سرانجام پس از سه سال کار ترجمه و چاپ کتاب «امپراتوری فراموششده» به اتمام رسید و عصر روز یکشنبه 19 اردیبهشتماه 1392 مراسم رونمایی در تالار اجتماعات نشر فرزان روز با حضور استادان، دانشجویان رشتة تاریخ دانشکدة ادبیات و گروه تاریخ و دوستداران تاریخ ایران برگزار شد.
علی دهباشی ابتدا جلسه را گشود و ضمن یادکرد و تجلیل از زندهیاد پرویز مرزبان، از مترجمان نشر فرزان، چنین ادامه داد: «کتابی که امروز رونمایی آن را برگزار میکنیم در واقع کتابی است دربارة فرهنگ، هنر و تمدن هخامنشیان که گردآورندگان آن: جان کرتیس و نایجل تالیس به دنبال برگزاری نمایشگاه موزة بریتانیا در سال 1384 دربارة دورة بسیار مهم تمدن ایران باستان سالهای 550 تا 330 پیش از میلاد یعنی دورة شاهنشاهی هخامنشی برگزار کردند. همانطور که اشاره شد این نمایشگاه با ابتکار دکتر جان کرتیس، ایرانشناس و سرپرست بخش خاورمیانة موزة بریتانیا، تشکیل شده و چندین موزة اروپایی از جمه موزة لوور و موزة ایران باستان و موزة تخت جمشید با ارسال اشیاء موزه غنی بودن این نمایشگاه را تضمین نمودند.
کتاب «امپراتوری فراموش شده» ترجمة خشایار بهاری است که تاکنون کتابهای بسیار مهمی در حوزة تاریخ ایران باستان از جمله «لشکرکشی خشایارشاه به یونان» نوشتة چالز هیگنت، کتاب «ایران کهن» تألیف جان کرتیس و همچنین کتاب «تاریخ سیاسی هخامنشی» از داندا مایف و چند کتاب دیگر را ترجمه کرده است. خشایار بهاری همچنین کتاب «اسطوره و تاریخ» اثر دکتر رحیم شایگان را نیز به فارسی ترجمه کرده که مراحل آخرین چاپ را طی میکند.
کتاب «امپراتوری فراموششده» دارای دوازده فصل است: 1 ـ تاریخ شاهنشاهی هخامنشی (پییر بریان) 2 ـ زبانها و کتیبههای هخامنشی (متیو استولپر) 3 ـ رمزگشایی خط میخی هخامنشی (اروین ل. فینکل) 4 ـ باستانشناسی دورة هخامنشی (جان کرتیس) 5 ـ کاخ (جان کرتیس و شاهرخ رزمجو) 6 ـ سفرة شاهانه (جان سنت سیمپسون) 7 ـ جواهرات و زیورآلات شخصی (جان کرتیس) 8 ـ دین و آیینهای خاکسپاری (شاهرخ رزمجو) 9 ـ سازمان شاهنشاهی هخامنشی (آندو مدوز) 10 ـ جابجایی و جنگافزار (نایجل تالیس) 11 ـ ایران و یونان (الکساندرا ویلینگ) 12 ـ میراث ایران باستان (وستا سرخوش ـ کرتیس)
بعد از سخنرانی علی دهباشی، مهندس تورج اتحادیه سرپرست مجموعه مطالعات ایران باستان سخنرانی خود را بدین شرح آغاز کرد:
« با خیر مقدم و تشکر از دوستان و مدعوینی که به این نشست تشریف آورده اند گزارش کوتاهی باستحضار می رسانم:
ده سال پیش با پیشنهاد دکتر رحیم شایگان که در آنموقع در دانشگاه هاروارد تدریس و تحقیق میکردند “مجموعه مطالعات ایران باستان” را با انتشار کتاب “کتیبه های هخامنشی” شروع کردیم. که از این کتاب نزدیک به ده هزار نسخه چاپ و توزیع شده است. در طی سالهائی که گذشت سعی بر این بود که عنوانهای این مجموعه که از تحقیقات به روز اساتید بزرگ این رشته انتخاب گردیده است با بهترین شکل و کیفیت ممکن و با رعایت تعاریف و مراتب علمی باستان شناسی ترجمه، ویرایش و تولید گردند. پس از ده سال امروز دوازدهمین کتاب مجموعه را با عنوان "امپراتوری فراموش شده" رونمائی می کنیم و دو استاد برجسته سرکار خانم دکتر ژاله آموزگار و استاد کامران فانی ضمن نقد کتاب شما را با این کتاب آشنا خواهند کرد. باید اذعان کنم که مشوق اصلی ما در ادامه این فعالیت ملی و فرهنگی کثرت علاقمندان به تاریخ ایران باستان و تجدید چاپهای مکرر عنوانهای مجموعه مطالعات ایران باستان بوده است. کلیه 12 عنوان کتابهای مجموعه را در این جا عرضه کرده ایم واز مدعوین دعوت می کنم در پایان جلسه این کتابها را از نزدیک بررسی کنند.
