« شب سید جعفر شهیدی» صد و ... شب از شب‎های مجله بخارا بود

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

« شب سید جعفر شهیدی» صد و ... شب از شب‎های مجله بخارا بود که با همکاری مؤسسه لغتنامۀ دهخدا، بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایره‎المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار عصر دوشنبه 23 دی ماه 1392 در محل کانون زبان فارسی برگزار شد.

علی دهباشی که آغازگر این مراسم بود از برپایی این شب سخن گفت:

« در آغاز هفتمین سالگرد درگذشت استاد زنده‎یاد دکتر سید جعفر شهیدی هستیم. در چنین روزی یعنی بیست و سوم دی ماه 1386 جامعۀ فرهنگی ما استادی را از دست داد که هنوز جانشینی برایش پیدا نشده است.

دکتر شهیدی شخصیتی علمی بود که در زندگی پژوهشی‎اش چند وجهی بود و در هر زمینه که کار کرد آثار یگانه‎ای خلق کرد.

شهیدی از همکاران اصلی علی‌اکبر دهخدا در دانشگاه تهران بود و در سال ۱۳۴۰ دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی و تاریخ دریافت کرد.

سیدجعفر شهیدی فرزند سیدمحمد سجادی که از دانشمندان و مفاخر بزرگ ادبی ایران به‌شمار می‌رفت، در سال ۱۲۹۷ هجری خورشیدی در یکی از محلات قدیمی شهر بروجرد به دنیا آمد. وی دوران تحصیل ابتدایی و اندکی از متوسطه را در این شهر و سپس ادامه آن را در تهران به انجام رساند. شهیدی ابتدا به نام سجادی معروف بود که بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراکز علمی و دانشگاهی شهرت پیدا کرد.

در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل علوم دینی و فقه و اصول راهی نجف شد و تحصیلات حوزوی اش را در شهر نجف که شهر علم نام داشت، تا حد رسیدن به درجه اجتهاد که درجهٔ بسیار بالایی در حوزه علمیه محسوب می‌شود، بالا برد

در علوم حوزوی از فقه و اصول نزد استادان مسلم زمان خود حضرت آیت‌‎الله خویی و آیت‎الله بروجردی در نجف و قم تحصیل و از آنان اجازه اجتهاد گرفت.

در حوزۀ ادبیات فارسی یک دوره همکاری مهم و مؤثر با علامه علی اکبر دهخدا تا آخرین روزهای علامه و بعد در طول چند دهه بعد ادامه یافت و کار سترگ لغت‎نامه را با همکاری دکتر محمد معین و دکتر سید محمد دبیر سیاقی ادامه دادند.

در حقیقت برخورد با محمد معین، باب آشنایی وی را به حضور علی‌اکبر دهخدا فراهم کرد و بعد از تشکیل موسسه لغت‌نامه دهخدا، معاونت سازمان رابه‌عهده گرفت. سپس علامه دهخدا از سید جعفر شهیدی دعوت به همکاری کرد و در نامه‌ای به دکتر آذر (وزیر فرهنگ وقت) نوشت: «او اگر نه در نوع خود بی‌نظیر، ولی کم‌نظیر است.» دهخدا در این نامه می‌خواهد که به جای ۲۲ ساعت، به او شش ساعت تدریس اختصاص دهند تا بقیه وقتش را در لغت‌نامهدهخدا بگذراند. مدتی این‌گونه می‌گذرد، تا سال ۱۳۴۰ که با مدرک دکتری به دانشگاه منتقل می‌شود. تدریس در دانشگاه تا حدود سال ۱۳۴۵ ادامه پیدا می‌کند، اما بعد با ناامنی دانشگاه، دانشجویان خود را به لغت‌نامه می‌برد. پس از سال‌ها نیز، تا پایان عمر وی هنوز دانشجویانش چهارشنبه‌ها به دفتر وی در مؤسسه لغت‌نامه دهخدا می‌رفتند و با شهیدی جلساتی را داشتند. بعد از مرگ محمد معین، شهیدی مسؤولیت اداره سازمان لغت نامه دهخدا را بر عهده گرفت.

دکتر شهیدی درتصحیح متون نیز آثار برجستهای را ارائه نمود که باید به کتاب‎های « تصحیح دُره نادره» و « شرح مثنوی شریف » اشاره کنیم. در زمینۀ تاریخ اسلام باید به کتاب‎های ارزشمند « زندگی حضرت فاطمه» ، « تاریخ تحلیلی اسلام» ، « زندگی امام حسین (ع)» اشاره کرد و سرانجام کار مهم ترجمۀ « نهج‎البلاغه» که بدون تردید با استفاده کامل از توانایی‎های زبان فارسی بهترین ترجمه از این کتاب مهم را ارائه کردند.

دکتر شهیدی در سال 1374 منزل مسکونی‎اش را به شهرداری نارمک واگذار کرد و این خانه در همان سال به کتابخانه عمومی دکتر شهیدی تبدیل شد. پس از مرگ وی اتاقی در این کتابخانه به نگهداری برخی از آثار او اختصاص داده شد.

پیکر وی صبح روز چهارشنبه بیست و شش دی ۱۳۸۶ از برابر بنیاد لغتنامه دهخدا به سمت دانشگاه تهران تشیع شد.»

سپس علی دهباشی از دکتر سید مصطفی محقق داماد ، ریاست تولیت موقوفات دکتر محمود افشار دعوت کرد تا به عنوان اولین سخنران این مراسم سخن بگوید:

« اکنون با احترام به روح شادروان استاد بزرگ جناب دکتر سید جعفر شهیدی رضوان الله علیه جلسه را آغاز می‎کنم و خوش‎آمد می‎گویم خدمت کلیه اساتید کِرام، علاقمند به فرهنگ و دانش، خانم‎ها و آقایان ، سرافراز کردند و دعوت ما را پذیرفتند برای ذکر خیری از یک استاد دانشمند، به این جلسه تشریففرما شدند. خداوند انشاءالله به همه شما سلامتی و موفقیت عنایت کند.

