بهلحاظ محتوایی، این اثر به زیبایی در اسم خود خلاصه شده است. مردی در تاریکی به تعبیر نویسنده در داستان، بریک است که بهطور اتفاقی بهعنوان شخصیت داستان ذهنی آگوست بریل انتخاب شده است. |
رمان مردی در تاریکی اثری جذاب و متمایز از دیگر آثار است که دارای ویژگیهای خاصی میباشد. این رمان به عقیدهی من تشکیل شده از سه بخش است. بخش اول، دنیای واقعی که شخصیت اصلی آن آگوست بریل است؛ بخش دوم، دنیای موازی که جریانات جنگ آمریکا در آن اتفاق میافتد؛ و بخش سوم که شامل زندگی افراد مختلف است که در طول این اثر آگوست بریل ما را با آنها آشنا میکند.
بهلحاظ محتوایی، این اثر به زیبایی در اسم خود خلاصه شده است. مردی در تاریکی به تعبیر نویسنده در داستان، بریک است که بهطور اتفاقی بهعنوان شخصیت داستان ذهنی آگوست بریل انتخاب شده است. در تاریکی، انسان مطمئن نیست که از کدام سمت آمده و به کدام سمت خواهد رفت. شاید ترجیح بدهد بایستد و یا شاید ترس از ناشناختهها او را به وحشت بیاندازند. در واقع، تمام شخصیتهای رمان مردی در تاریکی و تمام انسانها از جمله خود ما، علیرغم آنکه در تاریکی به معنای عدم نور بهسر نمیبریم، در فضایی هستیم که شاید تفاوتی با تاریکی نداشته باشد. مسیری که هر فرد در زندگی خویش دارد، مسیری ناشناخته است که مشخص کردن ابتدا و انتهای آن ممکن نیست و وقایع زندگی، همانند موجودات و اجسام غیرقابل دیدن در تاریکیاند که در سیر علت و معلولی پیچیدهای با افراد مختلف برخورد میکنند. مردی در تاریکی، بیانگر زندگیهایی است که هر کدام از ما میتوانستیم در شرایط متفاوت داشته باشیم.
اولین عنصر داستانی مشهود در این رمان، ضرباهنگ آن است. در بررسی ضرباهنگ که اولین عنصر باید بگویم ضرباهنگ این رمان کاملاً یکدست و ملایم است که بهشکل کاملاً حرفهای رعایت شده است. گاهی بخاطر عدم رعایت همین نکته آثاری که همزمان دو جریان داستانی یا بیشتر را دنبال میکنند دچار شکست میشوند اما مردی در تاریکی بهخوبی از پس این دشواری برآمده است. اگر یکی از بخشهای ذکر شده مثلاً بخش بریک نسبت به بخش آگوست ضرباهنگ تندتری داشت، خواننده در بخش آگوست دچار کسلی و بیحوصلگی میشد و حتی شاید شروع به رد کردن و گذشتن از صفحات آن میکرد. درحالیکه با ضرباهنگ کنونی خواننده از تکتک صفحات اثر تأمل میکند و لذت میبرد. بهطور معمول در بسیاری از آثار هیجان و پیوستگی وقایع خواننده را جذب کتاب میکند. اما اینبار آرامش جاری در کل رمان عامل جذب خواننده است.
در رابطه با شخصیتها آنچه در میانههای داستان به آن پی میبریم متعدد بودن ایشان است. شخصیت اصلی بهطور معمول باید راوی باشد که داستان از دید وی نوشته شده و اغلب شخصیت اصلی و قهرمان یکی هستند اما در این اثر راوی و شخصیت اصلی نقش قهرمان را ندارد. قهرمانی که بخش عمدهی داستان را در دست دارد شعبدهبازی بهنام بریک است که شخصیتی خیالی بیش نیست اما بهدلیل عنصر درگیری و کشمکش و پویایی وی در مسیر رمان انتخاب وی به عنوان قهرمان مناسبتر از انتخاب آگوست است. البته در انتهای داستان که نویسنده با شیوهای زیرکانه زندگی راوی را تعریف میکند متوجه میشویم که بر یک جنبهی دیگری از آگوست است که به مقابله با خودش برخاسته و کمی درگیر فکر مرگ شده است. شخصیتهای برجستهی دیگر میریام، کاتیا، ویرجینیا، سونیا، تتوس هستند اما در کنار ایشان اشخاص بسیار دیگری نیز معرفی میشوند. نکتهی جالب دربارهی شخصیتهای مردی در تاریکی این است که اکثر آنها حضور ندارند و ما تنها با کاتیا و میریام سروکار داریم. اینکه سایر شخصیتها به اندازهی ایندو و یا حتی بیشتر آشنا و زنده هستند یکی از جادوهای این رمان است.
