چرا اثرت در فرانسه و در نشر ناکجا منتشر شد؟
اینکه چاپ خود این رمان یک داستان مفصل دارد جای هیچ شکی نیست، بعد از دو سال تلاش برای گرفتن مجوز و رفت و آمد به ارشاد برای پیدا کردن دلیل عدم چاپ اثرم، همچنان فکر میکنم اگر بیشتر تلاش کرده بودم اثرم مجوز میگرفت. حتی دریافت نکردن مجوز را گردن ارشاد هم نمیاندازم و مقصر را ناشر میدانم چون اصلاً در اینخصوص حرفهای عمل نکرد. من مطمئنم اگر ناشر دیگری بود میتوانست مجوز این اثر را بگیرد. به همین دلیل برای آنکه پیام رمانم به مخاطب برسد آنرا در فرانسه به چاپ رساندم.
میدانم که ادامه این رمان را در دست نگارش داری. قرار هست ادامه این رمان تا چند جلد منتشر شود؟
چون آینده داستان معلوم نیست و حتی ممکن است بعد از بازنویسیهای زیاد تغییر کند نظری درخصوص چند جلدی شدن ندارم ولی از سه جلد بیشتر میشود.
تا به حال نگاه مخاطبان به اثرت چطور بوده؟
نگاههای جالبی داشتند ولی مروری بر تمام آنها نشان میدهد هنوز مخاطبی کتابم را بهصورت عمیق بررسی نکرده به جز معدودی که قصد نقد واقعی کتاب را داشتند.
برای آشنا كردن جامعه كتابخوان با این نوع آثار كه در آمریكا بسیار مخاطب دارد باید چه كنیم چون بهنظرم اصلاً مخاطب ایرانی با این نوع ادبیات چندان آشنا نیست.
شما اشتباه میکنید. آشنایی خواننده ایرانی با این نوع ادبیات بهخصوص در نسل نوجوان ما بسیار زیاد است و حتی در سطح وسیعی مطرح میباشد. از کارتونهای فانتزی گرفته تا کتابهای فانتزی همه آنها در این نسل طرفدار دارند مثلاً بن تن. طوریکه حتی دوست دارند طرح روی جلد دفترهایشان حتماً عکس بن تن داشته باشد و...
بدونشک کارهای فانتزی تصویری جایگاه خودش را دارد اما در رابطه با کتاب خیلی موافق شما نیستم. بههرحال اینکه آیا میخواهی همیشه فانتزی بنویسی یا در آینده ممکن است ژانرهای دیگر را هم امتحان کنید؟
فانتزی انواع مختلفی دارد. حتی کافکا هم نوعی فانتزینویس بود. فانتزی سختترین نوع ژانر ادبی است و چه بسا بعضیها با سادهانگاری و سطحینویسی جایگاه آنرا پایین آوردهاند. هیچ ژانری به اندازه فانتزی برای من لذتبخش نیست. شنا کردن در دریای تخیل و دیدن مناظر بکر آنرا هرگز رها نخواهم کرد. درست است که داستانکوتاه هم مینویسم و اکثراً رئال هستند ولی در حوزه رمان بیشترین سعی من این است که فانتزینویس باشم. فانتزی آنقدر سریع بهروزرسانی میشود که هر نسلی فانتزی خودش را دنبال میکند. مانند ژانرهای دیگر نیست که صدها سال میگذرد ولی هنوز هم همان چیزها نوشته میشوند. نو آوری در فانتزی بیش از سایر ژانرهاست و همین کار را برای نویسنده سختتر میکند. نویسنده باید همیشه بهروز باشد وگرنه از رقبای خود عقب میافتد.
به نقد و بررسی قبل از انتشار كتاب اعتقادی داری و آیا برای چوب مقدس از این راه استفاده كردی؟
این اثر چندینبار توسط کارشناسان مختلف ارزیابی شده و از نظرات آنها مطلع شدهام ولی بیشتر این نظرات شخصی بوده و جنبه فنی نداشته است. مثلاً گفتهاند خیلی شبیه سری داستانهای هری پاتر است. بهنظر نمیرسد این یک نقطه ضعف باشد. اگر بخواهیم جنبه مثبت این قضیه را نگاه کنیم میبینیم که فروش بسیار بالای هری پاتر نشان از موفقیت آن دارد. پس این نمیتواند برای اثرم یک نکته منفی باشد ولی کارشناسی که فکر میکند من از اثر خانم جی کی رولینگ تقلید کردهام آیا سری مجموعه هری پاتر را کامل خوانده و یا چند صفحهای از آنرا خوانده؟ آنوقت کجای رمان من شبیه رمان هری پاتر است؟ متأسفانه منتقدین ما هنوز با چارچوب یک نقد آکادمیک فاصله دارند. لذا نمیتوان زیاد امیدوار بود که بعد از شنیدن حرفهای آنان تأثیر زیادی در اثر پدید آید.
بهعنوان یك نویسنده جوان چه چشماندازی برای خود و ادبیات ایران میبینی؟
کار نویسندگی در ایران یک کار تفریحی است درست مثل سنگ زدن به پنجره قطار!!! وقتی متولی ادبیات، یعنی ارشاد، هنوز چالشهای فرا روی نویسندگان را برنداشته است و بسیاری از آنان در انتظار مجوز مو سفید کردهاند! وقتی ممیزیهای ما ضعیف است و مانند فیلترینگ اینترنت عمل میکنند! وقتی ناشر بهجز پول به چیزی دیگری فکر نمیکند! آنوقت چه آینده امیدوارکنندهای برای ادبیات ایران میتوان متصور بود؟ درست است من تا زنده هستم به نویسندگی ادامه خواهم داد ولی امیدی به آینده ندارم.