دکتر شهیدی از امتیازاتی که داشت این است که ایشان نحلۀ علوم جدید را از نظر علمی درک کرده بود .چون ایشان در مهم‎ترین حوزۀ علمی شیعه یعنی نجف اشرف درس خوانده بود. در آنجا از اساتید بسیار بسیار بزرگی بهره‎مند شده بود .درسِ فقه را از محضر آیت‎الله العظمی حاج سید ابوالقاسم خویی آموخته بود. آقای شهیدی یک فقیه به تمام معنا بود. اما ظاهراً از همان روزهای نخستین، من مطلب را سینه به سینه نقل می‎کنم، بنای تفکر روشنفکری در ایشان بوده. آن روز، در آن زمان ، کسی که فارغ‎التحصیل حوزۀ نجف می‎شد یک فقیه به تمام معنا بود، هر علوم دیگری را می‎آموخت در جنبِ این قضیه بود. به نظر من، آنطور که من سندش را نقل می‎کنم ، حدس می‎زنم که چه چیزی باعث شد که ایشان به این رشتۀ تاریخ و مسائل دیگر اسلامی سر سپرد. من از استادم ، مرحوم آیت‎‌الله لاریجانی، پدر آقای دکتر لاریجانی، که استاد بنده بود ، از ایشان شنیدم که آقای شهیدی حس زیادی داشت به مرحوم امینی ، صاحب « الغدیر» . از دوستان نزدیک ایشان بود . من از مرحوم آیت‎الله لاریجانی شنیدم که یک وقتی در حوزۀ نجف اعتراضاتی شد ، مراجعی که در آن وقت مدیریت حوزه را داشتند، مرحوم آیت‎الله اصفهانی، عده‏ای معترض بودند که چرا حوزه این طور اداره می‎شود. ما طلبه‎ها می‎دانیم که این اعتراضات چگونه است. آیت‎الله خویی همراه آقای امینی، صاحب « الغدیر» و سید جعفر بروجردی یعنی همین سید جعفر شهیدی و تعدادی دیگر به عنوان قهر از نجف رفتند به کربلا و شب‎نامههایی را منتشر کردند به قلم سید جعفر بروجردی. ایشان می‎گفت به قلم سید جعفر بروجردی شب‎نامهای تحت عنوانِ سیهۀ آسمان نجف ایشان منتشر کردند . من پرسیدم که در این شب‎نامه‏‎ها چه بود. ایشان گفتند که در این شب‎نامه‏ها گفته می‎شد که چرا حوزه فقط باید مخصوص فقه و اصول باشد. امروز، دنیای امروز، مسائل جدیدی برای اسلام، شبهات و اشکالات و مسائل فراوان راجع به تشیع مطرح است و ما باید این تخصص‎ها را هم اضافه کنیم ، برای این کارها استادهایی تربیت کنیم، نویسنده‎هایی تربیت کنیم. این اعتراضات بود به مرجع وقت، یعنی مرحوم آیت‎الله اصفهانی. من از اینجا می‎فهمم که وقتی آقای امینی رفته سراغِ الغدیر نوشتن، از فقاهت دست برداشته و فقط « الغدیر» را تخصصاً نوشته، آقای شهیدی هم بعد آمده و رفته سراغِ یک مسئله دیگر و علیه کسروی می‎نویسد و این حرف‎ها، یک روحیه‎ای از همان جوانی در ایشان وجود داشته و در ایران شکوفا شده است. همانطور که می‎دانید وقتی ایشان آمد به ایران، من طلبه‎ای جوان بودم، عمامه داشت، عمامۀ بزرگی هم داشت و ریش بسیار انبوهی و معروف بود به سید جعفر بروجردی و می‎گفتند که مردی فاضل است . بعد ایشان رفت به دانشگاه و لباسش را درآورد . اما برای من بسیار عجیب بود، من سال‎ها بعد که با ایشان مأنوس شدم ، تهران که آمدم دیدم عجیب است. اولاً شیعه‎ای بسیار تند، بسیار عمیق بود. متدینی شدید. در جلسات خیلی رسمی وقتی که صدای اذان بلند می‎شد به من می‎گفت سید بلند شو ، وقت نماز است. مقیدِ به اول وقت بود. مقیدِ به نماز شب بود. در بزرگداشت علامه طباطبائی که با هم دعوت شده بودیم و در یک اتاق بودیم، ایشان مقید بود. گاهی شوخی‎هایی در مسائل نقدی می‎کرد اما اینها هیچ اثری در مسائل عملی ایشان نداشت. به هر حال مرد جالبی بود برای من و وقت خودش را گذاشت برای این مسائل. ترجمۀ بسیار زیبایی از نهج‎البلاغه ارائه داد . بعضی کارهایش که بسیار با خلوص است. شما جنایات تاریخ نوشته ایشان را ببینید. وقتی جنایات تاریخ را ایشان منتشر کرد ما جوان بودیم ، اصلاً مشخص نبود مال کیست، بدون امضاء . چه کسی حاضر است کتابی تحقیقی بنویسد و پایش را هم امضاء نکند. هر کسی کتابی را می‎نویسد در آرزوی آن است که پشت کتاب بنویسد مؤلفش کیست. اما آقای شهیدی این کار را نکرد . فقط دفاع کرد از مکتب تشیع و مظلومه‏اش ، جده‏اش حضرت فاطمه رحمه‎الله علیها. اما بعداً کارهای بسیاری که کرد، مقالات بسیار زیادی که نوشت، تحقیقات فراوانی که انجام داد برای آیندۀ ما باقی ماند و آثار عظیمی که از ایشان ماند سرمایۀ بسیار گرانبهایی است .