اطلاعاتی که دربارهی شخصیتها ارائه شده برخلاف معمول کاملاً مستقیم و زندگینامهای است و این روش دربارهی همه صدق میکند. حتی شخصیتهایی که به ظاهر وجود و یا توصیف آنها لزومی ندارد به همین شیوه شناسانده شدهاند اما نکتهای که موجب شگفتی است این است که اطلاعات حالت اخباری نداشته و کاملاً طبیعیاند. هر زمان که صحبتی و یا خاطرهای نقل میشود آن صحبت یا خاطره تبدیل به مرکز توجه خواننده میشود بهطوریکه پیش از آن و پس از آن داستان تنها در آنباره خواهد بود.
پیرنگ این اثر، بسیار خوب است هرچند تا آخرین صفحه انتظار میرود که لااقل یک خط دیگر دربارهی بریک و سرنوشتش چیزی گفته شود. داستان ذهنی آگوست بهقدری واقعی بود که من هر لحظه انتظار داشتم صدای زنگ در آگوست بیاید و بریک پشت در باشد. این بدون تردید جادوی دیگر قلم قدرتمند نویسنده است که حس تعلیقی بسیار ظریف و محو اما اثرگذار ایجاد میکند.
در برخی آثار مشخص کردن موضوع در یک واژه و درونمایه در یک جمله، کاری بس دشوار است. گاه اجزای داستان آنقدر محکم درهم بافته شده و گره خوردهاند که استخراج چند عنصر و نکتهی خاص مانند موضوع و درونمایه غیرممکن مینماید و تنها میتوان گفت هر آنچه نیست یا هست همین نوشته است بهطور کامل! و حرف نویسنده همین است و در قالب دیگری بیانش ممکن نیست. در رابطه با مردی در تاریکی من چنین برداشتی دارم.
در این اثر دو زاویه دید وجود دارد. هنگامیکه آگوست بریل زندگی خویش را روایت میکند زاویه اول شخص و نوع آن حدیث نفس است. آگوست زندگیاش را تعریف میکند اما نمیداند که مخاطبی در حال شنیدن و خواندن حرفهای اوست. زمانیکه وارد بخشی میشویم که بریک قهرمان آن است، زاویه بهشکل هنرمندانهای به سومشخص تغییر میکند.
محیط داستان بسیار گسترده است چرا که از ذهن راوی گرفته تا تکتک ایالات آمریکا و حتی فیلمهای کاتیا را در بر میگیرد. ما در آمریکای جنگزدهی بریک، آمریکای واقعی آگوست و صحنهپردازیهای مورد بحث کاتیا حضور داریم. زمانیکه آگوست از شخصیت جدیدی برای ما حرف میزند، بیدرنگ خود را در محیط جدیدی مییابیم.
گفتگوها، بدون توصیف هیچ حالت خاصی و حذف عبارت «او گفت» اتفاق میافتد که کاملاً مناسب است و اینکه تنها برای جدا کردن گفتگوها نویسنده به سر سطر رفته همگام با محتوای داستان ظاهر آرام و یکنواخت را القا میکند. در بسیاری مواقع، شکل ظاهری متن پتانسیل بسیار خوبی برای القای حال و هوای داستان و فضاسازی دارد که نویسندهی این رمان از این پتانسیل بهشکل مناسب استفاده کرده است.
نکتهای که برای من بسیار جذاب بود نقل زندگی افراد مختلف بدون صدمه زدن به بافت داستان بود و همچنین، اسلحهی نامرئی که آگوست با این داستان بسوی خود نشانه گرفته بود مرا هیجانزده کرد. |
در پایان، نکتهای که برای من بسیار جذاب بود نقل زندگی افراد مختلف بدون صدمه زدن به بافت داستان بود و همچنین، اسلحهی نامرئی که آگوست با این داستان بسوی خود نشانه گرفته بود مرا هیجانزده کرد. وی از خودش متنفر نبود با این حال با این داستان خیالی پر جزئیات، جنبهای دیگر از خودش را وادار به فکر به قتل رساندن کرد که در نهایت آگوست مغلوب خودش شد. دنیاهای بسیاری با قهرمانهای بسیاری در این رمان وجود داشت و آگوست و بریک شخصیتهایی هستند که بیشتر صفحات به آنها پرداخته شده است؛ وگرنه به نظر من دختر هندی که در فیلم ابتدای داستان بود و بسیاری اشخاص دیگر هیچچیز کم از این دو شخصیت ندارند. با وجود ذکر تاریخ داستان یعنی سال 2007، بهنظر من ماجرای دلارهای ابتدای داستان که در آن زمان تنها پنجدلاری رایج است، ترفند زیرکانهی دیگری از جانب نویسنده بود که داستانش را تا مدت طولانی به روز نگه دارد. اینکه داستان هر زمان که خوانده شود برای مخاطب تازه باشد، بیتردید لذت دوچندان دارد.
این اثر یکی از بهترین رمانهایی است که تا بهحال خواندهام و مسحور آن شدهام.