گفت و گو با زهره مسكني نويسنده مجموعه پنج جلدي « داني لوها»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

« داني لوها» آمده بودند كه بمانند ...

زهره مسكني متولد سال 1351 و اهل تهران وعضوفعال انجمن داستاني چوك است. او هم مثل بيشتر كساني كه قدم در دنياي گسترده ي نويسندگي گذاشته اند، ديرينه ترين ياران خود از زمان كودكي را قلم و كاغذ مي داند. او فارغ التحصيل شاخه روزنامه نگاري علوم ارتباطات اجتماعي است و فعاليت هايش در اين زمينه پس از اخذ مدرك كارشناسي آغاز شده است. اين گفت و گو به بهانه چاپ اولين مجموعه داستاني وي تحت عنوان « داني لوها » انجام شده كه ويژه كودكان گروه سني الف و ب است. اميد است كه اين مصاحبه گامي مثبت درجهت ادبيات مهجورمانده كودكان باشد.

 

چطور است سخن را با تولد شروع كنيم؟ اين كه « داني لوها » اصلا چه هستند و چگونه متولد شدند؟

« داني لوها » نوعي موجودات خيالي هستند. شما شايد بتوانيد آنها را حيوان، گياه، اشكال هندسي، ميوه يا هر چيزي تصور كنيد كه در عالم خيال مثل آدم ها زندگي مي كنند. اما اين زندگي، نزديك به دنياي كودكان يعني سرشار از شادي است كه البته به دليل ماهيت آموزشي داستان ها اين شادي در مسير تأمين يا تثبيت سلامتي جسمي و رواني بچه ها هم هست. داني لوها به گردش و خريد مي روند، در ميهماني شركت مي كنند، جشن تولد مي گيرند و خلاصه آنچه را كه موجب شادماني تصاوير ذهني يك كودك است، در قالب آموزه هاي داستاني به همراه دارند. در مورد تولدشان بايد بگويم ذهن كسي كه به نوشتن علاقه مند است، محل عبور موضوعات مختلف در قالب هاي گوناگون است. بعضي از اين موضوعات مي آيند كه فقط عبور كنند. اما بعضي از آنها وقتي مي آيند جرقه اي ايجاد مي كنند كه نويسنده متوجه مي شود اين ها آمده اند بمانند. داني لوها در يكي از روزهاي تابستان 88 آمدند و من همان زمان با تمام وجودم حس كردم كه اين موجودات بايد متولد شوند. بنابراين فوري دست به كار شدم و البته كل كار تا پايان مراحل چاپ توسط « نشر شهر» حدود يك سال طول كشيد.

 

« داني لو » يعني چه؟

عبارت « داني » را از مصدر « دانستن» گرفتم. چون اين داستان ها با اهداف آموزشي نوشته شده اند. اما انتخاب پسوند « لو » به دليل علاقه مندي كودكان به اين آوا بود. بچه ها كلماتي نظير « كوچولو»، « گوگولو»، « گوگولي »، « فسقلي » و ... را دوست دارند. نوعي الفت آوايي بين اين گروه سني و چنين كلماتي وجود دارد. به نظر مي رسيد با توجه به ماهيت فانتزي اين موجودات، نياز به چنين نامي برايشان وجود داشت.

 

گفتيد اهداف آموزشي. لطفا بيشتر در اين مورد توضيح بدهيد.

من به دليل شغلي كه دارم، سال هاست در مسير برنامه ريزي ها، فعاليت ها و اهداف آموزشي ارتقاء فرهنگ ترافيك جامعه قرار گرفته ام. در حال حاضر يكي از مصائب زندگي شهرنشيني همين موضوع ترافيك است. به هر حال لازم است آموزه هاي اين چنيني در خصوص كودكان به گونه اي باشد كه با حال و هواي امروز آنها سنخيت داشته باشد. ما     نمي توانيم اين گونه مفاهيم را فقط در قالب هاي خشك و رسمي و آموزش مستقيم بگنجانيم و انتظار داشته باشيم اين كار اهداف درازمدت ما را جامه عمل بپوشاند. بچه هاي امروز غرق در دنياي انيميشن ها و بازي هاي رايانه اي و مسائل فانتزي هستند. آنچه براي آنها جذاب است با آنچه به ما آموخته شد، متفاوت است. بنابراين « داني لوها » آمدند تا شايد براي نخستين بار – حداقل تا جايي كه من مطلع هستم – فضاي فانتزي را در عرصه كتاب هاي داستان آموزشي كودكان با اين گونه محتوا فراهم كنند.

 

موضوعات و عناوين اين مجموعه پنج گانه چيست؟

« سفر به شهر بازي» و « ماجراي يك روز برفي» در قالب تصميم داني لوها براي رفتن به گردش و عيادت از دوست بيمارشان شكل گرفته كه به شكل غيرمستقيم راهكار استفاده از وسايل حمل و نقل عمومي از جمله اتوبوس و مترو را آموزش مي دهد.« هديه هاي مادربزرگ» در خصوص چگونگي استفاده بچه ها از دوچرخه است. داستان « ميهماني توت فرنگي» درباره راه هاي صحيح عبور از خيابان است و « آسمان كجاست؟» همكاري در كاهش آلودگي هوا را بيان مي كند.