من به عنوان یکی از دوستان ایشان که خدمتشان ارادت داشتم ، آمدم و مدیریت این موقوفات را با فشار ایشان قبول کردم و امروز در حالی که کسالت داشتم آمدم . خیلی ممنونم خانم‎ها و آقایان که دعوت ما را اجابت کردید و سرافراز فرموید و من از شما متشکرم.»

پس از آن متن پیام دکتر احمد مهدوی دامغانی توسط دکتر محمد علی سجادی قرائت شد:

بسم الله الرحمن الرحیم

و با عرض سلام و تقدیم احترام به حضّار محترم معظّم

آقازاده ارجمند گرامی آقای آرش افشارکه خداوند متعال بسلامتش بدارد و مرحمان مغفوران پدر بزرگوارِ فقیدِ سعید او ایرج نازنین و برادر عزیز او بابک ناکام و جدّ نامدار او دکتر محمود افشار را بیامرزاد، امروز یکشنبه بعد از ظهر به من فرمود که آقای دهباشی، این خدمتگزار ادب و فرهنگ بنا دارد دوشنبه شب را به نام شب دکتر شهیدی در محلّ موقوفات افشار که ان شاءالله همواره از گزند حوادث و مطامع در امان بماناد برگزار کند و از این ناچیز خواسته است که بدین مناسبت عرض ارادتی نمایم و سعادتی برم تا اگر صورةً از آن مجلس محترم دورم معنیً در آستانهی آن قرار گیرم.

منِ بیچاره که در بیش از شصت سال از عمرم را به نعمت دوستی و در حقیقت « اُخوّت شرعیِ» رضوان جایگاه دکتر سیّد جعفر شهیدی حَشَرَة اله مع اجداالله الطّاهرین ، متنعم بودهام و اینک جُز بیان اشتیاق و شرح درد فراق او چه میتوانم عرض کنم؟ دربارۀ آن عالمِ جلیلالقدر که پیش از آن که استاد اساتید حاضر و شاید استاد اساتیدِ استادان جوان حاضر گردد و اهل تحصیل منظّم و مرتّبی را طی کرده و به مراتب عالیه با درک محضر منّور خلد مقام حضرت مستطاب آیت الله العظمی الخوئی قدس الله رُوحه نائل گردیده است و پس از مراجعت از نجف اشرف ، این مهد علمی عظیم الشأن هزار سال تشیّع که لَمسَجِدُ اُسّسَ علی التقوێ من اولّ یومِ و صفی از آنست. از تعالیم بزرگترین رجال علم و ادب و عرفان در سالهای 1327 تا 1340 بهرهمند شده و سرآمد اختران خود گشته و سپس در کسوت استادی شاگردان بسیاری را در عرصه ادب و فرهنگ ایران اسلامی تربیت فرموده است و به علاوه تصحیح و تحقیق کتاب عظیم « لغت نامه » مرحوم علاّمه دهخدا را عهدهدار شده است و به تألیف و ترجمه بسیاری از کتب سودمند موفق شده است و به تفصیل هم نمیتوان حق مطلب را ادا کرد تا چه رسد به چند سطری مختصر.

امیدوارم اگر به دو بیت حضرت مولانای رومی درباره ضیاءالحق حسامالدین ، تَمثُّل و استشهاد کنم حمل بر مبالغه نشود که :

مدح تعریف است و تَخریقِ حجاب     فارغ است از مدح و تعریف آفتاب

مادحِ خورشید مدّاح خود است         که دو چشمم روشن و نا مُرمَد است

مرحوم دکتر شهیدی علاوه بر علوم و فضایلی که به آن اشاره کردم ، به مقتضای حدیث شریف که :

«العلمُ نورً یقدِفه الله فی قلب من یشاد» از آن علم که درس نیست قلب و روحش منوّر شده بود، به بسیاری از صفات و خُلقیّات حسنه متّصف و مزیّن شده بود. مردی متواضع و خَدوم و بسیار خیرخواه و سعادتمند بود آزادهای بود که مال در کف او قرار نداشت از رقّت احساس و سعۀ صدَر و لطافتِ طبع و ظرافتِ ذوق و سَماحتِ خلق، با دنیاداری و مال اندوزی و یا معارضه و مُنافثه در مسائل مادی و جاهطلبی به کلی برکنار بود، خانۀ وسیع و کتابخانه نفیس خود را وقف عامّ فرمود، همۀ آثار سودمند علمی و ادبی او در حال حاضر از مراجع موثّق تحقیقات ادبی است. او به معنای واقعی در زمان ما « سیّد « شناخته میشد و من بنده همواره از آن استاد علاّمه به « سیّد الطائفه » تعبیر میکردم .حق تعالی انشاءالله روح مطهّر او را بدرجات عالیهی قُرب ارتقا دهاد و به معدودی از همدوره‏ایهای دانشگاهی آن مرحوم که در حال حاضر از اساطین اویند عمر دراز مرحمت فرماید و به شاگردان وفادر او که همسر با وفای من بنده دکتر تاجماه آصفی هم از چنان افتخاری برخوردار است توفیق سرمشق قرار دادن او را در تَتبّع و تحقیق مطالب ادبی ارزانی فرماید و آقای دهباشی را در ادامه خدماتش موفق بدارد و بر بنیاد پر برکت موقوفات دکتر افشار همت والای حضرت آیت الله آقای سید دکتر مصطفی محقق داماد دامت برکاته را منصور و مؤید دارا که انشاءالله به صیانت و حراست آن بنیاد موفق باشند.

السلام علیکم و رحمه الله    احمد مهدوی دامغانی

دوشنبه بیست و سوم دی ماه 1392 ـ فیلادلفیا

پس از آن دکتر غلامرضا ستوده از نقش دکتر شهیدی در تکمیل و اتمام تألیف فرهنگ معین و لغتنامۀ دهخدا حکایت کرد:

" مرسوم است که در این گونه مجالس سخنران یا سخنرانان شمه­ای از خصایل مأسوف­علیه بیان کنند و در منقبت وی چیزی بگویند و دعائی و ختم کلام کنند.

