هميشه مرغ همسايه غاز است! گفتگو با ابوتراب خسروي

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 
ابوتراب خسروی نامی است که برای اهالی داستان و داستان‌نویسی کشور آشناست؛ آفریننده آثاری شناخته‌شده در ادبیات داستانی ایران همچون «رود راوی»، «اسفار کاتبان»، «دیوان سومنات» و«کتاب ویران» جایگاه درخوری در میان نسل سوم نویسندگان کشور به دست آورده است. حضور پررنگ خسروی در جشنواره‌های داستان‌نویسی سال‌های اخیر، آشنایی نزدیک او را با نویسندگان جوان فراهم آورده است و یکی از همین حضورها در روزهای جاری، بهانه همکلامی شهرآرا با او، در زمینه داستان‌نویسی جوانان شد. دستاورد این گفتگو را بخوانید:

آقای خسروی، در آغاز از ارزیابی خودتان، از وضعیت داستان‌نویسی جوانان در کشور بگویید و اینکه نقاط قوت آن را در کجا می‌بینید؟
در حال حاضر ما دارای بهترین شرایط به لحاظ علاقه‌مندی جوانان به ادبیات داستانی هستیم. جشنواره‌های متعددی که در سطح کشور برگزار می‌شود، موید این موضوع است. طبیعتا نقطه قوت این موضوع، تلاش داستان‌نویسان جوان برای شناخت مفهوم ادبیات و ارتباطش با جامعه و نیز موضوع فردیت خود است. به شکلی که آن‌ها با نوشتن، سعی و اصرار بر کشف موقعیت و وضعیت خود دارند.
به نظر شما بیشترین آسیب‌های متوجه این داستان‌نویسان و داستان‌هایشان کدامند؟
بیشترین آسیب نه‌تنها در داستان‌نویسی بلکه در کل درک هنر، اندیشیدن در چارچوبی خاص است. به‌نظرم نویسنده نباید اسیر چارچوب خاصی شود. درواقع نویسنده جوان ما به‌نحوی باید کار و مشغله ذهنی‌اش موضوع ادبیات باشد و با مشغله ادبیات و داستان بخوابد و بیدار شود و خلاصه آنکه موضوع نوشتن مهم‌ترین مسئله زندگی‌اش باشد. طبیعتا اگر چنین شود، در امر نوشتن به جایی می‌رسد که خواهد توانست بخش کوچکی به بنا و عمارت عظیم فرهنگ جامعه‌اش اضافه کند‌.

و شما به شماری از نقدهایی که برخی، به آثار این نویسندگان جوان وارد می‌دانند، معتقد نیستید؟ نقدهایی از این دست که تخیل در این آثار ضعیف است و تجربه زیستی اندک باعث می‌شود ماجرای داستان از دیوارهای آپارتمان فراتر نرود!

 

دقیقا نمی‌دانم شما از چه رویکردی صحبت می‌کنید؟ من بیشتر از آنکه به موضوع و مضمون فکر کنم، به چگونه نگاه کردن و چگونه نوشتن می‌اندیشم. آپارتمان، جزئی از زندگی شهری امروز ماست. موضوع بر سر استفاده از این مضمون نیست؛ موضوع بر سر چگونه دیدن و نیز چگونه نوشتن درباره وضعیتی است که در آن، فی‌المثل آپارتمان‌نشینی ویژگی زندگی شهرنشینی وجود دارد. موضوعات بسیار خوبی بوده که نویسنده‌های بد خرابش کرده‌اند و مضامین بسیار جزئی و پیش‌پاافتاده‌ای هم بوده که نویسندگان بزرگ، خوب به آن پرداخته و اثری مهم درباره‌اش نوشته‌اند‌.
آیا داستان‌نویسان امروز ایران، می‌توانند رویای جهانی شدن داستان‌نویسی فارسی را محقق سازند؟

من نمی‌دانم موضوع جهانی شدن بعضی آثار، در حال حاضر چه مشکلی از جامعه ما حل می‌کند؟ موضوع این است که جامعه ما از زاویه‌های مختلف به هر دلیل در حصر است. دلایل زیادی دارد که جای طرحش اینجا نیست. ما در حال حاضر جامعه متحولی داریم. ثابت هم شده که در پس جوایز جهانی، سمت و سوی خاصی است که هر چه هست ادبیات نیست. دقیقا مثل بعضی از مجامع ادبی که اهداف صرفا ادبی ندارند، ادبیات بهانه‌ای شده که به وسیله آن به‌منظور نظر خود بپردازند. ده‌ها نویسنده ناشناس و حتی چرچیل سیاستمدار نوبل ادبی گرفته‌اند و تولستوی و گرین و بورخس نوبل نگرفته‌اند! پس قبول کنید اینکه ادبیات فارسی در دنیا کمتر شناخته شده، دلیلش کم‌ارزش بودن ادبیات ما نیست. مطمئن باشید که به‌موقعش کارهای ادبیات فارسی حتی کارهای خوب معاصر ترجمه خواهند شد و اثبات خواهد شد که فی‌المثل در حیطه ادبیات داستانی، نه‌تنها چیزی کمتر از ترک‌ها و ژاپنی‌ها و چینی‌ها و عرب‌ها نداریم، بلکه ادبیات داستانی متحول‌تر و جذاب‌تری هم نسبت به آن‌ها داریم اما از آنجا که متاسفانه جوان‌های علاقه‌‌مند به ادبیات ما خیلی تحت تاثیر هیاهویند، همواره آثاری را که برای نمونه در مطبوعات غرب مطرح می‌شوند، عمده می‌بینند. همیشه مرغ همسایه غاز است! شما دولت‌آبادی را با یاشار کمال، قیاس کنید یا در طنز، پزشک‌زاد را با عزیز نسین یا ساعدی و گلشیری و صادقی را با دیگران، یا هدایت را و یا مثلا نیما و فروغ و شاملو و اخوان و سپهری و آتشی را با همتایانشان، معلوم است که نویسنده و شاعر ایرانی از دیدگاه مخاطب مرعوب که اسیر تبلیغات است کم می‌‌آورد؛ چون همیشه سیاستگذاران فرهنگی، اصرار بر نادیده گرفتنشان داشته‌اند. چون به هزار و یک دلیل آثارشان به صورت حرفه‌ای و اصولی به زبان‌های غربی در نیامده. گاهی خوانندگان ما آن‌قدر مرعوب تبلیغات هستند که برای فلان اثر متوسط که تنها به دلیل الزامات سیاسی در اروپا و آمریکا مطرح شده، حسابی خاص باز می‌کنند ولی نویسندگان و شاعران اصلی خودمان را نمی‌بینند و اگر کسی حرفی زد و مثلا گفت فلان نویسنده خودمان را از فلان نویسنده ترک بهتر می‌بینم، در کارنامه‌اش وقوع یک جنایت را می‌نویسند. این‌ها همه‌اش از شوربختی نویسنده و شاعر ایرانی است که هم در عزا سربریده می‌شود هم در عروسی.

