بررسي سينماي مستند «مستند؛ راویِ واقعیت؟» «مرتضي غياثي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

درآمد

با آغاز بکار بخش مستند ماهنامۀ چوک شاید با تعجب بپرسید: «مستند!... چرا؟ برای یک ماهنامۀ تخصصی ادبیات داستانی، بررسی سینما -آن هم از نوع مستند- چه توجیهی می‌تواند داشته باشد؟» پاسخ به این سوال دشوار خواهد بود، اگر فیلم مستند را تنها نماهای برگرفته از واقعیتی بدانیم که به‌منظور انتقالِ بی‌دخل و تصرفِ یک رویدادِ در گذشته واقع شده، در پی هم چیده شده‌اند. در این صورت فیلم مستند گونه‌ای عاری از خلاقیت، خسته‌کننده، اشباع شده از تصاویر آرشیوی بی‌ارتباط و ناواضح، محتوی حجم غیرقابل هضمی از اطلاعات و یا بدون ساختار و باری به هر جهت، به‌نظر خواهد رسید. اما باید این تصور را با یادآوری این نکته که فیلم مستند می‌تواند به اندازه یک فیلم داستانی، چالش برانگیز و جذاب باشد و شناختی عمیق و تازه از پیرامونمان به ما ببخشد، در هم شکست. با بررسی دقیق مستندهای ساخته شده، درمي‌یابیم که مستند منحصراً یک پل ارتباطی بین واقعیت و مخاطب نیست؛ بلکه به‌خودی خود محصولِ فعالیتِ خلاقانۀ یک ذهن بیدار است. به گفتۀ شیلا کوران برنارد: «فیلم خواه ناخواه نمی‌تواند عینی باشد و ذهنی است.»

به‌هرحال سینمای مستند، یک سینمای غیرحرفه‌ای، بی‏ساختار، غیرجدی یا تمرینی برای ساخت فیلم داستانی، نیست. بلکه یک گونۀ هنریِ مستقل است که ملاحظات، کارکردها و ملزومات خاص خود را دارد.

از طرف دیگر فیلم مستند مانند هر نوع فیلم دیگری، تنها حاوی تصویر نیست، بلکه همراه خود صدا، مونولوگ، دیالوگ، مصاحبه، راوی و حتی شعر و موسیقی هم دارد. همچنین فیلم مستند حاوی روایت یا قصه نیز هست و چون بیان هر قصه بدون شخصیت و پیرنگ ناممکن به‌نظر می‌رسد، بنابراین آنچه که میان ادبیات و فیلم مستند پیوند ایجاد می‌کند، نه فقط جنبۀ هنری و خلاقانۀ آن، که پیوند ناگسستنی آن دو در عناصر داستانی و زبانی نیز هست. لذا تمایل به پرداختن به سینمای مستند، قابل سرزنش نیست. اما باتوجه به زمینۀ تخصصی ماهنامه، اهتمام در پرداختن به آن‌دسته از مطالبی خواهد بود که بی‌ارتباط با ادبیات داستانی نباشند. با ملاحظات حاضر، تلاش خواهد شد از ذکر جزئیات فنیِ فیلمبرداری، صدابرداری، کارگردانی یا مسائل اجرایی که بیشتر مورد توجه کسانی‌ست که قصد ساختن فیلم دارند، پرهیز شود و تمرکز بیشتر بر روی قصه، شخصیت‌پردازی، پیرنگ، دیالوگ‌نویسی، گفتار متن، مصاحبه، میزان تطابق با واقعیت، ایده و درونمایه، باشد.

با بررسی دقیق مستندهای ساخته شده، درمي‌یابیم که مستند منحصراً یک پل ارتباطی بین واقعیت و مخاطب نیست؛ بلکه به‌خودی خود محصولِ فعالیتِ خلاقانۀ یک ذهن بیدار است. به گفتۀ شیلا کوران برنارد: «فیلم خواه ناخواه نمی‌تواند عینی باشد و ذهنی است.»

