داستان «قصاص... قصاصه» نویسنده «فاطمه خشنود»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

fatemeh khoshnood

جات خالیه نفسم. دیگه گرمات رو زیر دست‏هام حس نمی‏کنم. گفتن «آخرین خواستت رو بگو.»

 گفتم «یه چیز شیرین میخوام.»

آوردن. خوردم مامان، اما تو نبودی که تو وجودم بچرخی. نبودی که تکون بخوری و لگد بزنی به دیواره گوشتی تنم. تو لگد نزدی مامان، ولی اون زد. زد و تو رفتی. رفتی و جای خالیت رو تو وجودم هر روز اینور و اونور می‏کشم. آخ بمیرم برای دردی که بین دردهام کشیدی. بمیرم برای چشم‏هات که قبل از اینکه دنیا رو ببینن و من ببینمشون بسته شدن. بمیرم برای نفس‏هات که قطع شد و نفس من قطع نشد. اما من نفسش رو قطع کردم مامان. با یه لگد. اون شبم مست بود. مثل شبی که تو رفتی. مستِ مست. مثل همیشه. با دو‏‏‏‏‏تا بوسه کشوندمش رو بالکن. قصاص قصاصه مامان. قانون میگه پدر قصاص نداره؟ قانون من میگه داره. قانون من، گرمی تو بود که رو پاهام شُرّه کرد. از اون بالاپرتش کردم، با یه لگد، درست وسط شکمش. قصاص قصاصه مامان. مثل این طناب که می‏دونم تهش، اون بالا دست توئه. آخرین خواسته‏م رو بگم؟ آخرین خواستم اون بالاست. دیدن صورت ماهت که نمی‏دونم به کی رفته.

گفتم دست‏هام رو نبندن. میخوام وقتی که دارم میام پیشت، رو شکمم باشن. دوستت دارم مامان.

دیدگاه‌ها   

#2 مسعود 1398-08-05 00:51
جالب بود اما...
#1 مسعود پورابراهیمی 1398-07-26 12:20
عالی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

داستان «قصاص... قصاصه» نویسنده «فاطمه خشنود»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692