داستان نوجوان «دوستي ها» نويسنده «مهسا مقدم»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

داستان «دوستي‌ها»

مهسا و زهره با هم قهر بودن به هيچ كسي هم نمي گفتن چرا قهر كردن و آن دو تا كه از كلاس اول ابتدائي با هم بودن تا الان كه كلاس پنچم بودن هر روز با هم به مدرسه رفته و با هم برگشتن روي يك ميز و نيمكت درس خواندن خوراكي ها را با هم مي خوردن دو تا جسم بودن ولي يك روح بودن آنچنان صميمي بودن كه بقيه همكلاسيها به آنها حسودي مي كردن هيچ چيزي در اين دنيا آنها را جدا نكرده بود .

يكي از دلايل دوستي پايدارشان دوستي مادرشان بوده آنها همانند بچه ها در يك مدرسه چند سال همكلاسي و دوست بودن و در دوران زندگي هم دوستيشان ادامه داشت .

حالا با اين همه دليل دوستي محكم چرا مهسا و زهره با هم قهر كردن بماند مادران هنوز نمي دانستند كه آن دو تا با هم قهر هستند 2 روزي گزشته بود و خانم مقدم معلم آنها اخساس كرده بود كه بين آنها اتفاقي افتاد با هم صحبت نمي كردن سعي مي كردن از هم دوري كنند هركاري كرد كه ببيند آن دو تا با هم حرف مي زنند نشد كه نشد .

زنگ تفريح مهسا را صدا كرد از او پرسيد مهسا جان چرا با زهره قهر كردي مهسا كه تعجب كرده بود گفت خانم اجازه از او بپرسيد من دليلش را نمي دانم

معلم باز پرسيد يعني چه نمي داني نمي داني چرا قهر كردي من نمي دانم بايد تا بعد از اين سه روز تعطيلي با هم آ شتي كرده مدرسه بياييد مثل دو تا بچه كوچك نباشيد حالا برو.

معلم زنگ تفريح بعدي زهره را صدا كرد و همان برخورد را با او كرد و مهلتي هم به او داد كه اگر آشتي نكنند به مادران آنها خبر مي دهد تا ببيند مشكل آنها چيست كه قهر كرده اند شايد مشكلي باشد تا بزرگ ترها آن را حل كنند

مهسا و زهره جدا از هم به خانه رفتن و تا سه روز ديگر بايد تصميم مي گرفتن .

مهسا خيلي فكر كرد كه چرا بايد قهر باشند او كه خيلي زهره را دوست داشت و اين چند روز براي او خيلي سخت گزشته بود فكر نمي كرد كه بدون دوست داشتن زندگي و مدرسه رفتن مشكل مي شود حال درس خواندن نداشت احساس ميكرد كه چيزي مهمي را از دست داده يا گم كرده و بلاتكليف است .

زهره هم همين احساس را پيدا كرده بود كه بدون دوست زندگي كردن معنا ندارد او هم آن چند روز برايش خيلي سخت گزشته بود و دلش براي مهسا تنگ شده بود انها هر شب قبل از خواب با هم تلفني صحبت مي كردن و از درس گفته تا چيزهاي ديگر با هم گفتگو مي كردن احساس دروني هر ادم براي دوستي خيلي زياد است .

معلم همان شب تحمل نكرد و به مادران مهسا و زهره تماس گرفت و از انها دليل قهر كردن بچه ها را پرسيد متاسفانه مادران هم بي خبر بودن و تعجب كردن براي انها باور كردني نبود كه انها قهر كرده باشند چه دليلي داشته كه به مادرها هم نگفتن كمي ترسيدن و با هم تلفني از هم دليل مي پرسيدن كه شايد خبري داشته باشند كه نداشتن . معلم به انها گفت كه چكار كنند تا بفهمند چه كاري باعث اين جدايي شده و به اين قهر پايان بدهند .

شب اول كه گزشت در شب دوم مادر مهسا خانواده زهره را براي شام دعوت كردن كه آن دو تا را با هم روبرو كنند و با هم آشتي كنند و مهمترين دليل بفهمند اين بچه بازيها براي چه بوده كه رفاقت چند ساله خانواده ها را زير سوال ببرد .

سر ساعت خانواده زهره به خانه مهسا رفتن و بعد از احوالپرسي كردن بزرگترها كه روي مبلها نشستند مهسا پيش مادرش نشست و مهسا كنار مادرش پدرها هم پيش هم تا با هم بحث سياسي كنند مادر مهسا به ميهمانها شيريني و ميوه تعارف كرد و رو كرد به زهره به شوخي احوال مهسا را از زهره پرسيد .

زهره كه كمي دسپاچه شد با من و من گفت خاله جون خوب خوب است مهسا زير خنده ي مي كرد و سرش پايين بود زهره باز گفت خاله جون مهسا كه چند روزي مي شه با زهره قهر كرده و من هر كاري كردم با او آشتي نكرد كه نكرد شما بگيد من چكار كنم .

مادر ها به هم با تعجب نگاه مي كردن حالا نوبت مهسا بود كه همان حرفها را تكرار كرد بزرگترها مانده بودن كه چه حرفي بزنند آن ورجكها جلوي همه طوري رفتار مي كردن كه انگار هيچ اتفاقي نيافتاده .

مهسا و زهره رفتن كنار هم نشستند و بعد از روبوسي كردن و همديگر را بغل كردن از امتحاني كه روي همديگر انجام دادن گفتن ما خواستيم ببينيم آيا قادر هستيم قهر كنيم و در حالت قهر بودن چه حسي دارد بايد چه كارهاي را كرد و چه كارهاي نبايد كرد مادرها كه سخت عصباني بودن و توضيح كافي بايد مي دادن چرا بدون اينكه انها را در اطلاع گزارند اين كار ها را كردن و بايد توبيخ شوند. پدرها كه از گوشه ي اتاق انها را زير نظر داشتند پدر مهسا گفت اي بابا ول كنيد چرا اين بچه ها را اذيت نكنيد يك كاري كردن عالم بچگي است خا نم ببخش.

مهسا ادامه داد كه دو تا از نزديكترين دوستانشان با هم قهر كردن و آنها هر كاري كه بايد انجام دهند كرده اند تا انها را اشتي دهند و موفق نبودند تا اخرين فكري كه باعث شد انها را اشتي دهند روش قهر كردن خود بود تا اشتباه قهر كردن را به انها نشان دهند كه در اين روش راضي بودن با وجودي كه سخت ترين روزها ي خود را داشتند ولي از اين كه دو تا از بهترين دوستها را به هم رساننده اند خيلي خيلي شاد هستند و از مادرها عذر خواهي و بخشش كردن و قول دادن ديگر هيچ زماني در سخت ترين شرايط با هم قهر نكنند و همانند دو تا خواهر واقعي با هم باشند .

مهسا مقدم

متولد :1379

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692