 

هر یک از عناصر یادشده، یکبار به‌طور مجزا و بار دیگر در ارتباط با بقیۀ عناصر یا کلیت اثر مورد بررسی قرار خواهند گرفت. از رهگذر این شیوه می‌توان هم بر بایدها و نبایدها و قابلیت‌های تک‌تک عناصر وقوف یافت و هم با مقتضیات فیلم مستند آشنا شد و علاوه بر اینها مختصات فیلم مورد نظر را به عنوان یک اثر هنری مستقل بررسی کرد.

در گزینش فیلم‌ها، هم نگاهی به تاریخچۀ سینمای مستند خواهیم داشت، آن‌دسته از آثاری را که آغازگر یک راه، یا تاثیرگذار بر آثار بعدی بوده‌اند معرفی خواهیم کرد و هم به آثار بتازگی ساخته شده خواهیم پرداخت. مستندسازان ایرانی نیز از دید پنهان نخواهند بود، همچنین از یاد نخواهیم برد که مستندهای محلی یا مستندهایی با درونمایه‌های قومی نیز بسیار شایستۀ توجه هستند.

در پایان خرسندی خوانندگان عزیز را آرزو می‌کنیم و آمادگی خود را برای هرگونه همکاری، نظر، انتقاد و پیشنهاد خدمت تمامی اساتید، متخصصان، فعالان و مخاطبان فرهیخته اعلان می‌داریم.

 

مستند؛ راویِ واقعیت؟

مقدمه

     پیش از آغاز سخن دربارۀ هر چیزی، ابتدا باید بدانیم راجع به چه چیز صحبت می‌کنیم. به عبارتی ابتدا باید موضوع مورد بحث را تعریف کنیم و مشخص کنیم که چه چیز هست و چه چیز نیست. لذا نخستین گام برای شروع صحبت دربارۀ فیلم مستند این است که به این دو پرسش تا جایی‌که ممکن است، پاسخی روشن داده شود: مستند چیست و نامستند چیست. اما این دو دارای وجوه بسیاریند که پرداختن به همۀ آنها به سال‌ها مطالعه و نگارش نیازمندست. لذا برای پرهیز از تطویل تنها به یکی از وجوه پرداخته خواهد شد: آیا مستند روایتگر واقعیت است؟

برای شروع جستجو، ابتدا از نظرگاه‌های متفاوت به این موضوع نگاه می‌کنیم. «قدما برای شناخت یک موضوع در چهار علّت آن دقیق می‌شده‌اند، علت مادّی، علت فاعلی، علت صوری و علت غایی. یعنی امر مورد مطالعه از چه ساخته شده، چه کسی آن‌را ساخته، چگونه ساخته و چرا ساخته؟»[[i]] با توجه به علل یادشده برای کسب شناخت بهتر از فیلم مستند باید سوال اولیه را به چهار پرسش جزئی تر تقسیم کنیم: اول، فیلم مستند از چه چیز ساخته می‌شود، یا ماهیت چیزهایی که فیلم مستند را می‌سازند چیست؛ دوم، چه کسی فیلم مستند را می‌سازد یا -چون مخاطب نیز در بازآفرینی اثر نقش دارد- چه کسی آن‌را می‌بیند؛ سوم، مواد اولیه به چه صورتی در کنار هم چیده می‌شوند؛ چهارم، غایت فیلم مستند چیست.

 

اول، فیلم مستند از چه چیز ساخته می‌شود؟

مواد خام یک فیلم تصویر و صدای آن هستند. تصویر و صدا زمانی که با دوربین فیلم‌برداری ضبط می‌شوند، شباهت بسیار زیادی به آنچه که ما در پیرامون‌مان می‌بینیم یا می‌شنویم دارند. اینگونه مواد خام نسبت به آنچه که در نقاشی یا موسیقی استفاده می‌شوند، بیشتر به واقعیت نزدیکند. این نزدیکی مسبّب این تصور می‌شود که آنچه که با دوربین ضبط می‌شود، خود واقعیت است و خود این تصور ما را به آن سو سوق می‌دهد که فیلم مستند را بیانی بدون انحراف از واقعیت بدانیم.

