شادي شريفيان متولد سال 1364 تهران.
داراي مدرك كارشناسي در رشته مترجمي "زبان فرانسه" از دانشگاه علامه طباطبايي.
وي طي سال هاي 84 تا 90 در زمينه ترجمه با نشرياتي چون روزنامه اعتماد ملي بخش سينمايي، روزنامه سرمايه بخش ورزشي، مجله سينماي پويا بخش سينمايي، مجله ادبي الفبا بخش ادبي همكاري داشته است. و از ابتداي فعاليت ماهنامه ادبيات داستاني چوك يكي از مشتاقان و همراهان دايم انجمن در امر ترجمه قلمداد ميشود. علاوه بر زبان فرانسه، در ترجمه متون زبان انگليسي هم تبحر خاصي دارد.
به دو زبان انگليسي و فرانسه تسلط داري و از هر دو زبان هم ترجمه ميكني. خواندن و ترجمه كردن از كدام زبان براي تو لذتبخشتر است؟
زبان فرانسه زبان گیراییست، خیلی خوشآوا است. ولی متاسفانه منابع موجود از جمله کتاب و مخصوصاً فیلم خیلی کم پیدا میشود. البته اینروزها با استفاده از اینترنت میتوان به سایت اکثر روزنامههای خارجی و یا حتی سایتهای ادبی و... دست پیدا کرد ولی خب مسلماً میدانید که لذت دست گرفتن کتاب خیلی بیشتر از این است که مطلبی را آنلاین پیدا کنید و بخوانید. برای من که اینطور است. زبان انگلیسی را از حدود سن 10 سالگی شروع به یاد گرفتن کردم بنابراین خواندن و ترجمه کردن از انگلیسی برایم خیلی راحتتر است. اما همیشه از اینکه کار ترجمهی فرانسه انجام بدهم استقبال میکنم.
در انتخاب داستانها براي ترجمه سعي ميكني كه چه معيارهايي را براي مخاطب فارسي زبان در نظر داشته باشي؟
معمولا سعی میکنم داستانهایی را انتخاب کنم که برندهی جوایز ادبی شدهاند. البته پیدا کردن داستان ترجمه نشده از نویسندگان معروف کمی سخت است به همین منظور سعی میکنم نویسندههایی که کمتر شناخته شده هستند ولی استعداد خوبی در نوشتن دارند را پیدا کرده و بهنوعی معرفی کنم. البته در نظر گرفتن معیار عرف جامعه در ترجمه و همینطور سلیقهی شخصی هم بیتأثیر نیست.
آيا تا بهحال شده كه نويسندهاي را بهخاطر اين كه از نثرش يا از شخصيتش را دوست نداشتي آثارش را ترجمه نكرده باشي؟
بله! من داستان زیاد میخوانم و همیشه سعی میکنم سبکهای مختلف را بخوانم و یا از آثار نویسندگانی که دوست دارم مطلبی برای ترجمه پیدا کنم. ولی مهمترین عامل برای ادامهی خواندن یک رمان یا داستان برای من برقراری ارتباط با نثر نویسنده است. تنها موردی که بخاطر میآورم نتوانستهام با آن ارتباط برقرار کنم گونتر گراس بوده است.
تا بهحال حداقل نزديك به 50 داستان و داستانك ترجمه شده براي چوك و ديگر نشريات ترجمه كردهاي. فكر نميكني وقت آن باشد كه يك اثر چاپي را منتشر كني؟
به فکر هستم. انشاالله اگر یک ناشر مناسب پیدا کنم حتماً در آینده نزدیک این کار را خواهم کرد. متاسفانه نویسندگان و مترجمان برای چاپ و انتشار آثار اول همیشه با مشکل روبرو بودهاند.
تا بهحال به فكر اين افتادهاي كه بهجاي ترجمه، داستان هم تأليف كني؟
نه راستش را بخواهید توان داستاننویسی را در خودم ندیدهام. بنظرم خلاقیت بالایی میخواهد و علاوه بر آن باید با تکنیک داستاننویسی هم آشنایی داشته باشید.
براي بهدست آوردن زبان نويسنده خارجي چه تلاشهايي ميكني؟
من معمولاً داستان را یکی دوبار قبل از ترجمه بازخوانی میکنم. اوایل ترجمهی داستان برایم کمی سخت بود چون
باید زبان نویسنده را طوری درآورد که همان حس خواندن داستان به زبان اصلی به خواننده منتقل شود. اما الان دستم برای ترجمه روانتر شده است. ترجمه نباید صرفاً تحتاللفظی باشد، باید علاوه بر وفادار ماندن به متن مبدا خصوصیات متن مقصد را هم در نظر گرفت.
نويسندگان خارجي مورد علاقهات چه كساني هستند؟
معمولا سعی میکنم داستانهایی را انتخاب کنم که برندهی جوایز ادبی شدهاند. |
آنا گاوالدا، آلبر کامو، هاروکی موراکامی، جی.دی.سلینجر و موریل باربری که خب البته از ایشان فقط یک کتاب ترجمه شده است.
يك ضعف بزرگ ما عدم ترجمه آثار داستاني خوب كشورمان به زبانهاي ديگر در كشورهاي ديگر است. بهنظر تو نبايد مترجمان ايراني به اين فكر باشند كه آثار داخلي را به زبانهاي ديگر ترجمه و در خارج منتشر كنند؟
مسلماً. این کار به انتقال فرهنگ و حتی شناساندن نویسندگان تازهکار و نوپا علاوه بر نویسندگان بنام و بزرگ کشورمان کمک بزرگی میکند. متأسفانه در این زمینه خیلی کم کار شده است. یک دلیل آنرا این میدانم که در دانشگاههای ما بیشتر تأکید روی ترجمه از زبانهای خارجی به زبان فارسی است. البته مسلماً واحدهای ترجمه از زبان فارسی به زبانهای خارجی هم در میان واحدهای درسی گنجانده شده ولی شخصاً فکر میکنم این کار مهارت بیشتری میخواهد و باید روی آن تأکید بیشتری شود.
ترجمه كدام يك از مترجمان ايراني را بيشتر دوست داري و علتش چيست؟
بهمن فرزانه، احمد شاملو، جلال آلاحمد. بهنظرم این سهنفر مرجع مناسبی هستند برای همهی کسانیکه میخواهند کار تألیف و یا ترجمه انجام دهند و میخواهند نثر خود را قوی کنند.