داستانک «حسرت» نویسنده «شبنم میرزایی وند»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

shabnam mirzaeirad

عصبی و کلافه به شیشه مترو تکیه داده بود و با خودش رجز می خواند : «می دونم چطوری جوابشو بدم، خجالت نکشید اینطوری برخورد کرد؟ حق من بود که وام به اسم من در بیاد، حالیش می کنم!»

تقریبا چند سالی می شد که هم دیگر را می شناختند و تا به حال از منصور خان هیچ بدی ندیده بود.

تلفنش زنگ خورد، همکارش بود: «چطوری؟»

« حالا که نخواستی پیشنهاد ازدواجم را قبول کنی باید فکر این جاهاش را هم می کردی، تو می دونی که بابام همه جا نفوذ داره، برام افت داشت یه خلبان تازه کار مثل تو دست رد بهم بزنه، با پرواز خداحافظی کن!»

بعد از برشکستگی پدرش مجبور شده بود چند میلیونی را از یکی از روسای شرکتشان قرض بگیرد و حالا با یک توطئه زنانه دستش توی حنا مانده بود. همه چیز جلوی چشمش زنده شد: «محبت منصور خان،رفاقتشان، حرمتشان و ... » با خودش گفت: «عیب نداره! شنبه عیده! میرم از دلش درمیارم و همه چیز را بهش میگم.»

توی همین فکرها بود که تلفنش زنگ خورد: «سلام داداش، پرهامم، خبرو شنیدی منصورخان و زنشو تو خونه کشتن.»

دیگه چیزی نمیشنید، دنیا دور سرش می چرخید. شنبه، روز عید زیر تابوت منصور خان می گفت منو ببخش مرد بزرگ.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستانک «حسرت» نویسنده «شبنم میرزایی وند»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692