اما باید به این نکته توجه داشت که آنچه توسط دوربین ضبط می‌شود تا چه اندازه خود «واقعیت» است. می‌دانیم که دوربین‌های فیلمبرداری، در واقع دوربین‌های عکاسی هستند که تعداد زیادی تصویر را در زمانی اندک ضبط می‌کنند. سپس در هنگام پخش، باتوجه به ساختار بینایی انسان، به‌گونه‌ای پخش می‌شوند که این خطا را در چشم انسان ایجاد کنند که آنچه می‌بیند واقعاً در حال حرکت است. پس آنچه که دوربین ضبط می‌کند، تصاویر گسست‌ه‏ای از یک واقعۀ پیوسته است. [البته اگر اولاً بوجود واقعیت قائل باشیم و ثانیاً آن‌را پیوسته هم بدانیم!] در این گسیختگی خواه ناخواه بخشی از واقعیت از بین می‌رود. گذشته از این، قدرت دستگاه فیلمبرداری در تشخیص طیف‌های رنگی، نحوۀ نورپردازی، زاویۀ دوربین و بسیار پارامترهای دیگر در ایجاد تفاوت بین آنچه که ضبط می‌شود و آنچه که انسان خود مشاهده می‌کند، نقش دارند. همچنین، دوربین‌ها قادر به ضبط وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده‌اند، نیستند و بسیار پیش آمده است که سازندۀ فیلم مستندی، یک صحنۀ تاریخی را بازسازی کرده و یا براساس آنچه خود می‌پنداشته، آن‌را خلق کرده باشد. به عنوان مثال رابرت فلاهرتی[1]، در هنگام ساخن «نانوک شمال[2]» از شخصیت‌های فیلم خود خواست که با نیزه شیردریایی شکار کنند، کاری که آن‌ها مدت‌ها بود انجام نمی‌دادند. به‌عبارتی «واقعیت عنصر کمیابی است.»[[ii]] «واقعیت چیزی نیست که وجود خارجی داشته باشد، بلکه چیزی است که ما آن‌را می‌شناسیم و درک می‌کنیم.»[2]

مواد خام یک فیلم تصویر و صدای آن هستند. تصویر و صدا زمانی که با دوربین فیلم‌برداری ضبط می‌شوند، شباهت بسیار زیادی به آنچه که ما در پیرامونمان می‌بینیم یا می‌شنویم دارند.

باتوجه به ملاحظات حاضر، کاملاً روشن است که نمی‌توان به تعریف «فیلم مستند، واقعیت را به ما عرضه می‌کند» اعتماد کرد. پس لازم است به تعاریف دیگری روی آوریم: «فیلم مستند، فیلمی است دربارۀ زندگی واقعی، [آنها] دربارۀ زندگی واقعی هستند و نه خود زندگی واقعی... اینگونه فیلم‌ها تصویری از زندگی واقعی هستند که از زندگی واقعی به‌عنوان مواد خام خود بهره می‌برند.[2]

اما پذیرش این نکته ذهن ما را از پرسشگری بازنمی‌دارد: وقتی فیلم مستند در هر صورت واقعیت دستکاری شده است، آیا حد و مرزی برای این دستکاری وجود دارد؟ بعبارتی تا چه حد می‌توان واقعیت را دستکاری کرد و همچنان فیلمی «مستند» داشت؟

پاسخ به این پرسش زمانی ممکن است که بدانیم آن سوی دیگر واقعیت چیست یا ضد واقعیت کدام است. یعنی کِی پا را از مرز واقعیت بیرون گذاشته‌ایم و وارد تخیّل شده‌ایم. بدیهی است که بگوییم فیلم مستند تاجایی می‌تواند از واقعیت دور شود که به خیال نرسد. اما خیال چیست؟ آیا خیالی سراغ داریم که کاملاً جدا و مجزا از عناصر واقعی باشد؟ تمام خلاقیت‌ها و ساخته شده‌ها و تصورشده‌ها وابسته به عناصر واقعی هستند. یک مارمولک با حفظ شکل خود، بزرگی یک کوه را می‌پذیرد و بدل به حیوانی عظیم‌الجثه می‌شود، زادۀ خیال ما. اما آیا این موجود کاملاً مجزا از واقعیت است!