وظیفه­ای که از طرف ارادتمندان دکتر شهیدی و علاقه­مندان لغت فارسی به اینجانب محول شده مطلبی است که تاکنون بسیاری از آن مطالب توسط همکاران و شاگردان و ارادتمندان ایشان به شعر یا به نثر بیان شده و به قول فردوسی

سخن هر چه باید همه گفته­اند                     بر باغ دانش همه رُفته­اند                

شاهنامه (فردوسی)

ولی باغ دانش شهیدی تمام شدنی نیست. مخصوصاً برای من که سی سال در کنار ایشان به عنوان معاون ایشان در مؤسسه لغت­نامه و پنج سال در کلاس درس شاگرد این استاد بزرگوار بوده­ام.

آنچه را که دیگران در صفات استاد فقید علامه دکتر سیدجعفر شهیدی به شعر یا به نثر آورده­اند می­توانم چنین خلاصه کنم:

  1. تقید به نماز اول وقت.
  2. عبادت از بیماران
  3. پاسخ دادن سریع به نامه­هایی که بدستشان می­رسید.
  4. حضور سر وقت در جلساتی که دعوت می­شدند.
  5. حضور در مجالس ختم تا پایین­ترین درجات
  6. مطالعه قبل از رفتن به کلاس درس
  7. مناعت طبع
  8. تأکید به رعایت صرفه و صلاح دولت در مصرف بودجه در مؤسسه
  9. مراقبت در صحت و حسن جریان امور و جلوگیری از هر گونه تصرف غیرمجاز در وجوه دولتی
  10. حلم و صبر، بردباری

وجود صفاتی که در دکتر شهیدی برشمردیم موجب احترام ايشان در جامعه گرديده و از لحاظ علمي زحمات ایشان در تکمیل و اتمام دو فرهنگ بزرگ فارسی معتبر یعنی فرهنگ فارسی معین و لغت­نامۀ دهخدا از خدمات بزرگ علمی و ماندگار استاد شهیدی است:

ترجمۀ روان و زیبای نهج­البلاغه تکمیل تألیف مثنوی شریف، اثر ناتمام استاد فقید بدیع­الزمان فروزانفر تصحیح کتاب درۀ نادره با آن متن پیچیده و دشوار که به قول استاد ایرج افشار کار هر کس نبوده تصحیح انتقادی چند متن معتبر نظم و نثر فارسی، موجب شهرت استاد دکتر شهیدی در جامعه بوده و در محافل ادبی شاخصی شناخته شده­اند.

گاهی در جامعه نام­آورانی پدید می­آیند که ارزش وجودی ایشان پس از فقدانشان روزبه­روز بیشتر می­شود و آیندگان بیشتر به اهمیت آثار آنان پی می­برند و دیری نمی­گذرد که جای آنان را در جامعه خالی می­بینند و برای جایگاه علمی آنان تالی نمی­یابند.

دوستی از دوستان عزیز و خوش قریحۀ من که هم اکنون در این مجلس معظم حضور دارد ولی همیشه خود را پنهان می­دارد و با نهایت متانت و ارادت در موقوفات دکتر افشار بدون هیاهو، خدمات علمی ارزنده­ای انجام می­دهد، خاطره­ای برای من تعریف کرد که چطور در موردی نام دکتر شهیدی مایۀ رفع محظوری شده و چگونه داروخانه ناشناس پس از شنیدن نام دکتر شهیدی و اینکه رفیق ما در موقوفات دکتر افشار با دکتر شهیدی همسایه است داروی لازم را برای پدر ایشان تهیه کرده و تحویل داده. برای شناخت بیشتر این همکار خوش­قریحه اشاره می­کنم که گرچه از ترکان تبریز است ولی نمی­دانم در اصفهان چه می­کند؟

روز بعد موضوع را به اطلاع دکتر شهیدی می­رساند و یک بیت شعر هم چاشنی کلام خود می­کند و آن بیت این است که آنجا خوانده است ولی در جای دیگر منعکس نیست.

من نام تو را بردم و درها همه وا شد              ای نام تو مفتاح دربسته شهیدی "

جلیل تجلیل دیگر سخنران این مراسم بود که از دکتر شهیدی چنین سخن گفت:

" آن گروهی که در ادبیات ایران تشیع کردند عرض و طولی دارد که در عرض و طول جغرافیایی نمی‎گنجد ، در ساحت اندیشه، فکر ، تأمل و تجارب زندگی چرا گنجایی دارد و آن با وقت محدودی که هست و باید رعایت نمود و خود رعایت وقت یکی از ویژگی‎های این سترگ مرد عالم تعلیم و تربیت بوده است . سال‎ها بنده مدیر گروه ادبیات دانشگاه تهران بودم ، در جلسات استادان اول کسی که وارد می‎شدند و پنج دقیقه زودتر ایشان بودند، بعد به تدریج دیگران ملحق می‏شدند. بعد هنگام این که وقت اقامه نماز می‏شد، ایشان بلند می‏شدند و به هر قیمتی که بود می‏‎رفتند بیرون و من ایشان را همراهی می‎کردم و اتاق‎هایی چوبین داشتیم و هنوز هم داریم و من سجاده را باز می‏کردم و گاهی می‏گفتند یک روزنامه کافی است .

ایشان در حوزه‏های قم، مشهد و اصفهان و نجف و مصر حضور داشتند و اول کتاب مجاهدات دینی و تاریخی را ایشان نگاشتند که همانطور که اشاره کردند نام خود را بر این تألیف نگذاشتند.

در ادامه دکتر تجلیل به وسواس دکتر شهیدی در حفظ سلامت بدن خود اشاره کرد و افزود: ایشان بسیار مواظب صحت بدنی خود بودند ، قامت بسیار بلندی داشتند ، از نظر پوشاک و لباس خیلی منظم بودند و مطهر بودند و این خودش حکایتی است."

