نگاهی به دنیای داستانی پل آستر/چشم‌های نافذ آقای آستر

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

«پل آستر» از معدود نویسندگان خلاقی ا‌‌ست که گستره‌ی وسیع و متفاوتی از ادبیات را تجربه کرده. گستره‌ای که شامل گردآوردی و ترجمه‌ی اشعار فرانسه، نوشتن مقاله‌ و نقد ادبی، سرودن شعر، خاطره‌نویسی، تجربه‌ی ادبیات داستانی پست‌مدرن، رمان رئالیسم جادویی و حتی افسانه‌ی حیوانات می‌شود. به همین خاطر، دنیای داستانی پل آستر، نویسنده‌ی نام آشنای آمریکایی در مقایسه با هم‌عصرانش دنیای متفاوت‌ و نویی است که موجب شده، اغلب آثارش در ایران و همینطور در دیگر کشورهای جهان مورد استقبال قرار بگیرد و ترجمه شود. هر چند پل آستر بیشتر به خاطر نوشتن «سه‌گانه‌ی نیویورک» شهرت جهانی پیدا کرد، اما به سختی می‌توان بر روی تنها یک اثر او انگشت گذاشت و آن را نماینده‌ی خلاقیت ادبی او معرفی کرد. برخلاف نویسندگانی که می‌توان خلاقیت و توانایی ادبی‌اشان را به شاهکار آن‌ها تعمیم داد، وقتی سخن از خلاقیت ادبی پل آستر به میان می‌آید، باید به مؤلفه‌هایی اشاره کرد که در تک‌تک داستان‌هایش پراکنده‌اند. با این همه، داستان‌های آستر هر قدر هم که متفاوت از هم نوشته شده باشند، دارای مؤلفه‌هایی هستند که می‌توان آ‌ن‌ها را بعنوان ویژگی‌های دنیای داستانی پل آستر شناخت.

یکی از ویژگی‌های اصلی داستان‌های آستر تکرار و تعدد «رویداد‌های تصادفی۱» است که در اغلب آثارش به وضوح دیده می‌شود. شاید نمونه‌ی اغراق شده‌ی «رویداد‌های تصادفی» را بتوان در فیلم «سرنوشت شگفت‌انگیز املی پولن» ساخته‌ی «ژان پیر ژنه» کارگردان فرانسوی مشاهده کرد. این فیلم که کارگردانش به الهام گرفتن از رویداد‌های تصادفی داستان‌های پل آستر در ساخت آن اعتراف می‌کند، عامل تصادف را بعنوان سوژه‌ی اصلی خود انتخاب کرده‌ است. عنصر «تصادف» شاید بیشتر از هر اثر آستر در «سه‌‌گانه‌ی نیویورک» که شامل سه کتاب مجزای «شهر شیشه‌ای»، «ارواح» و «اتاق در بسته» است، و به خصوص در دو کتاب اول، دیده می‌شود. «سه‌گانه‌ی نیویورک» که کتابی درباره هویت آدم‌هاست، ظاهر داستان‌ پلیسی دارد، طوری که گاهی به اشتباه آن را رمان پلیسی خطاب می‌کنند. پل آستر دراین باره به «مگزین لیته‌رر» در سال ۱۹۹۳ می‌گوید: «اغلب از سه‌گانه‌ی نیویورک بعنوان رمانی پلیسی صحبت شده. من اینطور فکر نمی‌کنم. از بعضی امکانات رمان پلیسی استفاده کرده‌ام اما در کل اتفاقی نمی‌افتد، منظورم این است که اصلا جرمی وجود ندارد. اگر از کارآگاه هم حرفی به میان آمده، دلیلش خیلی ساده است، روزی یک تلفن اشتباهی به من شد و کسی آژانس کارآگاهی پینکرتن را می‌خواست، دلم می‌خواست به این ماجرا وفادار باشم، لااقل در شروع داستان. وقتی رمان «هیولا» را تمام کردم، متن غریب و کوتاهی نوشتم در حدود چهل صفحه به نام «دفترچه قرمز» که در آن ماجراهای عجیب و غریب واقعی‌ای که برایم پیش آمده، حکایت کرده‌ام. در آنجا از این تماس تلفنی که سال ۱۹۸۰ برایم پیش آمد، هم صحبت کرده‌ام. چند ماه پیش، یعنی دوازده سال بعد از آن ماجرا، داشتم کار می‌کردم که تلفن زنگ خورد. گوشی را برداشتم، کسی آقای کوئین (Quinn) را می‌خواست. با خودم گفتم شاید یکی از دوستانم خواسته شوخی کند. کوئین نام شخصیتی است در «شهر شیشه‌ای»، که کسی اشتباهی به او زنگ زده و فکر کرده که کارآگاه است. از آنجا که آن فردی که به من زنگ زد، لهجه‌ی اسپانیایی داشت گفتم شاید دنبال آقای کویین (Queen) است، به همین خاطر از او خواستم تا نام کوئین را هجی کند، اما دقیقا همان کوئین (Quinn) را می‌خواست. ترسیدم و فورا گوشی را گذاشتم، درست مثل دوازده سال قبل.»