اگر نتوانیم به‌روشنی تعیین کنیم واقعیت چیست و ضد آن کدام است، تصمیم‌گیری راجع به اینکه چه زمانی یکی به دیگری بدل می‌شود کار ناممکنی است. باید بپذیریم که مستند «واقعیت» نیست، اما باید برای مخاطب قابل قبول هم باشد. «بهتر است خیلی راحت بپذریم که فیلم باید دستکاری شود و با استفاده از امکانات زرادخانۀ سینما فیلم را برای مشاهده و شنیدن بیننده قابل قبول کنیم.»[2]

فیلم مستند تشکیل شده از «درهم تنیدن عناصر واقعی در روایتی کلی به‌نحوی که حاصل کار همانقدر که صادق و راستگو است، برانگیزاننده و جذاب نیز باشد، و اغلب به چیزی فراتر از حاصل جمع عناصر تشکیل‌دهندۀ خود تبدیل شود.»

تعاریفی از این دست این خواستۀ ما را برآورده می‌کنند: فیلم مستند تشکیل شده از «درهم تنیدن عناصر واقعی در روایتی کلی به‌نحوی که حاصل کار همانقدر که صادق و راستگو است، برانگیزاننده و جذاب نیز باشد، و اغلب به چیزی فراتر از حاصل جمع عناصر تشکیل‌دهندۀ خود تبدیل شود.»[[iii]] یا « ضبط سینمایی هر جنبه‏ای از واقعیت که با فیلم‌برداری واقعی و بدون دستکاری، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها، روی فیلم، به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائۀ مسائل و راه‌حل‌های آنان به عینی‌ترین و واقعی‌ترین صورت ممکن انجام شده باشد.»

هر دوی این تعاریف، برای تعیین میزان دستکاری در واقعیت، از محدودۀ علّت مادی خارج شده‌اند و به نیّت سازنده، غایت فیلم و احساس و درک مخاطب به‌عنوان معیارهایی برای قضاوت دربارۀ واقعی بودن یا نبودن، روی آورده‌اند. به این تعاریف دوباره در پرسش چهارم، پرداخته خواهد شد.

دوم، چه کسی می‌سازد (می‌بیند)؟

فیلمساز بر سر راه خود در ساخت مستند، با گزینه‌ها و مواد خام گوناگونی سروكار دارد که می‌بایست از میان آنها دست به گزینش بزند. انتخاب موضوع، ضبط تصاویر، صداها و هر آنچه که فیلم را تشکیل می‌دهند، موادی هستند که مورد گزینش قرار می‌گیرند. این گزینش به‌هرحال تحت تأثیر جهان بینی، وسعت معلومات و سلیقۀ فیلمساز است. «فیلم مستند نیز مانند همۀ اشکال ارتباطی- اعم از وسایل ارتباط کلامی، نوشتاری، نقاشی یا موسیقی- مستلزم گزینش است. فیلم خواه ناخواه نمی‌تواند عینی باشد و ذهنی است.»[3] لذا فیلمساز نمی‌تواند واقعیت را بدون داوری به ما نشان بدهد. از سوی دیگر بیننده نیز نمی‌تواند یک دریافت‌کنندۀ صادقِ آنچه که فیلم به او نشان می‌دهد، باشد. چرا که درک بیننده نیز با توجه به تاریخچۀ فردی و اجتماعی او، تحت‌تأثیر علایق، پیش‌داوری‌ها، قضاوت‌ها، بزرگنمایی‌ها و نادیده‌انگاری‌های متفاوت قرار می‌گیرد. از همین جهت، هیچ دلیلی وجود ندارد که مخاطب دقیقاً به همان برداشتی از فیلم برسد که سازنده مدنظر داشته است.

باتوجه به مطالب ذکر شده درمیابیم که واقعیت از زمان نیّت فیلمساز تا لحظه‌ای‌که تماشاگر دیدن فیلم را به پایان می‌برد، بارها و بارها مورد حذف و اضافه و یا قضاوت قرار می‌گیرد. تمام آنچه که دربارۀ توانایی فیلم مستند یا فیلمساز در بازنمودن واقعیت گفته شد، تذکر می‌دهد که چه انتظاراتی را می‌توان از فیلم مستند داشت و چه انتظاراتی را نه. باید این نکته را بیاد داشته باشیم، به‌هرحال فیلم مستند واقع نماتر از فیلم داستانی شناخته و یا تعریف می‌شود یا همان‌طور که قبلاً گفته شد: باید با استفاده از امکانات زرادخانۀ سینما فیلم را برای مشاهده و شنیدن بیننده قابل‌قبول کرد.