و پس از آن نوبت به علی افخمی، ریاست کنونی مؤسسه لغت‎نامه دهخدا رسید که درباره دکتر شهیدی چنین روایت کرد:

« استاد علامه سید جعفر شهیدی که به مدت حدود بیست سال افتخار همکاری و هم نشینی با ایشان در شورای دانشگاه تهران داشته ام شخصیتی اگر نگویم بی نظیر قطعاً کم نظیر تاریخ معاصر ایران است . علامه شهیدی را بیشتر دانشگاهیان و دانشجویان بعنوان استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران می شناسند ˛ عده ای نیز از روی آثار ایشان نظیر تاریخ تحلیلی اسلام و یا ترجمه نهج البلاغه و سایر نوشته ها متخصص در تاریخ اسلام معرفی می نمایند قدما نیز نامبرده را فقیه و مجتهد معرفی می کنند به اعتبار اینکه استاد شهیدی سالیانی در کشور عراق و درحوزه نجف اشرف در درس بزرگان حوزه بزرگ شیعه به تحصیل زبان و ادبیات عرب و دروس حوزوی مشغول بوده و خاصه اینکه از محضر فقیه و مرجع عالیقدر آن زمان حضرت آیت اله خویی بهره ها گرفته است . این مطالب هر کدام بجای خود درست و به جاست و واقعیت دارد ولی کمتر کسی به روحیه اصلاح طلبی و انقلابی ( بمعنی واقعی ) استاد شهیدی توجه می کند . شاید اولین اثر قلمی استاد شهیدی کتاب ذیقیمت " جنایات تاریخ " باشد که در شهریور 1327 یعنی شصت و پنج سال قبل و یا بهتر بگوئیم سی سال قبل از وقوع انقلاب اسلامی در ایران به رشته تحریر درآمده و در آن زمان پس از چهار ماه به چاپ دوم می رسد . گفتیم استاد دارای روحیه اصلاح طلبی و انقلابی بوده و احتمالاً با آنچه که امروزه از این دو واژه برداشت می کنیم فرق دارد اصلاح طلب است چون در صدد زدودن علل و عواملی که اساس وحدت شیعه و سنی را هدف قرار داده بود می باشد .این کتاب با مسئله "خیبر و فدک" آغاز میگردد و بنا به نظر استاد شهیدی تا آن زمان کسی کتاب جداگانه ای در پیرامون این مسئله سیاسی ننوشته بود و استاد پیش از ورود به این بحث تاریخی می نویسد " شاید خواننده با ملاحظه مقدمه کتاب پیش خود تصور کند در این دوره که مسلمانها احتیاج کاملی به اتحاد و نزدیکی دارند من خواسته ام با نشر این مطالب به دامنه اختلاف های مذهبی کمکی کرده باشم ولی با خواندن چند فصل از این کتاب خواهید فهمید این فکر درست نیست و من کوشش کرده ام اساس وحدت بین شیعه و سنی را روی اصول درستی که نتیجه بخش باشد بنا کنم " . استاد چنان منطقی و ریاضی گونه و بی طرف وقایع را تحلیل می کند که هرگونه شک و تردیدی را بر طرف نموده و در عین حال گریزی هم به جریان های اقتصادی ˛فکری ˛فرهنگی و سیاسی زمان خودشان می زنند و بدون هیچ ترس و وحشتی و ملاحظه ای انتقاد به جا و به حق خود را متوجه رجال و مردمان طبقه اول کشور می کنند . در حالیکه داستان مهمانی پیامبر در مراجعت از خیبر رانقل می کند به غذایی که در این مهمانی مصرف شده اشاره می کند که از ماست و روغن و مقداری خرما استفاده شده ولی ولخرجی های دولتی را به باد انتقاد می گیرد و اضافه می نماید که ساکنین تهران و رعایای کشور شاهنشاهی شبها در کوره پز خانه و در لانه سگ زندگی می کنند و و این است عاقبت یک ملتی که مقدراتش به دست یک عده دزد و جنایتکار بیفتد ."

رسول جعفریان دیگر سخنران این مراسم بود که تحت عنوان تاریخیات استاد سید جعفر شهیدی به سخنرانی پرداخت:

" شهیدی در دو حوزه ادبیات و تاریخ فعالیت نگارشی جدی داشت. بخش اول، بیشتر در دانشگاه و بخش دوم عمدتا میان مردم انتشار یافت. در اینجا به مناسبت 23 دی ماه سالروز درگذشت وی [در سال 1386] مروری داریم به آثار تاریخی آن مرحوم.

مقدمه

مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی محصول جریان های فکری چندی است که طی چند دهه نخست حیات وی در ایران وجود داشت و ایشان در آن بستر رشد کرد. جریانهای یاد شده، برخی سنتی و برخی مدرن بودند و هر کدام به سهم خود در شکل گیری شخصیت فکری ایشان مؤثر واقع شدند. در بخش مدرن، دو گرایش انقلابی پدید آمده در دهه بیست و سی و تحصیلات دانشگاهی، در دو دوره مختلف، در ذهن ایشان تأثیر گذاشته است.

مقصود از جریان سنتی نیز، همان جریان مذهبی است که به نام تشیع، ایشان تعلق خاطر جدی به آن داشته و به همین دلیل به عالم طلبگی و روحانی شد و برای مدتی در این کسوت ماند. بعدها نیز علائق مذهبی و دینی اش به همان سبک و سیاق در کنار جنبه های دیگر ایشان پابرجا ماند.

بدین ترتیب سه زاویه (1) تفکر سنتی، (2) تفکر انقلابی ـ‌ مذهبی نو شده، و (3) جایگاه علمی ـ دانشگاهی، اساس فکر وتولید علمی ایشان را ساخته و شهیدی استاد را پدید آورده است."