آستر در این عبارت که در پاسخ سئوالی از مگزین لیته‌رر گفته است، به دو نکته‌ی مهم اشاره کرده. آقای کوئین شخصیت اصلی «شهر شیشه‌ای» است، کسی اشتباهی شماره‌ی خانه‌ی او را می‌گیرد و فکر می‌کند که کوئین کارآگاه است. حال آنکه کوئین نویسنده‌ی داستان‌های جنایی است. دوازده سال بعد از انتشار کتاب، کسی به پل آستر تماس می‌گیرد و همان آقای کوئین را می‌خواهد. پل آستر در اغلب گفت‌وگوهایی که انجام داده، از «رویدادهای تصادفی» بعنوان پدیده‌ای عادی در زندگی نام برده و همانطورکه در این عبارت هم گفته، کتابچه کوتاهی به نام «دفترچه قرمز» درباره پدیده‌های تصادفی و شگفت انگیز زندگی شخصی‌اش نوشته است. نکته‌ی مهم دیگری که در این عبارت وجود دارد، اشا‌ره‌ی آستر به جنایی نبودن کتاب است. آستر با بکارگیری فرم داستان جنایی در خلق «فرا داستانی» درباره‌ی هویت آدم‌ها به نام «سه‌گانه‌ی نیویورک» شاخص‌ترین و البته نه کامل‌ترین، خلاقیت‌ ادبی‌ خود را در حوزه‌ی ادبیات داستانی به نمایش گذاشته است. «سه‌گانه‌ی نیویورک» با ظاهر فریبنده‌ی جنایی خود طعنه‌ای به ادبیات پلیسی به حساب می‌آید. اگر روزی «ژان لوک گدار» با ساختن «از نفس‌افتاده» در قالب فیلم جنایی، مقاله‌ای درباره فیلم جنایی ارائه کرده است، به فاصله‌ی چند دهه بعد او «پل آستر» با بکارگیری فرم پلیسی، مقاله‌ای درباره‌ی ادبیات پلیسی نوشته است. آستر با انتخاب عنوان «اتاق در بسته» در سومین کتاب «سه‌گانه‌ی نیویورک» و طعنه به مفهوم «معمای اتاق در بسته۲» در ادبیات پلیسی مقاله‌ای انتقادی درباره‌ی ادبیات پلیسی ارائه کرده است.