8 عنوان دیگر نیز ترجمه شده و در حال آماده سازی برای چاپ می باشند اینها شامل:
- ساسانیان و هونها- نوشته فرانس آلتهایم
- امپراتوری اشکانی و اسناد آن- جمع آوری یوزف ویزهوفر
- امپراتوری ساسانی- نوشته دکتر تورج دریائی
- جهان هخامنشیان- جمع آوری جان کرتیس و سنت جان سیمسون
- هخامنشیان در مبنای مدارک ایران شرقی تألیف ولفگانگ فاگل سانگ
- ادبیات پهلوی تألیف پروفسور کارلوچرتی
- تاریخ ماد- تألیف ایگور میخائیلوویچ دویا کنف
- حماسه و تاریخ در ایران باستان نوشته دکتر رحیم شایگان
می باشند
و 3 عنوان نیز در حال ترجمه است:
- فرهنگ و نهادهای ایران باستان تألیف محمد داندامایف
- کتبیه های فارسی باستان و کتیبه داریوش بزرگ در بیستون هردو تألیف رودیگر اشمیت
با عنایت به اینکه سخنرانان این جلسه 2 استاد برجسته می باشند و قطعا" مدعوین محترم برای شنیدن صحبت های من اینجا نیامده اند بنابراین خیلی باختصار 2 مطلب را درمورد کتاب "امپراتوری فراموش شده" متذکر می شوم
چگونگی چاپ کتاب اصلی توسط موزه بریتانیا
و چرا عنوان امپراتوری فراموش شده؟
با همت دوستان ما در بنیاد میراث ایران- لندن Iran Heritage Foundation که با نام اختصاری IHF معروف است و همکاری موزه بریتانیا British Museum در اواخر سال 1384نمایشگاه بسیار مهم و موفق بصورت مجموعه ای بی نظیرازاشیاء و آثار باستانی هخامنشی که چندین موزه معتبر دنیا منجمله موزه ملی ایران و موزه تخت جمشید به موزه بریتانیا بعاریت داده بودند، درموزه بریتانیا با عنوان Forgotten Empire برگزار شدو همزمان کتاب اصلی این ترجمه به زبان انگلیسی در ارتباط با موضوع نمایشگاه توسط موزه بریتانیا منتشر گردید. شرح مفصل آن در پیش گفتار کتاب داده شده است.
چرا "امپراتوری فراموش شده"
امروز می دانیم:
تاریخ نویسان یونانی که در دوره هخامنشیان می زیسته اند مثل هرودت، گزنفون و استرابو از زبان دشمن و به زبان یونانی باستان کتابهای متعددی درموردهخامنشیان وروابط پارسیان و یونانیان نوشته اند.
در کتاب اندیشه ی یونانی، فرهنگ اسلامی نوشته دیمتیری گوتاس میخوانیم که در نهضت ترجمه در دوران خلفای عباسی قرن های دوم تا چهارم هجری عمده کتب فلسفی و علمی یونانی شاید بعضی نیز چندبار از یونانی باستان به زبان جاری آن روز یعنی عربی ترجمه شده است ولی ذکری از کتب تاریخی نوشته تاریخ نگاران یونان باستان نیست. بنظر میرسد کسی تا اواسط قرن 17 میلادی بطور جدی به این کتابها مراجعه نمیکند.