 

فكر مي كنيد خلق اين فضاي فانتزي چقدر در اهدافي كه گفتيد، مؤثر بوده است؟

شايد لازم باشد يك ارزيابي علمي در اين زمينه انجام شود. اما با توجه به آنچه كه در خصوص اين مجموعه ديدم و شنيدم مي توانم بگويم مورد توجه كودكان قرار گرفت و خيلي از بزرگترها هم به مقايسه با آنچه قبلا در اين زمينه عرضه شده بود، پرداخته و نتيجه را مطلوب اعلام كردند. البته شايد بتوان گفت نيمي از اين جذابيت با توجه به فضاي فانتزي و تخيلي تصاوير كتاب شكل گرفته است. درست است كه اول متن خلق مي شود و بعد تصوير؛ اما به هر حال تصاوير هم اگر براي مخاطب جذابيت نداشته باشد، موجب مرگ متن خواهد شد. در مورد « داني لوها »         ايده اي از سوي تصويرگر ارائه شد كه در نوع خود ابتكار تازه اي بود و در نتيجه با استقبال روبه رو شد.

 

پس لازم شد بيشتر درباره تصاوير بگوييد.

بله. من داستان ها را در اختيار خانم سوده بني كمالي قرار دادم و ايشان بعد از مطالعه، پيشنهاد داد از آن جا كه اين موجودات، بسيار متنوع هستند و مخاطب هم كودك است بياييم از تلفيق عكس و طرح استفاده كنيم. نظرش هم اين بود كه پاستيل هاي خوراكي كه در بسته بندي هاي مختلف وجود دارند سوژه هاي خوبي براي عكاسي و به كارگيري در تصاوير « داني لوها » هستند. بعد كار ايشان شد جمع آوري پاستيل هاي خوراكي كه بر حسب اتفاق، اين روزها مورد پسند بچه هاي امروزي هم هست! ايشان از پاستيل ها عكس مي گرفت و در طرح ها قرار مي داد و البته براي بعضي شخصيت ها هم خودش اتود مشخص ارائه داد.اين شد كه داني لوها يكي يكي متولد شدند و در پس زمينه صفحاتي كه با توجه به داستان كتاب ها طراحي شده بود، قرار گرفتند. داني لوهاي پرتقالي، پيچ پيچي، پابلند،خياري،گردالو،استخواني، خياري و ... . مي خواهم بگويم مراحل شكل گيري اين كتاب ها، خودش آدم را به دنياي شاد و پرشور بچه ها مي برد و اين براي ما واقعا ارزشمند بود.

 

قبلا هم در فضاي كودكان كار كرده بوديد؟

خير. من فعاليت هاي روزنامه نگاري مي كردم كه هنوز گاهي در لابه لاي شغل اصلي ام كه البته آن هم بي ارتباط با نويسندگي و رشته تحصيلي ام نيست، ادامه دارد. تهيه خبر، مقاله، مصاحبه و گزارش هايي كه بيشتر آنها به دليل ماهيت نشريات يا رسانه هايي كه با آن ها ارتباط داشتم، جنبه اجتماعي و شهري داشت. شايد همين موضوعات شهري بود كه در فعاليت هاي آموزشي تبلور پيدا كرد و من را به فضاي توليد يا چاپ محصولات آموزشي و كمك آموزشي ويژه كودكان نزديك تر كرد. البته اخيرا فرصتي پيش آمد كه چند پلاتو براي يك برنامه تلويزيوني كودكانه نوشتم. جالب اين كه در اين نوشته ها هم آنچه مورد استقبال قرار گرفت، به كارگيري فضاي تخيلي در متن ها بود. در كنار اين ها داستان كوتاه مي نويسم و گاهي هم شعر. اما هنوز فرصتي پيش نيامده كه بخواهم اين ها را سرو ساماني بدهم يا در كتابي جمع آوري كنم.

 

اين نوشته هاي اخير كه گفتيد در چه فضاهايي است؟

داستان هاي كوتاهم را با توجه به اتفاقات روزمره مي نويسم. آنچه براي خودم يا اطرافيانم روي مي دهد، دست مايه ي داستان هاي كوتاهم بوده است. البته به نوشتن گونه اي خاطره نويسي ذوق و كشش بيشتري دارم كه اغلب كساني هم كه اين نوشته هايم را مي خوانند برايشان جالب است. گاهي هم پيش مي آيد كه از درون نوستالژي و فضاي گذشته آدم ها نقبي مي زنم به زندگي امروز آنها و اين نوع نوشتن واقعا برايم لذت بخش است. در زمينه شعر، به شعر سپيد گرايش دارم كه اين موضوع، سال ها پيش در كارگاه شعر و قصه نويسي زنده ياد سيروس طاهباز شكل گرفت و رشد كرد و من آن چه را كه در خصوص فلسفه كلي شعر امروز در خود دارم، مديون ايشان هستم. در حال حاضر هم روي مجموعه شعر پنج گانه اي كار مي كنم كه با همان اهداف آموزشي و ويژه كودكان پيش دبستاني تهيه خواهد شد.

 

و حرف آخر؟

من به نوشتن علاقه دارم و مي نويسم. براي نوشتن، خيلي خودم را در چارچوب برخي بايسته هاي قراردادي اسير نمي كنم. همين كه از نوشتن احساسات و افكارم لذت ببرم و بدانم اين نوشته ها مورد پسند عده اي از افراد هم هست كافي است. همين موضوع در مورد خواندن هم صدق مي كند.نوشته اي را مي خوانم كه مرا تا آخر با خود بكشد،درگير تفكر كند و در بايگاني ذهنم باقي بماند. اگر از خواندن نوشته اي لذت ببرم، هرگز خود را مقيد تجزيه و تحليل چگونگي آن نمي كنم. چرا كه قطعا اين نوشته در هر قالبي كه هست،از دل برخاسته كه بر دل نشسته است. خواستم اين اعتقاد را به اشتراك بگذارم و براي تمام كساني كه اين گونه مي نويسند و مي خوانند آرزوي موفقيت دارم.

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692