سوم، عناصر سازنده چگونه چیده می‌شوند؟

پس از انتخاب موضوع، گزینش تصاویر، مصاحبه‌ها و موسیقی این موادخام باید به‌شیوه‌ای درکنار یا به‌دنبال هم چیده شوند تا کلیت یک اثر را به‌وجود آورند. بدیهی‌است که تغییر در چیدمان عناصر در احساسات و یا دریافت‌های مخاطب تأثیر می‌گذارد. رویدادهای نمایش داده شده دارای یک روایت براساس توالی زمانی هستند و یک روایت بر اساس روابط علّی. توالی زمانی تعیین می‌کند که کدام رویداد بعد از رویداد دیگر باید نشان داده شود یا یک رویداد چه میزان به طول بیانجامد. روابط علّی مشخص می‌کنند که کدام رویداد علت رویداد دیگر بوده است یا به‌عبارتی چه چیز، چیز دیگر را سبب شده است.

قصه تعیین می‌کند که رویدادها با چه ترتیبی نمایش داده شوند. «قصه روایت یا بیان رویداد یا سلسله رویدادهایی است که پرداخت ماهرانه، آن‌را برای مخاطب جذاب کرده باشد.»[3] «داستان [در اینجا به منظور ما از قصه نزدیک است] نقل وقایع است به‌ترتیب توالی زمان.»[[iv]] اما باید این نکته را در نظر داشت که این قصه‌گویی تفاوت‌هایی با قصه‌گویی در یک فیلم داستانی دارد. «قصه‌گویی در سینمای مستند بطور خاص به نگارش قصه ارتباط ندارد، برعکس، قصه‌گویی در این رسانه با فرایندی مفهومی توصیف می‌شود که با خطور یک ایده به ذهن فیلمساز آغاز می‌شود و در مراحل تولید قوام مي‌یابد»[3]

روابط علّی، کیفیتی ذهنی و مفهومی دارند. انسان گاهی روابط علی بین دو رویداد را از روی وقوع ِپشت سر هم آن دو می‌شناسد و گاهی نیز رویدادی را سبب رویدادی دیگر می‌داند بدون آنکه آن‌دو پشت سر هم اتفاق افتاده باشند. پس درواقع کشف روابط علی، هرچند که می‌تواند به چیدمان زمانی رویدادها بستگی داشته باشد، وابسته به جهان‌بینی بیننده نیز هست. بنابراین، قصه هم توالی زمانی رویدادها را در خود دارد و هم متأثر و مؤثر بر روابط علی است.

عناصر موجود در فیلم نیز مانند واقعیت، هم دارای توالی زمانی هستند و هم علّی. اینجا می‌توان معیار دیگری برای تعیین میزان تطابق با واقعیت ارائه کرد. هرچه روایت زمانی و علّی که در فیلم نشان داده می‌شود به شناخت ما از روابط زمانی و علّی موجود در واقعیت، نزدیک‌تر باشد، آن فیلم واقع نماتر است و لذا به فیلم مستند نزدیک‌تر می‌شود.

این معیار هرچند کمک خوبی محسوب می‌شود، اما نقایصی نیز دارد. گاهی بهم ریختن توالی زمانی رویدادها باعث تغییر روابط علّی بین آنها می‌شود یا حتی می‌تواند وانمود کند که بین دو رویداد مستقل ارتباطی وجود دارد. به‌عنوان مثال در فیلم «مراسم صبحگاهی»(1385)، ساختۀ هادی آفریده، نمایش پشت سر هم نماهایی از مراسم صبحگاه یک مدرسۀ دخترانه و ترافیک، اینچنین وامی‌نماید که بین این‌دو باید ارتباطی وجود داشته باشد. درحالی‌که پیش از تماشای فیلم در نظر مخاطب این‌چنین نیست.