حال ببینیم،
درمورد سنگ نبشته های شاهنشاهان هخامنشی و لوح ها و گل نبشته های اداری این دوران که گواه تاریخ این دوره می باشند پی یر کولوک در کتاب "کتیبه های هخامنشی" چه نوشته است. او می گوید:
|
" پس از فتح اسکندرو مرگ زود هنگام او، ایران تحت تأثیر فرهنگ یونانی قرار گرفت و از هنر، اعتقادات، شیوه زندگی و احتمالا"حتی زبان فاتحان یونانی تأثیر پذیرفت. پس تعجب آور نیست که سنگ نوشته های پارسی کاملا" در ایران غیرقابل فهم میشود. |
|
بدین ترتیب ملاحظه می کنیم با عدم توجه به کتب مورخین یونان باستان و عدم امکان خواندن نبشته های میخی، امپراتور ی هخامنشی فراموش شده از خاطره ها محو میگردد وتاریخ این دوره بصورت داستان های حماسه ای غیرحقیقی برای ما ایرانیان باقی می ماند. تا زمانی که شرق شناسان اروپائی از قرن هفدهم میلادی به بعد با مطالعه و توجه به کتب تاریخی یونانی و سفر به منطقه امپراتوری هخامنشی و ارتباط دادن آثار باستانی باقی مانده از آن دوران با نوشته های مورخین یونانی و در پی آن با رمزگشائی خطوط میخی و خواندن آنها امپراتوری فراموش شده را به خاطره ها بازگردانده اند
کتاب موضوع رونمائی امروز "امپراتوری فراموش شده" کتابی است علمی، خواندنی، مصور و تماشائی، چکیده ایست از آخرین تحقیقات باستان شناسی توسط برترین اساتید ایرانی و خارجی در مورد تاریخ سیاسی، فرهنگ، هنر، دین، زبان، سازمانهای کشوری و حتی عادات زندگانی پارسیان هخامنشی. با این مشخصات از آنجا که میراث باستانی ما کمتر مورد توجه است هر فرد ایران دوست به جهت شناخت ایران کهن، همانطور که نسخه ای از حافظ، سعدی و فردوسی را در کتابخانه خود دارد، لازم است نسخه ای از "امپراتوری فراموش شده" را نیز به کتابخانه خود بیافزاید و بخصوص جوانان را ترغیب به مطالعه آن و تماشای تصاویر هنر بی نظیر آن دوران بنمایند.
جهان پرافتخار هخامنشی شایسته توجه بیشتر و ستایش بیش از پیش هر ایرانیست.
پس از مهندس اتحادیه، علی دهباشی از دکتر ژاله آموزگار، استاد دانشگاه تهران، درخواست کرد که سخنرانی خود را ارئه کند:
«سالها پیش جان هنیلز، ایرانشناس و اسطورهشناس انگلیسی، کتاب «شناخت اساطیر ایران» خود را با این عبارت آغاز میکند: «ایران سرزمین تضادهای بزرگ است» همة ما بارها با مفهوم این عبارت در بیشتر رخدادهای سرزمینمان روبرو بودهایم و شاید کمتر بدان اندیشیدهایم. در این آشفتهبازار نشر و کاغذ که کیست که نداند چه میگذرد، انتشار کتاب نفیس و زیبای «امپراتوری فراموششده» دربارة فرهنگ، هنر و تمدن هخامنشیان در این قطع جالب غیرمعمول، کاغذی که در این دنیای رایانهزده دست را نوازش میدهد، با تصویرهای واقعاً دیدنی و زیبا که من برخی از آنها را از اصل خود آن اشیاء و آثار تاریخی که به چشم دیدهام زیباتر یافتم، نوعی تضاد نیست؟ همة ما میتوانیم درک کنیم که در وضع کنونی، تا چنین فرزندی زاده شود چه مرارتهایی را باید به جان خرید. گروهی صمیمانه کوشیدهاند تا این نوزاد پای بگیرد، حمایت مادی آناهیتا و تورج اتحادیه، خشایار بهاری که بار سترگ ترجمة روان این اثر را به دوش کشیده است، مهندس اتحادیه و همکاران دلسوزش که با چنگ و دندان تلاش کردهاند تا نشر فرزان روز را سرپا نگاه دارند و به قول معروف ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کار بودهاند تا چنین کتابی در پیشخوان کتابفروشیها جای بگیرد و به دست ما برسد و امروز رونمایی گردد.
اما چرا امپراتوری فراموششده؟ این عنوانی بود برای نمایشگاهی که در سال 1384/ 2005 در موزة بریتانیا برپا شد و در آن آثار هخامنشی که از جاهای مختلف گرد آمده بود به نمایش گذاشته شد. به نوعی همکاری فرهنگی کمنظیری بود از طرف چند موزة اروپایی و بخصوص موزة لوور و همچنین همیاری موزة ایران باستان و موزة تخت جمشید که اشیاء نفیس مربوط به دوران هخامنشی در یک جا گرد آمد و در معرض دید علاقهمندان قرار گرفت، تا تاریخ مصوری از بیشتر از دو قرن فرمانرایی هخامنشیان باشد (550 تا 330 ق.م) قلمرویی گسترده که نهتنها در دنیای قدیم آن روز بلکه در کل تاریخ جهان اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است، از درة سند تا آفریقا، از دریاچة ارال تا خلیج فارس. گرچه کاخهای و بناهای سربرافراشتة بازمانده از این دوران در پاسارگاد و تخت جمشید، شوش و بابل، عظمت انکارنشدنی این سلسله را نشان میدهد و دستاوردهای اداری و حکومتی و فرهنگی این سلسله که در لابهلای نوشتههای تاریخی به جای مانده است میتواند بیانکنندة عظمت این دوران باشد، و کاوشهای باستانشناسان در طی سدههای اخیر نیز کارنامة این سلسله را درخشانتر و موزههای ایران و جهان را با آثار ارزنده از دورة هخامنشیان پررونقتر ساخته است، ولی همة این آثار تا آن زمان یکجا به معرض دید گذاشته نشده بود. تلاش صمیمانة جان کرتیس و نایجل تالیس و همکاری دولتها و رؤسای علاقهمند موزهها این رویداد فرهنگی بسیار مهم را ممکن ساخت تا از این پس قلم به نوعی دیگر بر صفحهها بلغزد و اگر غربیها این سلسلة تأثیرگذار تاریخی دنیای قدیم را تنها با جنگهای ایران و یونان و حمله و پیروزی اسکندر میشناختند، دیدگاهشان را تغییر دهند و تصویر واقعی دیگری از ایران هخامنشی به خاطر بسپارند. ایران هخامنشی که حکومتی بزرگ بود، نه خود کامه بود و نه جبار، آنچنان که در نوشتههای مورخان غرب آمده است. بلکه حکومتی بود قانونمند که برای ادارة این قلمرو گسترده که چندین برابر سرزمین یونان بود بهترین روشهای حکومتی را به کار میگرفت و برای هر مورد فرمانروایی قانونی و روشی داشت و حکومتش به مراتب قانونمحورتر از یونانی بود که به مردمسالاری معروف شده است. شادروان امیرمهدی بدیع در مجموعه آثار «یونانیان و بربرها» روایتهای ضد و نقیض که در کتابهای مورخان یونان در همین مورد مردمسالاری یونانیان آمده است و تهمتهایی که به غلط به ایرانیان زدهاند به خوبی نشان داده است.
آندرو مدوز یکی از نویسندگان این مجموعه در مقالة «سازمان شاهنشاهی هخامنشی» میگوید بسیاری از ما بر این باوریم که ریشة دموکراسیهای معاصر سرانجام به دموکراسی قرن پنجم ق. م آتن بازمیگردد، اما بیگمان شماری از ما، از میزان دین خود به امپراتوری هخامنشی آگاهیم که خود معاصر دموکراسی آتن بود و طلوع سلسلة هخامنشی و امپراتوری آن از شگفتیهای آن روزگاران است.
به مناسبت این نمایشگاه استادان برجسته و متخصص دورة هخامنشی در موضوعات مختلف مربوط به این دوران با تکیه بر یافتههای باستانشناسی و بخصوص اشیاء عرضه شده در این نمایشگاه مقالاتی فراهم آوردند و مجموعة این مقالات به کوشش جان کرتیس و نایجل تالیس منتشر شد و نشر فرزان روز همت کرد و این اثر را که حاوی دوازده مقالة علمی ارزنده بود با ترجمة روان خشایار بهاری و تصویرهایی زیبا و مناسبی که در لابهلای مقالهها گنجانده شده است، به زیور طبع آراست. تصویرها اغلب با شرح کامل معرفی میشوند و شناسنامهشان عرضه میشود.
آغازگر کتاب چند تصویر واقعاً دیدنی است ولی این تصویرهای آغازین متأسفانه بیشناسنامهاند و معرفی نشدهاند. در خلال کتاب هم تصویرهای زیبایی هستند که شرحی برای آنها نیامده است و واقعاً حیف است که تصویرهایی به این ارزندگی در کتاب باشد بدون این که بدانیم چه هستند و به کجا تعلق دارند. پس از تصویرها تبارنامة این سلسله و نقشهای از قلمرو گستردة هخامنشیان خواننده را با زمان و مکان شاهنشاهی هخامنشی آشنا میکند.
پییر بریان که همة ما با «تاریخ امپراتوری هخامنشی» او که با ترجمة ناهید فروغان در سلسله انتشارات نشر فرزان روز چاپ شده است آشنا هستیم، در مقالهای جامع و کامل خلاصهای خواندنی از تاریخ شاهنشاهی هخامنشی میدهد و خوانندة این مقاله را همراه با تصویرهای زیبای پاسارگاد و چشمانداز بیستون و کتبیة سهزبانة آن و تصویر آرامگاههای شاهان هخامنشی در نقش رستم دنبال میکند. آنچه پییر بریان بر گفتههای سابقش میافزاید این است که میگوید زمانی که داریوش سوم به دست بسوس کشته شد اسکندر به خونخواهی او برخاست و بدینسان خود را جانشین و دنبالهروی هخامنشیان قلمداد کرد و بنا به نوشتة بریان، پایان دوران هخامنشی را نباید 330 پیش از میلاد که سال مرگ داریوش سوم هست دانست، بلکه تاریخ 323 پیش از میلاد یعنی سال مرگ اسکندر، پایان واقعی حکومت هخامنشی است.
مقالة بعدی دربارة زبانها و کتیبههای هخامنشی است. دربارة این موضوع مقالات و مطالب بسیاری در دست است، اما کار متیو استلپر که بر پایة تحقیقات پیشین دانشمندان است بیشتر حالت تحلیلی دارد و بخصوص به سابقة این نوع کتیبهنگاری در آشور و تأثیرپذیری پارسیان از آنها اشاره میکند.
مقالة مربوط به رمزگشایی خط میخی هخامنشی نیز خواندنی است. در این مورد نیز ما کم مطلب نخواندهایم. پیر لوکوک در کتاب «کتیبههای هخامنشی» که نشر فرزان روز آن رامنتشر کرده است به طور مبسوط تاریخ رمزگشایی کتیبهها را نقل میکند. اما در این مقاله اروین فینکل مطالب را به صورت فهرستگونه عرضه میکند، یعنی روند خوانش کتیبهها را در سه گام، که تشخیص نخستین که کتیبهها سهزبانه هستند، بعد تشخیص نشانهها و سرانجام تلاش اصلی رادلینسن در 1835 که به قرائت کامل انجامید، بررسی میکند.
مقالة جان کرتیس هم در مورد باستانشناسی دورة هخامنشی بسیار خواندنی است. در این مقاله معماری های این دوران با پلانهای دقیق و عکسهای واضح مورد بررسی قرار میگیرد و ما در این مقاله میبینیم که چگونه مرزهای سیاسی امروز به کنار میروند و ما آثار دورة هخامنشی را در گسترهای عظیم، در ایلام، بابل، آشور و نواحی غرب فرات لبنان، غرب سوریه فلسطین، اردن و قبرس، تراکیه در منطقه رود دانوب شمال دریای اژه ، در پازیریک در جنوب روسیه و شمال غربی هند، در قفقاز و آسیای میانه میبینیم. و با دیدن آفتابی که خود آمد دلیل آفتاب بر مظلومیت قوم ایرانی و سلسلة هخامنشی تأسف میخوریم که چگونه از این همه افتخار براحتی دست شستهایم و دل و گوش به ندای تاریخنویسان بیخبر مغرضی سپردهایم که هخامنشیان را قومی صحراگرد، چادرنشین، مهاجم و دورهگرد معرفی میکنند.
هیچکس در دنیا با سرزمین خود چنین جفایی روا نداشته است.
به دنبال این مقاله، مقالة علمی درخشانی از جان کرتیس و شاهرخ رزمجو با عنوان کاخ عرضه میشود. در مقالة مستند کاخ ویژگیهای کاخهای هخامنشی به بحث کشیده شده است. عناصر معماری، انواع ستونها و سرستونها، صفهها، پلههای این کاخها، تزئینات معماری آنها تفسیر و تشریح شدهاند. در این مقاله اصطلاحهایی برای کاخها که معمولترین آنها همان اصطلاح آپاداناست صحبت میشود. نویسندگان نکتة جالبی را از مایکل رُف نقل میکنند، تحت این عنوان که احتمالاً کارگران شاغل در بنای آپادانا در گروههایی مشخص دستهبندی میشدند و کار هر یک از این گروهها توسط کارگران با علامت ویژة آن گروه نشانهگذاری شده است. و نکتة جالب دیگری که آمده است این است که نام شماری از این افراد که در ساخت و ساز کاخهای تخت جمشید شرکت داشتهاندو حتی مقدار حقوق آنها در لوحهای ایلامی به دست آمده از تخت جمشید فهرست شده است. اما نام همه نیامده است و این موضوع دنبالهروی از سنتی آشوری است که نام هنرمند گمنام میماند و ظاهراً در خاور نزدیک باستان برخلاف یونان قدردانی از کار درخشان هنرمند،حتی اگر شناس هم بود، چندان مرسوم نبود.
این موضوع بعدها در فرهنگ ایرانی قدیم تسری مییابد. مثلاً در نوشتههای ساسانی ما اغلب نام نویسنده را نمیبینیم. قابل توجه کسانی که خرده میگیرند که چرا از ایران باستان نمیتوان سرشناسانی را نام برد و این را دلیل میگیرند که سرشناسی وجود نداشته است. اگر به این مطلب واقف شویم که رسم نبود نامآوران خود را به رخ بکشند و عرضه کنند دست از تهمت به ایران باستان برمیداریم.
آیا ما نام چند نفر از استادکاران بینظیری که شاهکارهای اصفهان را به وجود آوردهاند میتوانیم برشماریم؟
مقالة بعدی سفر شاهانه به قلم جان سنت سیمپسون است که در آن از ظروف طلا و نقرة دربار پارس و اشراف سخن گفته میشود. از جامهایی که در آن مینوشیدند، فنجانهای طلا و نقره، ظروف سفره و غذاخوری، پیالههای کوچک با نقش گل برگها، بشقابهای بزرگ برای کشیدن خوراک، سطلهای فلزی با لبههای برگشتة پهن، بطریهای گلابیشکل، قدحها که تصویرهای زیبایی بر روی آنها نقش شده است، دیدن همة اینها ما را به ضیافتی مجلل راهنمایی میکند. میتوان چشمها را بست و به هم خوردن ظرفها و جامها و عطر غذاها و صداهای نوشانوش را شنید.
نکتة جالبی که در اینجا دیدم این که شاهان نوشاژة خود را با نی مینوشیدند.
مقالة بعدی در حقیقت مکمل مقالة پیشین است تحت عنوان جواهرات و زیورآلات شخصی از جان کرتیس. با این مقاله به دنیایی از زیباییها گام میگذارید. دستبندها، بازوبندها، گوشوارها، انگشترها، پلاکهای زیبا، سرمهدانهای مفرغی، وسایل آرایش کردن، چشمانات را خیره میکند.
مقالة بعدی دین و آیینهای خاکسپاری از شاهرخ رزمجوست، که در آن موضوع مورد بحث همیشگی باورهای دورة هخامنشی مطرح میشود. از انجمن پانتئون خدایان سخن به میان میآید، نویسنده تسامح و تساهل هخامنشیان را به میان میکشد و وسایل آیینی بسیار جالبی را که در نیایشها کاربرد داشته است به طور مبسوط معرفی میکند.
مقالة سازمان شاهنشاهی هخامنشی از آندرو مدوز به خوبی عظمت یک امپراتوری گسترده را نشان میدهد که چگونه با مدیریت و با یک ساختار اداری منظم شاه شاهان از پایتخت خود همة ساتراپها را اداره میکند و آنها را زیر نظر دارد. سکههای متعدد بازمانده از این دوران روند و تاریخ حکومتی را به خوبی نشان میدهد.
مقالة الکساندرا ویلینگ با عنوان ایران و یونان، که تقابل این دو حکومت باستانی را به بحث میکشد جوابی است به فرضیة غلط یونانیمحوری که غرب از دو سه قرن پیش بدان خو گرفته است و این که دیدگاه قدیم شر پارسی در برابر خیر یونانی که بر جامعة غرب سایه افکنده است تا چه حد نادرست است و این بحث غیرعلمی اکنون باید جای خود را به رویارویی دو فرهنگ بزرگ و تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر در طول دویست و بیست سال فرمانرایی هخامنشیان بدهد.
آخرین مقاله نوشتة ویستا سرخوش کرتیس است در مورد میراث ایران باستان که چگونه جای پای فرهنگ بزرگ هخامنشی را در لابهلای آثار بازمانده از دورة سلوکی، اشکانی، ساسانی و حتی در دورههای اسلامی میتوان دید. و مبحثی که شباهت میان کتیبة شاپور ساسانی را به کتیبة داریوش در بیستون پیش میکشد ما را به یاد تئوری که رحیم شایگان در کتاب اخیر خود بدان پرداخته است میاندازد.
شرح مختصری بود از این اثر ارزنده.
و آیا ما بازماندگان هخامنشیان شرح افتخارات این فرمانروایی باشکوه را باید در حدیث دیگران بیابیم.
این امپراتوری که نامش را امپراتوری فراموششده میگذارند. البته من این امپراتوری را فراموششده نمیدانم چون دورة هخامنشی همیشه در حافظة تاریخی و روایی ایرانیان جایگاه برجستهای داشته است. گرچه گروهی ضمن مباحث فراوان به این موضوع اشاره میکنند که هخامنشیان فراموش شده بودند چون در خداینامههای دوران ساسانی نامی از آنها نیست و بر این باورند که اشکانیان و ساسانیان از وجود هخامنشاین و تاریخ آنها بیاطلاع بودهاند. به نظر من این موضوع نمیتواند درست باشد ، زیرا بجز روایتهای ایرانی از زبان گوسانها و خنیاگران و اخبار راویان یهودی و مورخان یونان و سریانی، روایات خاطرات دوران هخامنشی را در دورههای بعد زنده نگاه داشته است. به طور مختصر میگویم و فقط به یک استدلال اشاره میکنم، دلیل نبودن نام هخامنشیان در خداینامههای پهلوی میتواند ناشی از گرایش دینی این اثر باشد. موبدان تأثیری مستقیم در ارائة تاریخ گذشتة ایران داشتهاند و هرچه صرف نظر از سیاست دینی آنها بود از نوشتهها حذف میشد. این جهتگیری اختصاص به دین مردان ایرانی ندارد. تاریخ ارمنستان تحت تأثیر کتاب مقدس است و جهانبینی مسیحی کاملاً در آن آشکار است و تاریخ اسلام تحت تأثیر قرآن کریم است و شاید به این دلیل است که در سنت اوستایی هم پیشدادیان و کیائیان جای مادها و هخامنشیان و اشکانیان را میگیرند و سلسلههای اساطیری اوستا جایگزین فرمانروایان واقعی ایران میشوند. آقای کامران فانی در این مورد بحث را کامل خواهد کرد.
من به مهندس تورج اتحادیه مدیر محترم نشر فرزان روز و آقای خشایار بهاری مترجم ارجمند و سختکوش این اثر و همة همکاران خوبشان انتشار این کتاب را تبریک میگویم. واقعاً دستمریزاد باید گفت.
ولی برای این که جایی هم برای انتقاد باشد چند نکته را یادآوری میکنم. بهتر بود سال انتشار کتاب انگلیسی هم در شناسنامه میآمد. همچنین نام نویسندگان به لاتین و عنوان انگلیسی مقاله، پیشنهاد میکنم تا نوبت چاپ دوم برسد اگر امکان دارد، نام نویسندگان و عنوان مقاله و تاریخ نشر کتاب انگلیسی در یک صفحه چاپ شود و در درون نسخههایی که به فروش خواهد رفت گنجانده شود.
از تصدیع عذر میخواهم و متشکرم.
سپس کامران فانی از ویژگیهای ترجمه این اثر ارزشمند سخن گفت:
«ایران هزار سال است که تاریخ مستمر و مداومی داشته است. تاریخی سرشار از فراز و فرودهای عبرتآمیز ولی در طی سالیان دراز همواره خاطرة این کشور بزرگ و قدیمی در مقابل حوادث ایستاده است. در واقع سرنوشت همچون درخت سرو است که در مقابل طوفانها سر خم میکند و گاهی تا مرز سقوط میرود ولی در نهایت به حالت ایستاده برمیگردد. در واقع سرنشوش قومیکه در این منطقه نجد ایران زندگی کردند در طی هزاران سال مواجه با دگرگونیهای بسیار بودند ولی همیشه درست مثل همان درخت سرو از جریان آن طوفانها و گزند طوفانها سالم بدر آمدند و برافراشته شدند. در میان تاریخ کهنسال چند هزار سالة ایران یک دورة درخشان داریم و آن دورة ایران باستان است. این دوره واقعاً به تمدن بشری افزوده و باعث غنا و شکفایی تمدن جهانی شده است. در مورد این دوره، بویژه دورة اولش که دورة امپراتوری هخامنشی است کتابهای بسیار نوشته شده است. یکی از اهداف نشر فرزان این بود که ما سعی کنیم لااقل کتابهای جدیدی که در این مورد نوشته میشود ترجمه کنیم و منتشر کنیم. برای ما مهم است. زیرا ما مردم فراموشکاری هستیم. ترجمه این کتابها شاید باعث شود اندکی فراموشی را از دست بدهیم و آگاهتر شویم. این مجموعه به دوازده جلد رسیده است. بخصوص به دورة هخامنشیان توجه خاصی شده است و پنج جلد از این مجوعه به این دوره اختصاص یافته است. کتاب معروف و اساسی پییر بریان یا کتیبههای هخامنشی از آن جمله است. در مورد این مجوعه «مطالعات ایران باستان» آقای دهباشی فهرستی از همکاران را ارائه دادند. اما نقش مهمی را مهندس تورج اتحادیه به عهده داشتند.
در سال 2005 موزة بریتانیا تصمیم گرفت یک نمایشگاه از دورة هخامنشی برگزار کند. این کار در واقع برای اولین مرتبه بود که همچنین کار گستردهای دربارة هخامنشیان برگزار میشد. موزة بریتانیا در این زمینه موزهای قوی است. اما برای اجرای این پروژه موزة لوور و موزة ایران باستان همکاری کردند. در واقع این کتاب دارای هفتصد تصویر از آثار باقیماندة این دوره است که پانزده کشور امرور را در بر میگیرد. یک نکتهای که برای من مطرح بود این بود که چرا نام این پروژه را گذاشتند امپراتوری فراموششده. چرا فراموششده؟ امپراتوری هخامنشی را در دوران باستان در بخش تمدنیاش در نظر داریم. که عبارت از خاورمیانه و غرب باشد. چون رابطه با چین و هند آن رابطة مستقیم نبود. در اینجا آن امپراتوری به چه صورتی بوده است. به این صورت بوده است که در دنیای وسطی ایران همیشه وجود داشت و در مقابلش دو تمدن بزرگ یا دولت بزرگ یونان و روم وجود داشته. واقعاً در گذشته شناخته شده تمدنی همیشه این سه کشور وجود داشته است ولی همواره ایران حضور داشته است. ولی نه یونانیها و نه رومیها هیچگاه فراموش نکردند دوران هخامنشی را. بخصوص یونانیها که مواجه با دولت هخامنشی بودند. عظمت این دوره را درک کرده بودند و در ضمن دشمن هخامنشی هم بودند. اشکالی که وجود داشت در واقع همین بود چون بخش مهمی از یونان در قلمرو هخامنشی بود و آن بخش از ایران که خارج از این قلمرو بود و مرکزش آتن بود شبهجزیرة آتیکا بود و جنگ ماراتن و سارامیش بزرگ هم با ایران کردند. و دفاع خوبی کردند. این باعث شد که با یک کینهای به ایران نکاه کنند و در عین حال تحت تأثیر این امپراتوری قرار گرفتند و یک احساس مهر و کین در این مورد داشته باشند.
رومیها در واقع جانشین یونانیها بودند. همیشه این دید را داشتند. از یک طرف توصیف ستایشآمیزی از این تمدن هست و از سوی دیگر نوعی تحریف. در واقع این اقدام برای برگزاری نمایشگاه امپراتوری فراموششده میخواهد بگوید که این امپراتوری یک امپراتوری نیست که غرب بتواند فراموشش کند. ممکن است یک دورهای فراموش شود یا پنهان شود. ولی بخشی در واقع از آگاهی غربی است. اگر غرب را میراثبر یونان باستان و رم باستان بدانیم و مجموعة آن تمدن را متعلق به تمدن جدید غرب بدانیم ایران همیشه یک حضور پررنگی در این تمدن داشته است. اما این «فراموششده» را من در واقع از طرف خودمان میدانم. من معتقدم این ما بودیم که این دوره را فراموش کردیم.
اما در مورد کتاب باید بگویم این کتاب بسیار نفیس و خوب چاپ شده است. مترجم کتاب خشایار بهاری هم به دقت کار کرده و ویراستار شاهرخ رزمجو هم که خود از نویسندگان کتاب است کارش را درست انجام داده است.
امابخش مهمی از این کتاب مقالاتی است که کارشناسان و متخصصان دورة هخامنشی نوشتهاند. شروع کتاب با تاریخ هخامنشی نوشتة پییر بریان است. از این سیزده فصل یکی دو فصل مهم برای بسیار تازگی داشت.
اولین مقاله «رمزگشایی از خط میخی» است. این فصل نوعی فصل هیجانانگیز است. اجداد ما این خط را به نوعی خط جن میدانستند. اینکه چگونه خط میخی را خواندند و بخش مهمی از تاریخ جهان و ایران را شناختند. کتیبههایی که از دورة هخامنشی باقی مانده هیچ چیزی از آن روشن نبود. تاریخچة هیجانانگیز خوانش این خط در این مقاله آمده است.»