«دودکش» فارغ از اینکه در بستر یک موقعیت خانوادگی روایت میشود از خود خانواده و اهمیت کارکردهای آن نیز دفاع میکند.
سیدرضا صائمی: محمدحسین لطیفی کارگردان تجربهگرایی است که تجربه شناوری در ژانرهای مختلف دارد. اگر فقط کارنامه او را در ساخت مجموعههای نمایشی در ماه رمضان ملاک قرار دهیم او مفاهیم و پیامهای قرآنی – معنوی را در قصهای امروزی در صاحبدلان روایت میکند. در نردبانی برای آسمان به سراغ قصه و روایتی تاریخی میرود و حالا در دودکش یک طنز اجتماعی – خانوادگی را به تصویر میکشد. در این تجربه گرایی البته او ثابت میکند که کارش را بلد است و مدیوم تلویزیون و زبانش و البته ذائقه و ذوق مخاطبانش را به خوبی میشناسد. در دودکش او به سراغ زوج کمدی جدیدی میرود که در سالهای اخیر به خوبی توانستهاند نظر مخاطب را جذب کرده و در یک پاسکاری دراماتیک، به یک زوج کمیک موفق به موازات محسن تنابنده و احمد مهرانفر بدل شوند. فارغ از قصه دودکش که اتفاقا قصه جدیدی نیست باید به انتخاب هوشمندانه بازیگران اشاره کرد که ترکیب موثری از آب درآمده و اتفاقا سهم عمدهای از جذابیت کار به شکل بازیگری و هماهنگیهای منطقی بین آنها برمیگردد. از این سو همراه شدن امیرحسین رستمی که به نوعی سه گانه خوبی را در کنار هومن برق نورد و بهنام تشکر ایجاد کردهاند و از سوی دیگر بازی روان و گرم سیما تیرانداز که حالا پس از مدتها توانایی این بازیگر را به اثبات رسانده موجب شده حلقه کمدی شخصیت در این سریال تکمیل شده و در این فضا و پتانسیل مناسب، موقعیتهای طنز جذابی صورت بندی شده و شکل بگیرد.
دودکش قصه خود را در یک فضای بینابینی خانه و محل کار روایت میکند بدین معنی که لوکیشن و موقعیت اصلی داستان در یک قالیشویی است که محل زندگی برادران مشتاق هم در آنجاست. این لوکیشن و اتفاقاتی که در آن رخ میدهد اتفاقا متناسب با رویکرد اجتماعی – خانوادگی قصه بوده و این امکان را به کارگردان میدهد داستانکهای خود را در یک موقعیت بینا متنی روایت کند و ظرفیت دراماتیک بیشتری در اختیار داشته باشد. دو قطبی شدن فضای قصه و شخصیتهایش نیز به کمدی ماجرا دامن زده و بر شیرینی آن افزوده است. کل کلهای هومن برق نورد و بهنام تشکر که یکبار به عنوان دو برادر در ساختمان پزشکان تجربه شده بود اینجا هم جواب داد و حالا آنها به عنوان برادر زن هم به واسطه همین کل کل های دوست داشتنی فضای مفرحتری را به قصه بخشیدهاند. استفاده از تکیه کلامهای بامزه که تازگی هم دارد و کمی عجیب و غریب هم به نظر میرسد بر نمک آن افزوده شده. واقعیت این است که دودکش از حیث داستانی فاقد امتیازخاصی است و دست کم اینکه قصه تازهای ندارد اما نوع روایت و کارگردانی لطیفی و بازی بازیگرانش که ترکیبی از طنز کلامی و طنز موقعیت است کشش و جاذبه لازم برای پیگیری قصه و لذت بردن از آن فراهم شده است. شاید به لحاظ ساختاری بتوان دودکش را یک اپیزود داستانی دانست که اگرچه از یک خط داستانی مشخص پیروی میکند و کم و بیش به الگوی روایت کلاسیک وفادار است اما از منظر داستانی و درون مایه مضامین سویه اپیزودیک هم داشته و در واقع در هر قسمت با قصهای تازه از موقعیت و آدمهای مشترک مواجه هستیم که این کثرت را وحدت بخشیده و پراکندگی ظاهری را انسجام داده است. شاید یکی از دلایل گرمی و جذابیت دودکش به فضای ساده و سبک زندگی شخصیتهایی است که امکان همذات پنداری درونی تری را با مخاطب ایجادکرده و تصویر رئالیستی تری از آنها ارائه میدهد که باورپذیر و دوست داشتنی هستند. به همین دلیل گاهی وقتی این شخصیتها دچار غم و گرفتاری میشوند و در موقعیتهای حسی – عاطفی قرار میگیرند همدلی واقعی مخاطب را برمی انگیزند. سادگی و صمیمت آنها شعاری نیست به ویژه اینکه قرار نیست تصویر آرمانی و سانتی مانتالی از اوضاع زندگی این آدمها به بیننده تحمیل شود. آدمها خودشان هستند با همه غم ها و شادی ها و رنج ها و دلخوشی های زندگی که اگر به هم می پرند و گیر می دهند یا گاه با صدای بلند با هم حرف میزنند و فریاد می کشند اما هوای هم را دارند و نسبت به هم احساس مسئولیت می کنند و به معنای واقعی از شیرازه خانواده صیانت می کنند. دودکش فارغ از اینکه در بستر یک موقعیت خانوادگی روایت می شود از خود خانواده و اهمیت کارکردهای ان نیز دفاع می کند. شاید بخشی ازشیرینی این مجموعه به تلخیهایی برمی گردد که امروز ما در زندگی عملی خود می بینم و گویی این شکل از خانواده و سبک زندگی دیگر به یک رویا و نوستالوژی بدل شده است.
دودکش فرم خود را مدیون مضمون و شیوه روایت کارگردان است بدین معنی که ریتم مناسب و منطقی اش را از پویایی قصه و آدمهایش می گیرد و تعدد رخدادها و داستانک ها موازی متعدد موجب می شود ضرب آهنگ روایت منطق متناوب خود را حفظ کند و کمتر پیش آمده شاهد افت ریتم درآن باشیم. هرچند گاهی شلوغ بودن قصه و هیاهویی که در پس اتفاقات می بینم ممکن است به واسطه اندازه آن ذهن را خسته کند اما انقدر نیست که به ریتم و منطق آن لطمه بزند.
واقعیت این است که دودکش قصه زندگیست چنانکه در تجربه های زیسته خود لمس می کنیم با همه دلخوشی ها و غمهایش. به عبارت دیگر فضای قصه و شخصیت هایش خیلی ایرانی هستند با آن نوع رفتارشناسی زندگی جمعی و دور همی که حالا به یک حسرت عمومی بدل شده. شاید گاه به نگاهی تازه محتاجیم که غم وغصه ها را از دودکش زندگی به بیرون خارج کرده و فضای تنفس و مجال آسودگی را برای ما فراهم کند. اگرچه دودکش از حیث فیلمنامه بیعیب نیست اما دست کم اجرای قابل قبولی هم از حیث کارگردانی و هم بازیگری دارد که در نهایت موجب می شود یک کمدی موقعیت آبروند به فهرست سریالهای خوب کمدی تلویزیونی اضافه شود.