و شما به شماری از نقدهایی که برخی، به آثار این نویسندگان جوان وارد میدانند، معتقد نیستید؟ نقدهایی از این دست که تخیل در این آثار ضعیف است و تجربه زیستی اندک باعث میشود ماجرای داستان از دیوارهای آپارتمان فراتر نرود!
من نمیدانم موضوع جهانی شدن بعضی آثار، در حال حاضر چه مشکلی از جامعه ما حل میکند؟ موضوع این است که جامعه ما از زاویههای مختلف به هر دلیل در حصر است. دلایل زیادی دارد که جای طرحش اینجا نیست. ما در حال حاضر جامعه متحولی داریم. ثابت هم شده که در پس جوایز جهانی، سمت و سوی خاصی است که هر چه هست ادبیات نیست. دقیقا مثل بعضی از مجامع ادبی که اهداف صرفا ادبی ندارند، ادبیات بهانهای شده که به وسیله آن بهمنظور نظر خود بپردازند. دهها نویسنده ناشناس و حتی چرچیل سیاستمدار نوبل ادبی گرفتهاند و تولستوی و گرین و بورخس نوبل نگرفتهاند! پس قبول کنید اینکه ادبیات فارسی در دنیا کمتر شناخته شده، دلیلش کمارزش بودن ادبیات ما نیست. مطمئن باشید که بهموقعش کارهای ادبیات فارسی حتی کارهای خوب معاصر ترجمه خواهند شد و اثبات خواهد شد که فیالمثل در حیطه ادبیات داستانی، نهتنها چیزی کمتر از ترکها و ژاپنیها و چینیها و عربها نداریم، بلکه ادبیات داستانی متحولتر و جذابتری هم نسبت به آنها داریم اما از آنجا که متاسفانه جوانهای علاقهمند به ادبیات ما خیلی تحت تاثیر هیاهویند، همواره آثاری را که برای نمونه در مطبوعات غرب مطرح میشوند، عمده میبینند. همیشه مرغ همسایه غاز است! شما دولتآبادی را با یاشار کمال، قیاس کنید یا در طنز، پزشکزاد را با عزیز نسین یا ساعدی و گلشیری و صادقی را با دیگران، یا هدایت را و یا مثلا نیما و فروغ و شاملو و اخوان و سپهری و آتشی را با همتایانشان، معلوم است که نویسنده و شاعر ایرانی از دیدگاه مخاطب مرعوب که اسیر تبلیغات است کم میآورد؛ چون همیشه سیاستگذاران فرهنگی، اصرار بر نادیده گرفتنشان داشتهاند. چون به هزار و یک دلیل آثارشان به صورت حرفهای و اصولی به زبانهای غربی در نیامده. گاهی خوانندگان ما آنقدر مرعوب تبلیغات هستند که برای فلان اثر متوسط که تنها به دلیل الزامات سیاسی در اروپا و آمریکا مطرح شده، حسابی خاص باز میکنند ولی نویسندگان و شاعران اصلی خودمان را نمیبینند و اگر کسی حرفی زد و مثلا گفت فلان نویسنده خودمان را از فلان نویسنده ترک بهتر میبینم، در کارنامهاش وقوع یک جنایت را مینویسند. اینها همهاش از شوربختی نویسنده و شاعر ایرانی است که هم در عزا سربریده میشود هم در عروسی.
طبیعی است مترجمان انتخاب میکنند و ترجمه میکنند. جدا از این موضوع، با توجه به مشکلاتی که ما در امر مجوز داریم، امکان انتشار کارهای نویسندگان ایرانی محدود است و طبیعی است که در چنین شرایطی، خواننده میرود سراغ ترجمهها.
اگر بحث در حوزه بومینویسی بر سر تخته پرش اثر است که در اینباره باید گفت بهطور طبیعی نویسنده از هر منظری به روایت داستانش بپردازد، داستان رنگ شرایط فرهنگی محیط را به خود میگیرد. بهطور نمونه اگر شخصیتهای داستان مربوط به یک نویسنده ایرانی باشند و مثلا مکان داستان شیراز یا مشهد باشد، آنگاه رفتارها و نحوه تفکر این آدمها، برآمده از شرایط فرهنگی جامعه ایرانی خواهد بود؛ چراکه خودبهخود اتمسفر داستان ایران است و پشت اسم ایران یک فرهنگ خاص نهفته است. اما اینجا بحث بر سر اجرا و نوشتن داستانی است که نویسنده، بتواند شخصیتها و مکان و مفاهیم ذاتی آنها را در آن داستان بازتاب دهد.
آیا میتوان در عین توجه به این امر، نوآوری هم داشت؟
نوآوری هیچ تناقضی با فضا و مکان داستان ندارد. شما در داستان «بوف کور» که به نظرم یک داستان ایرانی است -زیرا در آن از مفاهیم مطرح در جامعه ایرانی استفاده شده- و در دوران خود و حتی حالا بدیع به نظر میرسد، چه تناقضی میبینید؟ فکر میکنم کاری مثل «بوف کور» در عین آنکه مضمونی کاملا ایرانی دارد و مبتنی بر مختصات فرهنگی جامعه ماست، خیلی هم پیشروست و به اعتبار نظر کسانی مثل آندره برتون و خوان رولفو حتی در سطح ادبیات جهان تاثیرگذار بوده است. اساسا تخته پرش جهانی شدن یک اثر، ریشه داشتن در فرهنگ جامعهای است که مضمون و نویسندهاش از آن جامعه برآمده باشند.
میدانم که با برخی داستاننویسان مشهد آشنایید و از سویی در جشنوارههایی که در اینجا برگزار میشود، حضور پررنگ دارید. داستاننویسان جوان مشهد را چگونه یافتید؟
خراسان همیشه در تاریخِ فرهنگ جامعه ایرانی، یکی از دو بستر اصلی بوده و هست. شما نگاهی به فهرست اسامی چهرههای فرهنگی بزرگ بیندازید؛ چیزی حدود 50درصد عناصر بزرگ فرهنگ ایرانزمین خراسانی بودهاند. طبیعی است که عناصر فرهنگی جوان نیز در بستر عظیم فرهنگی خراسان خوش بدرخشند؛ زیرا از زمانی که داستاننویس جوان خراسانی شروع به زبانآموزی کرده، مفاهیم فرهنگی به او منتقل میشده و این منطقه فرق دارد با جایی که کمتر فرهنگخیز است. داستاننویسان جوان خراسانی هم درواقع باید خلف شایستهای برای بزرگانی مثل اخوان و دولتآبادی ودیگران باشند. طلیعه نویسندگان بزرگ آینده خراسان و ایران زمین را میتوان در چنین جشنوارههایی دید. البته این جوانان با کار مداوم و مستمری که خواهند کرد، حتما در آینده خود را بیشتر معرفی خواهند نمود.