دلتنگي دودقيقه اي/ محمد ايراني

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:


مرد داشت در یخچال را باز می کرد. با صدای بلند گفت: عزیزم امروز بهترین روز زندگیمه. اگه بدونی با چه زوری مرخصی گرفتم. خدا می دونه تا حالا اینقدر خوشحال نبودم. فکر کن تو تو خونه منی. باورت می شه؟

مرد داشت با دستی لرزان شربت آب پرتقال را هم می زد.

من چه احمقی بودم که با بیرون کار کردنش مخالفت می کردم. اصلا کی گفته که زن ها نباید بیرون کار کنن اونم تو این وضع تورم. باورت می شه همین دو دقیقه که اینجا بودم دلم برات تنگ شده.

- دلم برات تنگ شده جونم...

مرد ترانه ای را زمزمه می کرد و با دو لیوان شربت وارد هال شد. ساکت شد و سینی شربت را که صدای لرزه لیوان هایش می امد، روی جا سیگاری، روی میز گذاشت.دو زن به شربت های ریخته شده روی فرش نگاه می کردند. یکی کنار کاناپه ایستاده و خجل. یکی کنار درب ورودی نشسته و مبهوت.


دیدگاه‌ها   

#7 ایرانی 1391-12-18 22:36
مهندس خودتی به ما سر بزن
#6 علی 1390-12-08 06:31
سلام .
از بین چندین داستانی که خوندم این جالب بود .

مرد داشت در بخچال را باز می کرد . . (مرد در یخچال را باز کرد )
مرد داشت با دستی لرزان . . . ( برای اینجا هم داشت نمی خواد اصلا )
ترانه ای زمزمه می کرد . . (زمزمه کنان )

با این چند کلمه ی تکراری موافق نیستم .

قرینه سازی تصویری خوبه . خب پس فعل ها رو هم میشه درست کرد .

تشکر .
#5 احمد موسوی 1390-11-14 17:08
اگر جای پاراگراف اول و دوم عوض بشود موضوع زودتر مطرح می شود و در نتیجه خواننده هم زودتر در گیر موضوع می شود، بخش رویاروی، از جایی که مرد وارد هال می شود خوب در نیامده است و می شود بهتر از این فضا سازی کرد، بخصوص که این بخش (اتفاق) با جمله ای بی حس و حال مثل "ساکت شد" شروع شده و تنش ناشی از دیدار زن با گذاشتن سینی روی جا سیگاری-که باعث واژگون شدن آب میوه شده- به اوج رسیده است. موضوع هرچند تکراری است اما می شود با کمی خلاقیت آنرا در قالبی نو ارائه نمود.
#4 افسانه زنی از دیار سبز 1390-11-14 14:18
با سلام
در این داستان سه شخصیت است که شخصیت مرد ... دو زن بدون؟! زن ها نفهمیدم چگونه ساخته شدند؟ در داستان.
با بهترین آرزوها برای آقای نویسنده
#3 ایوب بهرام 1390-11-11 23:45
سلام وخسته نباشید
داستانک خوبی است البته تاحدی میشه آخرشو حدس زد ولی از زیبای داستانت کم نمی کنه .
آخرش رو حذف کن بذار خواننده تصویر سازی کنه بزار اون آخرش رو حدس بزنه...
ابلته این یه پیشنهاده نظر نهایی باشماست که خالق اثری
موفق ونویسا باشی
#2 سعيده شفيعي 1390-11-10 15:29
جالب بود و غافلگير كننده
#1 Maryam 1390-11-09 14:26
toro khoda ye zare roshani, ye kam oxizhen, khasteam az rangaye khakestariiiiiiiiii

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692