سپس دکتر جعفریان به شرح تألیفات و تحقیقات استاد شهیدی پرداخت و چنین ادامه داد :

شهیدی و جنایات تاریخ

یکی از نخستین نگارش های تاریخی وی کتاب «جنایات تاریخ» بود که همزمان سه وجه داشت. تاریخی، انقلابی، و نیز نقد برخی از کتابها و آثار از نویسندگان ایرانی و مصری بود. این کتاب [که گویا طرحی برای نگارش تاریخ اسلام بوده] برای شهرت شهیدی آن اندازه اهمیت داشت که وقتی پس از آن، کتاب «فاطمه دختر محمد» چاپ شد [چاپ سال 1327ش انتشارات حافظ]، روی آن نوشته شده بود: سید جعفر شهیدی نویسنده جنایات تاریخ.

مجلد اول جنایات تاریخ در سال 1327 منتشر شد و به دلیل کنایه های سیاسی توقیف گردید و ضمنا شهرت یافت. با این حال، کتاب دست بدست می گشت و تا سالها پس از آن شهیدی به این کتاب شناخته می شد. بعد از درگذشت آقای شهیدی (23 دی ماه 1386) وقتی مهدی محقق از شصت سال دوستی با وی سخن گفت، از بعد تاریخی او هیچ نگفت جز این که ا جنایات تاریخ را نوشته است. [متن این سخنرانی که نوشته هم شد را بنگرید در: نشریه علوم قرآن و حدیث، شماره 23 ـ 24، ص 42 ـ 49)

روی صفحه عنوان این جمله از متن انتخاب شده و آمده است: «در یک محیطی که اکثریت آن را مردم بیسواد تشکیل بدهند، دین بهترین حربه ای است که می توان حتی بر علیه دین هم بکار برده شود

فاطمه دختر محمد (ص)

علاقه آقای شهیدی به عنوان یک سید، به جده اش زهرا (س) از همان آغاز بوده و کتاب فاطمه دختر محمد در همان اواخر دهه بیست، توسط انتشارات حافظ که ناشر کتاب جنایات هم بود، چاپ شده است.

کتاب فاطمه دختر محمد، همان طور که از نامش آشکار است، زندگی فاطمه زهرا (س) است که در آن علاوه بر زندگینامه به مباحث مختلف از جمله فدک در آن پرداخته شده است. وی انگیزه خود را از تألیف این کتاب صرفا علائق و قیود مذهبی ندانسته، بلکه در همان مقدمه توجه می دهد که این کار را برای بیان زندگی شخصیت های بزرگ تاریخ و عبرت گرفتن از آنان باید انجام داد. در این باره به خصوص این نکته را بیان می کند که «تحلیل شخصیت زهرا (س) ما را از اثر شگفت انگیز تعلیمات اسلام در عصر اول این دین مطلع می سازد و می فهمیم، به عکس آنچه مغرضین می گویند اسلام دینی نیست که فکر و منطق زن را مقید کرده باشد، اسلامی حکمی مبنی بر اسارت و بندگی زنان صادر نکرده است و بلکه می توان گفت اسلام تنها دینی است که حقوق اجتماعی زنان را محترم شمرده و به آنان آزادی فکر و منطق داده است» چراغ روشن در دنیای تاریک / زندگانی علی بن الحسین (ع)

این کتاب در باره زندگانی امام سجاد (ع)‌ بوده که تاکنون به چشم نویسنده این سطور نیامده است، اما نام آن در انتهای کتاب انقلاب بزرگ، ذیل عنوان آثار چاپ شده مترجم دیده می شود. کتاب یاد شده در 232 صفحه توسط چاپ محمد حسن علمی چاپ شده اما متاسفانه تاریخ نشر ندارد.

تجدید در تحریر پس از انقلاب: بدون شک، این اثر، پایه ای برای کتاب بعدی ایشان، با عنوان زندگانی علی بن الحسین است.

شهیدی و طه حسین

آقای شهیدی چند سال بعد، یعنی در سال 1332 خودش به همراهی احمد آرام کتابی از طه حسین را در دو جلد به فارسی ترجمه کرد. این کتاب یک بار مجلد اول آن و بار دیگر دو جلد در یک مجلد با عنوان «انقلاب بزرگ، علی و دو فرزند بزرگوارش، الفتنة الکبری» توسط موسسه مطبوعاتی علی اکبر علمی منتشر شد. کتاب یاد شده، چنان که روی جلد آمده، ترجمه مشترک احمد آرام و سید جعفر شهیدی است و مقدمه کتاب با تاریخ 1336 (که نشان می دهد کتاب چهار سال بعد از ترجمه چاپ شده) توسط آقای شهیدی نوشته شده است. این مقدمه در شناخت فکری تاریخی مرحوم شهیدی، بسیار عالی است.

شهیدی: زینب و ابوذر                                                             

در تاریخ معاصر ما، توجه به حضرت زینب و ابوذر، جدای از جنبه های مذهبی، به گرایشهای انقلابی هم مربوط می شود. این چیزی است که بین شهیدی و شریعتی و بسیاری دیگر مشترک است. شهیدی یک شریعتی است، اما در دهه بیست و تا نیمه دهه سی. سعی می کند به تناسب روز قلم انقلابی داشته باشد و از تاریخ اسلام، درست همان طور که شریعتی رفت، یک دست مایه فکری ـ انقلابی علیه هیئت حاکمه و در سمت و سوی تقویت نگاه مذهب به مسائل اجتماعی و سیاسی، فراهم آورد. در تمام این دوره، مارکسیست ها نیرومند در میدان بودند و این مذهب انقلابی بود که برابر آنها مقاومت می کرد و می کوشید تا با طرح شعارهای مشابه، آنها را خلع سلاح کند و بگوید که ما هم عین این حرفها را علیه اشرافیت داریم و اساسا ما هم انقلابی هستیم و زینب و ابوذر ما قطعا بهتر از رهبران انقلابی شما هستند.