 

و این موضوع را که آثار ترجمه، بیشتر از نمونه‌های ایرانی مورد استقبال واقع می‌شوند، در همین راستا می‌شمارید؟

طبیعی است مترجمان انتخاب می‌کنند و ترجمه می‌کنند. جدا از این موضوع، با توجه به مشکلاتی که ما در امر مجوز داریم، امکان انتشار کارهای نویسندگان ایرانی محدود است و طبیعی است که در چنین شرایطی، خواننده می‌رود سراغ ترجمه‌ها.
یکی از مسائلی که گاهی در جایگاه‌های گوناگون مانند جشنواره‌ها مطرح می‌شود، بومی‌نویسی است. فکر می‌کنید بومی‌نویسی چقدر می‌تواند به رشد داستان‌نویسی جوانان ما کمک کند؟

اگر بحث در حوزه بومی‌نویسی بر سر تخته پرش اثر است که در این‌باره باید گفت به‌طور طبیعی نویسنده از هر منظری به روایت داستانش بپردازد، داستان رنگ شرایط فرهنگی محیط را به خود می‌گیرد. به‌طور نمونه اگر شخصیت‌های داستان مربوط به یک نویسنده ایرانی باشند و مثلا مکان داستان شیراز یا مشهد باشد، آن‌گاه رفتارها و نحوه تفکر این آدم‌ها، برآمده از شرایط فرهنگی جامعه ایرانی خواهد بود؛ چراکه خودبه‌خود اتمسفر داستان ایران است و پشت اسم ایران یک فرهنگ خاص نهفته است. اما اینجا بحث بر سر اجرا و نوشتن داستانی است که نویسنده، بتواند شخصیت‌ها و مکان و مفاهیم ذاتی آن‌ها را در آن داستان بازتاب دهد.

آیا می‌توان در عین توجه به این امر، نوآوری هم داشت؟

نوآوری هیچ تناقضی با فضا و مکان داستان ندارد. شما در داستان «بوف کور» که به نظرم یک داستان ایرانی است -زیرا در آن از مفاهیم مطرح در جامعه ایرانی استفاده شده- و در دوران خود و حتی حالا بدیع به نظر می‌رسد، چه تناقضی می‌بینید؟ فکر می‌کنم کاری مثل «بوف کور» در عین آنکه مضمونی کاملا ایرانی دارد و مبتنی بر مختصات فرهنگی جامعه ماست، خیلی هم پیشروست و به اعتبار نظر کسانی مثل آندره برتون و خوان رولفو حتی در سطح ادبیات جهان تاثیرگذار بوده است. اساسا تخته پرش جهانی شدن یک اثر، ریشه داشتن در فرهنگ جامعه‌ای است که مضمون و نویسنده‌اش از آن جامعه برآمده باشند.

می‌دانم که با برخی داستان‌نویسان مشهد آشنایید و از سویی در جشنواره‌هایی که در اینجا برگزار می‌شود، حضور پررنگ دارید. داستان‌نویسان جوان مشهد را چگونه یافتید؟


خراسان همیشه در تاریخِ فرهنگ جامعه ایرانی، یکی از دو بستر اصلی بوده و هست. شما نگاهی به فهرست اسامی‌ چهره‌های فرهنگی بزرگ بیندازید؛ چیزی حدود 50‌درصد عناصر بزرگ فرهنگ ایران‌زمین خراسانی بوده‌‌اند‌. طبیعی است که عناصر فرهنگی جوان نیز در بستر عظیم فرهنگی خراسان خوش بدرخشند؛ زیرا از زمانی که داستان‌نویس جوان خراسانی شروع به زبان‌آموزی کرده، مفاهیم فرهنگی به او منتقل می‌شده و این منطقه فرق دارد با جایی که کمتر فرهنگ‌خیز است. داستان‌نویسان جوان خراسانی هم درواقع باید خلف شایسته‌ای برای بزرگانی مثل اخوان و دولت‌آبادی ودیگران باشند. طلیعه نویسندگان بزرگ آینده خراسان و ایران زمین را می‌توان در چنین جشنواره‌هایی دید. البته این جوانان با کار مداوم و مستمری که خواهند کرد، حتما در آینده خود را بیشتر معرفی خواهند نمود.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692