• خانه
  • داستان
  • قصه «بلبل و کفشدوزک» نویسنده «مریم قمی بزرگی»

قصه «بلبل و کفشدوزک» نویسنده «مریم قمی بزرگی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

maryam ghomi

یکی بود یکی نبود.
در یکی از روزهای بهاری ،بلبلی زیبا وخوش رنگ در آسمان آبی پرواز می کرد. اوبسیار غمگین وناراحت بود واز پرواز کردن خسته شده بود.

همینطور که پرواز می کرد به باغی سرسبز وپرگل رسید وروی شاخه ی درختی نشست وآوازغمگینی خواند.
کفش دوزکِ خال قرمزی که در پای یکی از درختان باغ لانه ای داشت، ازصدای آوازِبلبل به بیرون امد وازهمان دور به بلبل نگاهی انداخت .
کفشدوزک باخودتصمیم گرفت که به پیش بلبل برود تا ازاو بپرسد چرا به این باغ آمده است.به سمت بلبل پرواز کرد وکنار او روی شاخه ی درخت نشست.
کفش دوزکِ خال قرمزی رو به بلبل کرد وگفت :«سلام ،من کفش دوزکِ خال قرمزی هستم ودر این باغ زندگی می کنم،اما تا حالا تورا ندیدم.»
بلبل به کفش دوزک سلام کرد وگفت:«اسم ِ من بلبل خوش رنگ است،من از لانه ام خیلی خیلی دور شده ام،اینقدر پرواز کردم تا این، باغ سرسبز را دیدم»
کفشدوزک باتعجب گفت:« یعنی گم شده ای ؟بلبل ها که حافظه ی خوبی دارند؟!»
بلبل در جواب گفت:«گم نشده ام .لانه ی من کنار رودخانه روی شاخه ی درختی بود،باران شدیدی آمد وباعث شدآب رودخانه بالا بیاید ولانه ام را سیل ببرد.از ناراحتی پرواز کردم واز آنجا خیلی خیلی دور شدم.»
کفش دوزکِ خال قرمزی به اوگفت:«بلبل خوش رنگ ،نباید بخاطر لانه ات که آب برده است ناراحت باشی »
بلبل با تعجب به کفش دوزک نگاهی انداخت وگفت:«دیگر لانه ای ندارم مگر میشود ناراحت نباشم ؛من تنها زندگی می کردم، حالاهم که لانه ای ندارم. »
کفش دوزکِ گفت:«خدا به همه ی ما نعمت های زیادی داده است ؛خدا به تو صدای زیبایی هدیه داده است وبال هایی داده که می توانی به هرجایی که دلت بخواهد پرواز کنی ؛حالا هم بجای اینکه ناراحت باشی باید در فکر ساختن لانه ی جدید باشی .»
بلبل خوش رنگ گفت:« نعمت هایی که خدا به من داده است رافراموش کرده بودم ،اگر بال نداشتم چگونه می توانستم پرواز کنم وازسیل نجات پیدا کنم همان طور که لانه ام را آب برد من هم آب می برد .»
کفش دوزک لبخندی زد و گفت:«تومی توانی در این باغ بمانی وبا کمک همدیگر لانه ای بسازی،ما می توانیم دوستان خوبی باشیم .
بلبل خندید وگفت:« تو کفش دوزک خوبی هستی، خیلی خوشحالم که دوست خوبی مثل تورا پیدا کردم.»

bolbolo kafshdoozak

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

قصه «بلبل و کفشدوزک» نویسنده «مریم قمی بزرگی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692