دیگر ویژگی مهم پل آستر علاقه‌اش به سنت کهن قصه‌گویی است، مفهومی شرقی که تا حدی با «رمان» به معنای غربی آن زیاد سازگار نیست. شاید وارد شدن به بحث تفاوت «قصه» و «رمان» موضوع را پیچیده کند، اما آن چه به ظاهر نزد پل آستر «قصه» معنا می‌دهد، همان داستان‌های شفاهی و گاه کوتاهی‌است که در سالیان سال پیش سینه به سینه نقل می‌شده است و جذابیت آن، نه ویژگی‌ها و عناصر داستانی، که خود ماجرای قصه است. وقتی قصه‌ای سالیان سال از زبان هزاران آدم نقل شده و به نسل جدیدی رسیده، دیگر در آن خبری از پیچیدگی‌های فرمی، روایتی و داستانی نیست، در حالیکه آن چیزی که در طول این سالیان باقی مانده، خود قصه است. پل آستر که خود شیفته‌ی «دن کیشوت» نو‌شته‌ی سروانتس است، در این رابطه به مگزین لیته‌رر سال ۱۹۹۳ می‌گوید: «من خودم را رمان‌نویس نمی‌دانم. آن چیزی که ذهن مرا مشغول می‌کند، همان چیزهایی نیست که ذهن رمان‌نویس به مفهوم معمول آن را مشغول می‌کند. سطح اشیاء، واقعیت‌های روزمره و نوعی علاقه‌ی اجتماعی، این که مثلا چرا امسال با سال گذشته متفاوت است. در کتاب‌هایم، مسئله مهم بقای هستی است. من بیشتر از آنکه رمان‌نویس باشم، قصه‌گویم، به سنت شفاهی قصه‌گویی که هیچ ربطی به رمان به مفهوم معمول آن ندارد، احساس نزدیکی می‌کنم.»

علاقه‌ی پل آستر به قصه‌گویی به آن مفهومی که اشاره شد، باعث شده تا به یکی از مؤلفه‌های نسبتا مشترک داستان‌هایش اقدام کند و آن «داستان در داستان۳»‌های زیادی‌است که در اغلب آثارش دیده می‌شود. داستان‌هایی کوتاه که به وفور ما بین ماجرای داستان اصلی گفته می‌شوند و حکایت از علاقه به همان سنت کهن قصه‌گویی دارد. «داستان در داستان» در کتاب‌های آستر برای نمونه به وضوح در «کتاب اوهام»، «مون پالاس» و «شب پیشگویی» دیده می‌شود. «داستان در داستان» البته به گونه‌ی دیگری نیز خود را در کتاب‌های آستر نشان داده است. آستر با زیاد کردن لایه‌های داستانی و همینطور داستان‌های لایه در لایه، این منظور را محقق کرده. این داستان‌های کوتاه به ظاهر خود قابلیت آن را دارند تا در کتابی مجزا در قالب داستان اصلی به آن‌ها پرداخته شود، اما پل آستر با اطمینان کامل آن‌ها را مابین ماجرای اصلی خود حکایت می‌کند و این عمل را به یکی از ویژگی‌های بارز دنیای داستانی خود تبدیل کرده است.

«بینامتنیت۴» از دیگر ویژگی‌های داستان‌های آستر است که در ضمن از مهم‌ترین مؤلفه‌های پست‌مدرن آثارش هم به حساب می‌آید. اصطلاح بینامتنیت از مفاهیم مرتبط به پست‌مدرنیسم است و تقریبا همزمان با نظریات پس‌ساختارگرایی ژولیا کریستوا مطرح شده و به این معنا است که مفاهمیم متن یا عبارتی تنها در قالب متن یا عبارت دیگری معنا می‌پذیرند. به این معنا که کارکرد متن یا عبارتی در رمان صرفا به خاطر اشاراتی که قبلا در همان رابطه در متن‌های پیشین یا حتی رمان‌های پیشین شده، مفهوم می‌یابد و خواننده‌ی زیرک با ارجاع به متن قبلی می‌تواند از مفهوم آن آگاه شود. مفهوم بینامتنیت که همچنین موجب پدید آمدن داستان‌های «هایپرتکست۵» در اینترنت شده، به طور آگاهانه در بسیاری از رمان‌های پل آستر دیده می‌شود. برای نمونه‌ می‌توان به حضور شخصیت‌های دو کتاب «شهر شیشه‌ای» و «ارواح» در کتاب سوم «سه‌گانه‌ی نیویورک» یعنی «اتاق در بسته» اشاره کرد. حضور شخصیت‌های دو کتاب قبلی در کتاب آخر موجب پدید آمدن مفهومی جدید و زیرلایه‌ای می‌شود که در قالب اصطلاح «بینامتنیت» معنا می‌دهد.

دنیای داستانی پل آستر البته ویژگی‌های دیگری هم دارد، که نمی‌توان به همه‌ی آن‌ها در قالب مقاله‌ای کوتاه پرداخت. از همین دسته ویژگی‌ها می‌توان به پرداخت خوب شهری کتاب‌های آستر اشاره کرد. تصویر نمایان شهری در کتاب‌های آستر به خصوص مفهوم به ذات «شهر» در کتاب «کشور آخرین‌ها» و همچنین پرداخت خوب نیویورک در «سه‌گانه‌ی نیویورک» و اشارات خوب شهری در «شب پیشگویی» به نیویورک، بروکلین، و ایستگاه‌های مسافری و … اهمیت «شهر» را برای آستر آمریکایی نشان می‌دهد. پل آستر همچنین به زندگی روزمره‌ی آدم‌ها علاقه‌ی بسیاری دارد و در جای جای داستان‌هایش تصویر زندگی روزمره را نشان داده است. اشاره به «تنهایی» آدم‌ها، ترس از وقوع حادثه‌ای هولناک، از دست دادن توانایی فهم و درک، شکست عاطفی و مرگ پدر و همسر نیز از دیگر ویژگی‌های دنیای داستان‌های آستر است. پل آستر همانطور که در ابتدای مقاله به آن اشاره شد، قلمرو وسیعی از ادبیات را تجربه کرده. تجربه‌ی گسترده‌ی این قلمرو خود از ویژگی‌های آستر است. رئالیسم جادویی در «آقای سرگیجه»، افسانه‌ی حیوانات در «تیمبوکتو»، خاطره‌نویسی در «اختراع تنهایی»، «هنر گرسنگی» و «دفترچه قرمز»، فیلم‌نامه نویسی برای «موسیقی شانس»،‌ «دود» و «لولو روی پل» از همین دسته تجربیات است.

دنیای داستان‌های پل آستر، همانطور که از چشمان نافذ نویسنده‌اش پیداست، دنیایی اسرار آمیز و دوست داشتنی‌است. دنیایی که آدم را پس از خواندنش به فکر وا می‌دارد، دنیایی که هنگام وارد شدن به آن این توانایی را دارد تا آدمی را از دنیای واقعی دور و اطرافش دور کند و حتی برای چند لحظه او را به اعماق داستانی خیالی ببرد. پل آستر شاید برای نوشتن دنبال همین هدف است. خلق دنیایی نو و متفاوت که آدمی را برای چند لحظه مسحور خود می‌کند. پل آستر درباره دنیای داستان و اهمیتش به مگزین لیته‌رر می‌گوید: «سئوال اینجا است که هدف چیست. دنیا هدفی ندارد. از همه چیز دنیا نمی‌توان سر درآورد، اما کم کم می‌توان درکش کرد. در عوض دنیای هنر محدود است و به همین خاطر [در مقایسه با دنیای واقعی] لایتنهاهی نیست و می‌شود به راحتی آن را آنالیز کرد. وقتی به صفحه ده برسی، یا شاید هم صفحه بیست و شاید پنجاه، ممکن است به هدفی برسی. می‌توان به سادگی درباره ساختار و مفاهیم داستان حرف زد. آدم‌ها می‌میرند اما کتاب‌ها به حیاتشان ادامه می‌دهند. اثر کاغذ از گوشت و استخوان بیشتر است.»

link

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692