داستان «گاهی سیگار» نویسنده «فریده آقاسی پور»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

farideh aghasipoor

با تکان‌های صندلی راحتی، مادربزرگ چشمانش رابست.

- خیلی نمی‌خواستمش. گفتند برو بیایی دارد برای خودش. صغیر تا کبیر میشناسنش و تو محل همه سلامش میدن.

قاب عکس رو دیوار تکانی خورد و سگرمه های بابا بزرگ با پیپ کنار لبش توی هم رفت.

- عاشق پیپ بود. وقتی شکست گاهی سیگار می‌کشید.

از بوی سیگار متنفر بودم. زیر دلم خالی می‌شد. همیشه مشغول پادرمیونی واسه مشکلات این و اون بود. کمتر می‌دیدمش. ها کرد و عینک‌های بابا بزرگ را دستمال کشید و به دستش داد. یه بار هم که سرگرم کارها بودم لباس بچه‌ام با آتیش سوخت.

چهار دست و پا رفته بود پیپ شکسته رو از کنار منقل برداره. با وساطتت آبجی منیژه‌اش بعد از پوشیدن پیراهن رنگی به خونه برگشتم. شراره‌ای از آتش هیمه‌های شومینه روی پتوی چهار خانه‌ای کشیده روی پاهایش افتاد. تاول‌های دستهایش ترکید و پخش شد روی کت راه راه بابابزرگ.

پدر بزرگ اما قیافه حق به جانبی گرفته بود و با آن سبیل هیتلری از زیر عینک می‌پاییدش. دستی بر موهای قرمزش کشید.

- از بوی حنا متنفر بود. من اما عاشقش بودم. مرا یاد مادربزرگم می‌انداخت. وقتی نفس نکشید کف دستهایش قرمز بودند. مادرم گفته بود همزاد هر کس عروسی کند کف دستهایش سرخ می‌شود.

شب دستهایم راحنامالاندم. صبح که بیدار شدم کف دستهایم رنگی نبود.

مادرم گفت حتماً همزادها دیشب حنابندان نداشته‌اند. اما شنیدم که می‌گفت:" خیر نبینه جنسای صد سالیش رو میندازه به مردم."

صدای گریه کودک آمد. برخاست، او را در آغوش گرفت و پای تاول زده‌اش را نوازش کرد. کم کم لالایی که از گلویش خارج می‌شد به جیغی‌ای کشدار تبدیل شد. کودک از آغوشش جدا شده بود و به طرف شومینه می‌رفت.

پایش را گرفت اما دود شد و از لوله بخاری به هوا رفت. تاول‌های دستش را با ناخن به صورت خراشید. و همزمان سیگار خاموش از دستش افتاد. به سرفه افتاد. دود پیپ اتاق را تاریک کرد. سرفه‌هایش ممتد شدند. همزادش کف دستهایش را حنا مالاند. پدر بزرگ پتوی چهار خانه را تا روی موهای قرمزش بالا کشید.

 پکی محکم به سیگار خاموش زده شد و قاب عکس بعد از چندبار تکان خوردن، از حرکت ایستاد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692