البته نکتهی مهمی وجود دارد. نویسندگان بزرگ زمانی آثار بزرگی خلق کردهاند که سوز سرمای زمستان را چشیدهاند! یعنی شرایط کنونی میطلبد که از دل این جامعه آثار بزرگی خلق شود. همین نویسندگان اگر در جزایر قناری و در ناز و نعمت بودند حتی یک انشای درست هم نمیتوانستند بنویسند! سوز سرمای زمستانی سخت در روسیه باعث شد عدهای به تکاپو بیفتند و برای دور زدن سانسور و جلوگیری از بهخطر افتادن جان، از نماد و استعاره در داستان استفاده کردند که باعث ماندگاری آثارشان شد.
از ادبیات روسیه نام بردید، بهنظر شما شاخصه ادبیات روسیه چیست؟
ادبیات روسیه شگفتانگیز است چون در بین دو قطب ادبیات آسیا و ادبیات اروپا در نوسان است. یعنی متأثر از این دو قاره بهکار خود ادامه داده. یعنی تحت تأثیر نویسندگانی از آسیا و اروپا، ادبیات روسیه شکل گرفته. این ادبیات برای کسانیکه میخواهند ادبیات داستانی را موشکافانه بررسی کنند بسیار مهم است. مخصوصاً بولگاکوف، داستایوفسکی، گوگول و چخوف که از آنهای دیگر محافظهکارتر بود.
در مورد بولگاکوف، مرشد و مارگاریتا در زمان استالین مجوز چاپ نگرفت و بعدها هم در سال 1965 با حذف 25 صفحه و تغییر برخی نامها و مکانها با تیراژ محدود چاپ شد و همان هم به صد برابر قیمت پشت جلد خریداری شد. این است که ادبیات روسیه را بسیار با اهمیت میکند. نویسندگانی که در روایت داستان بسیار چیرهدست بودهاند.
یعنی بهنظر شما پناه بردن به تخیل راهحل نجات جهان است ؟
راهحل نجات جهان نیست، ولی راهحلی برای آرام کردن ذهن انسان از هم گسیخته هست. فانتزی حکم داروی آرامبخش را دارد. صادقانه بگویم اگر من روانشناس بودم برای آرام کردن ذهن بسیاری از بیمارانم، خواندن آثار فانتزی را پیشنهاد میکردم.
کار نویسندگی در ایران یک کار تفریحی است درست مثل سنگ زدن به پنجره قطار!!! وقتی متولی ادبیات، یعنی ارشاد، هنوز چالشهای فرا روی نویسندگان را برنداشته است و بسیاری از آنان در انتظار مجوز مو سفید کردهاند! |
با این اوصاف بر میگردیم به رمان شما، ابتدا به برخی از اصول ادبیات و سپس مروری بر فانتزی داشتیم، تا چه حد در رمان چوب مقدس به چنین اصولی وفادار بودید؟
در رمان من رد پای دروغ بسیار دیده میشود و بعد از آن افشای حقیقت. این ستون داستان منرا تشکیل میدهد. پیروزی خیر بر شر هم ظاهری است ولی در لایههای زیرین اثر موج پرفشاری در جریان است. نمیخواهم خودم اثر را مورد بررسی قرار بدهم و بهتر است دوستان رمان را بخوانند و خودشان در مورد آن قضاوت کنند. درخصوص چارچوب فانتزی همه معیارهای آن رعایت شده بهجز یک مورد! پیروزی قهرمان من رنگ دیگری دارد. پیروزی او در فهمیدن حقیقت است نه در سرنگونی ظلم و یا شخص و این فهمیدن حقیقت سرآغاز یک مبارزه نفسگیر در جلدهای بعدی میشود که الان نمیخواهم افشا کنم. اتفاقاً مبارزه او با کسانی است که ادعای خوب بودن را دارند ولی وقتی آّبتین متوجه میشود در لایههای زیرین این ادعا در حال جنایت هستند با آنها مبارزه میکند. راه بسیار سختی در پیشرو دارد. چون جامعه کسانی را که او قصد دارد با آنها مبارزه کنند را بسیار عادل میدانند. اینجاست که میگویم داستان من با هری پاتر فرق دارد. هری پاتر با یک نفر و دار و دستهاش که ظلم آنها به همه آشکار بوده مبارزه کرده ولی آبتین با یک سازمان و چندین نفر با چهرهای به ظاهر معصوم طرف است. البته نمیخواهم از رمان خودم تعریف کنم ولی وقتی به این مبارزه فکر میکنم خیلی هیجانزده میشوم. هیجانش از آن چیزی که در هری پاتر آمده بود خیلی بیشتر است. چون آبتین هم باید با افکار عمومی مبارزه کند هم باید با آن جنایتکاران مبارزه کند. ادامه رمان چوب مقدس بسیار هیجانانگیز و نفسگیر خواهد بود.
قسمت اول رمان چوب مقدس بهنام هفت لوح زرین فکر کنم قرار بود آبتین و هفت لوح زرین باشد، آبتین را خودتان حذف کردید یا ناشر؟
خودم حذف کردم، احساس کردم کوتاهتر باشد بهتر است.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.■