنده محترم؟؟؟؟؟
این متن به هرچی میخوره به جز داستانک
نه اختصار
نه پایان غافلگیرانه
نه ..........
ولی متن ادبی خوبی بود
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا