یادداشتی بر کتاب "اگر زنبق برای مرده باشد"

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

اثر "سندي مومني


ناشر: نشر رخشید

شمارگان: 1100 نسخه

قیمت: 2500 تومان

96 صفحه

یادداشتی بر کتاب "اگر زنبق برای مرده باشد"

"اگر زنبق برای مرده باشد" مجموعه داستانی است با زبان شیوا و روان که اگر خواندن داستان را تنها برای سرگرمی ندانیم؛ می توان آن را بار ها، و هر بار با درکی بیشتر خواند.

در این مجموعه با 21 داستان کوتاه مواجهیم. از داستان های یک صفحه ای گرفته تا داستان های ده صفحه ای، که وجه پیوستگی آن ها شخصیت ها و موقعیت های آن ها در داستان است. البته در هیچ داستانی نمی توان یک شخصیت تکرای یافت. آن ها، با همه شباهت هایشان، باز هم کاملن از هم متمایز و قابل تشخیص هستند. شخصیت پردازی دقیق نویسنده باعث شده است که موقعیت های تکرار شونده ی "ارتباط های ملال آور، تنهایی و هراس از تنهایی" در هر داستان از زاویه ای ویژه دیده شود.

در داستانِ "وقتی می خندم مسخره ام می کند" شخصیت زن (که در غالب داستان ها شخصیت محوری است) در تلاش برای فرار از ارتباط نا خواستنی خود با شوهرش است. او همسرش را راضی می کند تا با او سوار اتوبوس شده و تا آموزشگاه خیاطیِ زن همراهیش کند. ولی در آخرین لحظه، بعد از پیاده شدن مرد از اتوبوس، تصمیم می گیرد پیاده نشود؛ ولی او با وجود اقدام به این حرکتِ اعتراضی، همزمان به دنبال راهِ حلی برای بازگشت به وضعیت ناخواسته گذشته می گردد. «اگه پرسید می گم حواسم پرت شد. شایدم بگم دیگه با اتوبوس نمی رم و بیام!» و یا در انتهای داستان "خیره به دهانِ کوچکش" مردی تازه بازنشسته شده که با خود فکر می کند باید کارتن بزرگی پیدا کند و خود را در آن حبس کند؛ وقتی با سئوال ساده ی همسرش مواجه می شود؛ تنها می تواند به دهان او خیره شود.

البته بهتر است این نکته را در نظر داشته باشیم که موقعیت های مشابه، در داستان های این مجموعه، در فضاهایی متنوع و کاملن متفاوت قرار دارند و نگاه شخصیت ها به فضا های گوناگونِ پیرامونشان نیز از یک جنس نیست. فضا هایی به تنوعِ فاصله ی روستایی در ساحلِ دریای خزر تا شهری در یوگوسلاوی چنان با مهارت پرداخت شده اند که خواننده با هیچ کدامشان احساس غریبگی ندارد. شخصیت های داستان هم متعلق به همین فضا ها هستند و هیچ بیرون زدگی و بد قوارگی را در پیکره داستان ایجاد نمی کنند.

از ویژگی های دیگر این مجموعه داستان نگاه بی طرف نویسنده - راوی به مسأله جنسیت در قالب شخصیت ها و موقعیت های آنان در خانواده و به طور کلی در اجتماع است. در حالی که روابط اجتماعیِ بیمار گونه شخصیت ها در قالب جنسیت آنها نوشته شده است؛ به مسائلی (یا بهتر است بگوییم دردهایی) فراتر از رابطه اجتماع با جنسیتی خاص پرداخته شده.

نا گفته نماند که نویسنده در چند داستان از جمله "اگر زنبق برای مرده باشد"، "نهنگ خوابم را دیده است!" و "تو همان طور که خواب دیده بودم مردی" از فضای ملموس جهانِ واقعی خارج شده و پا به قلمرو رویا می گذارد. داستان های سورئال این مجموعه گرچه از نظر تعداد در اقلیت هستند، اما از بهترین داستان های این مجموعه هستند. در نگاهی به داستانِ "نهنگ خوابم را دیده است!" نخست با عنوان این داستان مواجه می شویم. این عنوان به اندازه ای غریب است که بدون دشواری خاصی به خواننده می فهماند قرار است با چیزِ نا شناخته ای رو به رو شود. آغاز داستان هم کار را تمام می کند. «در خوابم یا سندباد می شود یا مارکوپولو! یک بار هم بچه شده بود و دنبال کوله پشتی اش می گشت. بار ها از او پرسیده ام: خوابِ مرا شنیده بودی؟ و او اصلن به خاطر نمی آورد در بیمارستان بوده!» حالا دیگر خواننده می داند کجاست. جایی معلق در میان خاطره، رویا و عینیتی که هر سه به یک اندازه واقعی هستند. این واقعیت آنقدر قدرتمند است که جمله ای که در آغاز داستان گنگ می نمود؛ در پایان داستان معنایی غنی را با خود همراه می کند. «در خواب هایم از او می پرسم: خوابِ مرا شنیده بودی؟ و او اصلن به خاطر نمی آورد در بیمارستان بوده!»

گرچه خواننده ی این کتاب به پیچیدگی های تحمیلی و تکنیک زدگی های ملال آور بر نمی خورد، ولی پیچیدگی لایه های زیرین داستان ها را نمی توان منکر شد. البته ممکن است به خاطر فضای سردِ داستان ها، مخاطب در نگاهِ نخست خود به این کتاب نتواند ارتباط خوبی با داستان ها برقرار کند؛ که با برخوردی جدی تر، علاوه بر برقراریِ ارتباطی بهتر، لذت کشفِ نا نوشته هایِ گفته شده در داستان ها را به دست خواهد آورد.

این مجموعه، با تمامِ حسن هایش، خالی از ایراد هم نیست. البته اشکالات این مجموعه، نه در "داستان های" آن، بلکه تنها در چند داستانِ آن قابل مشاهده است. داستان هایی که کوتاه ترین های این مجموعه را شامل می شوند. "این یک موضوع خنده دار است"، "خواب نمای دوره گرد"، جوابِ نامه"، آتش جادو خاکستر تو" و "سهم خشکیِ زمین را از آبِ خانه ی ما گرفتند". این داستان های هنوز داستان نشده را با وجود کوتاهی شان به سختی می توان خواند. در "این یک موضوع خنده دار است" موقعیتی شرح داده می شود که قرار است مضحک باشد؛ ولی در انتها به جای ختم شدن به خنده، با وحشت پیرزنی که در موقعیت قرار گرفته رو به رو می شویم. البته نه موقعیتی که قرار است مضحک باشد خنده دار است و نه وحشت پیرزن حسی (یا فکری) را در مخاطب ایجاد می کند. در کل هیچ جذابیتی، نه در موضوع و نه در شیوه روایت و نه حتی در موقعیت وجود ندارد. دیگر داستان های این بخش هم، به همین ترتیب، حرف چندانی برای گفتن به مخاطب ندارند و با کلیت این مجموعه قابل مقایسه نیستند.

مهمترین و قابل توجه ترین ویژگی این مجموعه داستان، زبانِ خاص آن است که هر گونه توصیفی از آن در این مجال کاری بیهوده است. لذت و شیرینیِ برخورد با آن را به مخاطب وا می گذاریم.

در پایان، این کتاب، که نخستین اثر نویسنده ی توانمند خود است، مجموعه داستانی است که نمی توان با یک بار خواندن ادعای فهمیدن آن را داشت.

«به من نگاه کنید. هنوز دوتا چشم برایم باقی مانده. باز هم می توانم رویِ تصاویر برایتان داستان سرایی کنم».

رضا بهاری زاده

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692