شهیدی و مشارکت در طرح تألیف محمد خاتم پیامبران (ص)

شهیدی از پس از سال 1335 ـ 1336 آن زمان که دیگر شور انقلابی فروکش کرد، وارد حوزه ادبیات شد و در کنار استادان بنامی به کارها و تحقیقات ادبی مشغول شد. میان آن سال تا سال 47 که بحث تألیف کتاب خاتم پیامبران در حسینیه ارشاد مطرح شد، در زمینه تاریخ اسلام و تحقیقات مذهبی، کاری از وی سراغ نداریم. در مقابل، کار دیوان انوری و درّه نادره میرزا مهدی استرآبادی، از سخت ترین کارهای پژوهشی بود که وی علاوه بر کارهای دانشگاهی به آنها مشغول بود.

پس از پنجاه سال بخشی از یک طرح

به نظر می رسد آقای شهیدی در نظر داشته است تا یک دوره تاریخ اسلام و هم سیره امامان بنویسید. این طرح گرچه به اجمال در آخرین چاپ تاریخ تحلیلی اسلام جامه عمل پوشید، اما آثار تفصیلی تنها شامل چند تن از امامان شد. در باره امام حسین (ع) کتاب بعد از پنجاه سال را نوشته که در سال 1358 منتشر شده است. پیداست که چنین اثری نمی توانست مخلوق دو سه ماه بعد از انقلاب باشد. خود ایشان در مقدمه نوشته است: «ترتیب و فصل بندی کتاب حاضر محصول سالهای اخیر است، اما مطالب آن به تازگی نوشته نشده. از دیر باز، یعنی از بیست سال پیش و شاید هم بیشتر ـ می خواستم در باره این حادثه مهم کتابی بنویسم و هر زمان مانعی مرا باز می داشت... چند سال پیش به مناسبت فرارسیدن ماه محرم، خلاصه از آنچه در خاطر داشتم یا در یادداشت های پراکنده موجود بود در یکی از روزنامه های عصر تهران منتشر گشت».

چند کتاب دیگر

در سالهای پس از انقلاب، استاد کارهای دیگری هم در زمینه تاریخ اسلام داشته اند که اشارتی به آنها هم خواهم داشت. نخست علی از زبان علی یا زندگانی امیر مؤمنان علی علیه السلام که چاپ اول آن در سال 1376 توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی انجام شده و دقیقا یک مرور بر زندگانی امام علی علیه السلام و البته با تأکید بر فرمایشات خود آن بزرگوار است. این کتاب تحت عنوان علی بلسان علی توسط احمد الحلبونی ترجمه و توسط دارالهادی در بیروت (2001) منتشر شده است.

آقای شهیدی، این خوشبختی را داشته است که غالب کتابهایش با تیراژهای بسیار بسیار بالا منتشر شده است."      

پس از آن علی دهباشی از محمدعلی مهدوی راد به عنوان سخنران بعدی این مراسم دعوت کرد تا از ترجمه نهج‎البلاغه توسط دکتر شهیدی سخن بگوید:

"سخن گفتن دربارۀ استاد، علامه، مورخ، متفکر، فقید، ادیب، زاهد والانگر ، دنیاگریز معاد باور، زنده یاد سید جعفر شهیدی رضوان الله علیه گرچه فخری است فاخر اما کاری است دشوار.

درباره آن عزیر از دست رفته از ابعاد گوناگون می‎توان سخن گفت، از ایمان استوار، از صداقت و قداست پایدار ، از زهد و تقوی و ایثار و ...آن زنده‎یاد از مؤمنان استوار گام « قبل الفتح» بود که بر مییاق والایش با خدا و مکتب هماره وفادار ماند.

اما آنچه اکنون موضوع این گفتار کوتاه بنده است، سخن از نهج‎اتبلاغه و ترجمه فاخر، گرانقدر و بی‏مانند آن بزرگوار است . روشن است که نهج‏‎البلاغه « اوج بلاغت و ستیغ فصاحت» است . از روزگارانی که سید جلیل‎القدر، عالم فاضل مرحوم حجت‎الاسلام و المسلمین حاج سید علینقی فیض‌‎الاسلام نهج‌البلاغه را ترجمه کردند و آن را به متن و بطن جامعه آوردند و زنده‎یاد جواد فاضل با نشر گزیده‎ای از نهج‎‏البلاغه ، حضور این مجموعه سترگ را در صحنه‎های علمی ، ادبی و دانشگاهی رقم زندند، « نهج‎البلاغه» فراوان ترجمه شده است، به ویژه در این سال‎های اخیر. داوری درباره این ترجمه‏ها باید گفته آید در مقام دیگری."

آقای مهدوی راد در ادامه با ذکر نمونه‎هایی به وجوه متمایز ترجمه دکتر شهیدی از نهج‌‎البلاغه پرداخت.

در خاتمه نوبت به مهندس محسن شهیدی رسید و وی دربارۀ پدرش چنین گفت:

سنگ مزارساده ومهجوری در کنج گورستان امامزاده عبدالله شهرری و مضجع ناپیدایی درگوشه ای نامعلوم از خاک عراق گواهان قدم صدق وقول وفعل مصدق پدروپسری هستند که " در آخر زمان به سیاهی ای بر سپیدی ای ایمان آوردند "1؛ یکی به مداد و دیگری به دم خویش دین خدا را یاری کردند.