چهارم، فیلم مستند با چه هدفی ساخته می‌شود؟

در پایان پرسش اول، دو تعریف از فیلم مستند ارائه شد که بحث بیشتر در مورد آن‌ها به این بخش موکول شده بود. به چند عبارت برگزیده از این تعاریف دوباره اشاره می‌شود:

«[مستند باید] همانقدر که صادق و راستگو است، برانگیزنده و جذاب نیز باشد.»، «[فیلم باید] به چیزی فراتر از حاصل جمع عناصر تشکیل‌دهندۀ خود تبدیل شود.» و «[ضبط تصاویر باید] به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائۀ مسائل و راه ‌حل‌های آنان انجام شده باشد.»

در هر سۀ این عبارات ردپایی از هدف‌های ممکن یک فیلم، مشاهده می‌شود. در واقع به این جهت که ارائۀ تعریف جامع و مانع از فیلم مستند با پرداختن به تنها یک جنبه از آن با دشواری‌هایی همراه بوده است، معرّف برای گریز از این دشواری‌ها و یافتن تعریفی راضی‌کننده، ناچار شده است پا را فراتر از آن جنبه بگذارد و آن‌را با جنبۀ دیگر محدود کند. به عنوان مثال، وقتی معرّف دریافته است که با فیلمبرداریِ صرف نمی‌توان اثری مطابق با واقعیت ساخت، برای واقعی بودن اثر این محدودیت را اضافه کرده است که هدفِ فیلمساز باید واقع‌نمایی باشد.

عناصر موجود در فیلم نیز مانند واقعیت، هم دارای توالی زمانی هستند و هم علّی. اینجا می‌توان معیار دیگری برای تعیین میزان تطابق با واقعیت ارائه کرد.

نکتۀ جالب دیگر این است که دو عبارت از عبارت‌های بالا ناظر بر اهداف دو تن از بنیانگذاران فیلم مستند هستند. «برانگیزاننده و جذاب» بودن، یکی از تلاش‌های اصلی روبرت فلاهرتی بوده است و «گسترش بخشیدن به دانش عمومی» مورد توجه جان گریرسون[3]. او چنان به این هدف توجه داشت که «با اشتیاق، ایدۀ فیلم مستند به‌عنوان ابزار آموزش و همبستگی اجتماعی را تبلیغ کرده است.»[2]

نتیجه

در این مقاله در راستای تلاش برای بهتر شناختن فیلم مستند، از چهار منظر به این پرسش پرداخته شد که فیلم مستند تا چه اندازه راویِ صادق واقعیت است. مشخص شد که ارائه بدون دستکاری واقعیت با دشواری‌های زیادی همراه است. حتی ارائۀ حد و مرز برای دستکاری نیز چندان ساده به‌نظر نمی‌رسد. تعیین اینکه فیلم مستند تا چه اندازه می‌بایست واقعی باشد و تا چه اندازه خیالی، یکی از بخش‌های مهم تعریف مستند را تشکیل می‌دهد. با اینکه افراد و گروه‌های مختلف باتوجه به نظرگاه‌های ویژه خود تعاریف متعددی ارائه کرده‌اند، اما هنوز فقدان تعریفی جامع و مانع احساس می‌شود. با همۀ این دشواری‌ها، همچنان فیلم مستند یکی از ابزارهای بسیار مهم در دستیابی به شناختی تازه و عمیق از واقعیت به‌حساب می‌آید.

منابع:

  1. 1.نقد ادبی، سیروس شمیسا، تهران، میترا، دوم 1385.
  2. 2.درآمدی کوتاه بر فیلم مستند، پاتریشیا اُفدرهاید، کیهان بهمنی، تهران، افراز، اول 1389.
  3. 3.قصهگویی در فیلم مستند، شیلا کوران برنارد، حمیدرضا احمدی لاری، تهران، ساقی، اول 1390.
  4. 4.جنبه های رمان، ایام فورستر، ابراهیم یونسی.




[1]Robert Flaherty

[2]Nanook of The North

[3]John Grierson



 

 

 

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692