با تشکرصمیمانه از میهمانان، سخنرانان وبرگزار کنندگان مراسم، ششمین سالگرد درگذشت زنده یاد علامه شهیدی را در شرایطی برگزار می کنیم که نوبت چاپ بعضی از آثارآن فقید سعید از سی، بعضی از چهل وبعضی دیگر از پنجاه گذشته است. نرخ دفعات تجدید چاپ این آثار پس ازمرگ استاد بیشتراززمان حیات اوست واین نکته نه به منزلۀ تأیید برچسب " مرده پرستی" برناصیۀ این امت فهیم وقدرشناس بلکه نشانۀ دقت نظروحساسیت درخورتقدیرآنان نسبت به میزان صدق وثبات قدم وانطباق قول وفعل چهره های شاخص علم و فرهنگ این سرزمین است؛

حکم مستوری ومستی همه برخاتمتست    کس ندانست که آخربه چه حالت برود

آن بزرگوار خود نقل می کرد که درزادگاهش بروجرد، وقتی مجتهد ، فقیه امام جماعت یا به هر حال روحانی معتبری که محل وثوق ومراجعات اهالی بود از دنیا میرفت متدینین شهربرای جایگزینی وی از میان ( به اصطلاح امروز ) کاندید های موجود به تحقیق وتفحص وحتی تجسس می پرداختند وحتی فرد یا افرادی را مأمورمی کردند که در وقت صرف غذا از بالای دیوار منزل آنان سرک بکشند واز کم وکیف سفره وطعامشان باخبرشوند تا مبادا دین خود را با دنیای دیگری سودا کرده باشند! سالها بعد، این معنای فطری ولدنی را در مقیاسی بسیار جامع تر وگسترده تر درکلام امام راحل قدس سره جلوه گر می بینیم آنجا که می فرماید: " جاسوسی برای حفظ اسلام واجب است!"  

بزرگداشت وتجلیل شخصیت های علمی وادبی تنها یک تکلیف ومسئولیت فرهنگی برای افراد ونهاد های ذیربط نیست؛ ازمنظر سیاسی وبه تعبیرامروز" مهندسی اجتماعی"هم این دست رویدادها جایگاه مهم وتعیین کننده ای درتقویم حیات سیاسی کشوردارند که فرمود: " قلم زن نگهداروشمشیرزن!"

دراین میان شخص آقای دهباشی که محفل حاضر به همت وجهد ایشان برپاست وطی دوسه دهۀ گذشته نیز مراسم ومناسبت های مشابه متعددی را سازماندهی وبرگزار کرده اند، ازپیشگامان پی جویی ودلجویی وبازنمایی چهره های انزوا گزیده وهم به انزوا رانده شدۀ فرهنگ وادب این مرزوبوم هستند. این مهم به خصوص درروزگاری که گروهی اظهارواشاعۀ " نیمۀ پنهان " افراد را به عنوان واجب شرعی مجدانه دنبال می کنند، اهمیتی دوچندان می یابد!

به مرور زمان، تنگدستی اهل قلم گویا به طبیعت ثانوی آنان بدل شده است. شایستگان این جماعت اگر چند سالی تأخیر در پرداخت حقوق و مزایا و کسورات کذا وکذا را نجیبانه برمی تابند شاید از آنروست که نسل هاست وعدۀ شاهانۀ " دولت یافتن " از راه قلم را به سیاهۀ آمال دست نیافتنی خویش افزوده اند!

قلم گفتا که من شاه جهانم     قلم زن را به دولت می رسانم!

تقدیراهل هنراما ظاهراً ازاین هم تلخ تروبشارت سپید بختی اینان ازهمان ابتدا به اصطلاح " احالۀ به محال" بوده است؛

روزی که برف سرخ ببارد ازآسمان     بخت سیاه اهل هنرسبزمی شود!

زنده یاد شهیدی رسیدگی مسئولین فرهنگی کشور به خادمین علم وادب را تکلیفی قطعی وغیر قابل اعراض می دانست. ماجرای

" آرد نماند " را که تذکری طنزآمیز در خصوص وضع معیشت اهالی فرهنگ وادب کشور به وزیر فرهنگ وارشاد اسلامی وقت است، شاید بیشترحاضرین شنیده یا خوانده باشند و همچنین توجه شخصی آن جنت مکان را به این مهم که مصداق بارز آن اهداء مکررجوائزدریافتی خویش به آموزگاران زبان فارسی وسایرفرهنگ دوستان وفرهنگ پیشگان است.

" الگو سازی" محصول قهری وجانبی چنین مراسم وتجلیل وتکریم هاییست. بخشی از خاطرات مرحوم علامه شهیدی ازدوران تحصیل ایشان در نجف که دراینجا عیناً نقل می شود را می توان نخست آموزه ای ارزشمند وسپس ( با درنظرگرفتن رواج تدریجی بعضی رویه های قابل تأمل دربرخی مراکز مشابه امروز) هشدارمهمی درحوزۀ شرایط و آداب تزکیه وتعلیم طالبان علم به شمارآورد؛

" درآن گرمای نجف که نمی دانم چند درجه بود، من که آن وقت درجه نداشتم، ولی همین قدر می دانم که آب لوله را که باز می کردیم، جوش بود وشب که می خوابیدم ویک طرف بدنم را زمین می گذاشتم، با حرارت آجرفرش گرم می شد وعرق می کرد. وقتی می غلطیدم نسیم خنکی پدید می آمد وبه خواب می رفتم تا طرف دیگرعرق کند. آن مدت دو یا سه دقیقه شاید بیشتر[ طول] نمی کشید. چشم من به خواب می رفت، باز آن طرف هم داغ می شد. . . . . با نهایت اشتیاق هم درس می خواندیم ومن این را به صراحت می گویم که بهترین دوران زندگانی من همان سالهایی بود که سخت ترین دوران زندگی ام بوده است."

چند سال پیش که برای اجرای پروژه ای در قم به سر می بردم، مدارس علمیه ای را دیدم که مهم ترین مشکل اجرایی شان، تعمیر ونگهداری برج های خنک کن سیستم چیلر مدرسه به دلیل بالا بودن میزان املاح آب این شهر بود!

تا نگردد خون دل و جان وجهان       لب بدوز و دیده بر بند این زمان!

                                                   والسـلام علیکم ورحمة الله

از دیگر بخش‎های شب سید جعفر شهیدی پخش بخش‎هایی از فیلم مستند منوچهر مشیری درباره استاد شهیدی بود و در پایان برنامه از سوی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار مجموعه کتاب‎هایی به محسن شهیدی اهداء شد.

        

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692