«اهميت اوج داستان»/مترجم« نگين كارگر»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

مهم نيست چقدر براي نوشتن طرح داستان خود وقت مي‌گذاريد؛ مهم نيست كه چقدر شخصيت‌ها را در موقعيت­هاي مختلف قرار مي­دهيد و يا ايده داستان شما چقدر جذاب است، با هيچ يك از آن ها نمي‌توانيد جاي خالي يك اوج ضعيف را پر كنيد. اما اوج داستان چيست؟ تفاوت آن با پايان بندي چيست و چرا تا اين اندازه مهم است؟

 

"اوج" نقطه برجسته داستان شماست. نقطه­اي كه بايد در آن خواننده اوج هيجان را تجربه كند، زماني كه كاركترها بيشترين خطر را تجربه مي­كنند و همه چيز همزمان و محكم به پيش مي­روند.اين همان دليلي است كه مردم به خاطر آن داستان مي‌خوانند. شايد به خاطر آن باشد كه اوج واقعي در زندگي معمولي به ندرت اتفاق مي­افتد و يافتن آن در يك داستان تنها راه ممكن براي تجربه اين هيجان است.

"اوج" چيزي وراي آخرين سكانس داستان است.در شرايط ايده آل، اوج اولين و آخرين نقطه در داستان است كه طرح داستان، كاركترها و كشش داستان همگي با يكديگر ايفاي نقش مي­كنند و لحظه­اي است كه همه چيز را تغيير مي­دهد.

حال با اين همه وظيفه چطور"اوج" مي­تواند انتظارات خواننده را برآورده كند؟ چطور ممكن است لحظه‌اي را بيافرينيم كه بتواند خواننده را راضي كند؟

يكي از مهم­ترين كليد‌ها براي رسيدن به اين هدف اين است كه خواسته‌هاي خوانندگان خود را برآورده كنيد. آغاز داستان بايد به گونه‌اي باشد كه از همان جمله اول خواننده را براي رسيدن به اوج داستان آماده كند. البته اين بدان معنا نيست كه شروع داستان و مقدمه چيني­هاي شما به عنوان سرنخ براي خواننده عمل كند.

شايد بهترين توصيه براي داشتن بهترين اوج ساده ترين توصيه باشد:

اگر مي­خواهيد در حركت سوم از اسلحه استفاده كنيد بايد در حركت اول آن را در جيب كت گذاشته باشيد.

اين بدان معنا است كه راه حل بايد در سريع‌ترين زمان ممكن به خواننده داده شود هرچند او نداند كه آنچه كه در دست دارد، راه حل و كليد حل ابهام است.

مانند رفع ابهام در داستان،‌"اوج" هم نوعي دريچه رهايي احساساتي است كه در درازاي داستان به آن­ها پرداخته­ايد. كشش و جاذبه­ي داستان شما به خواننده اين امكان را مي­دهد كه از فرار كردن شما در لحظه خطر در اوج داستان شگفت­زده شود. اين بسيار خوب است اما در عين حال بدين معنا است كه شما زمان زيادي براي اتمام داستان خود نداريد. اين حالت به شكل كلي خصوصيت يك "اوج" خوب است كه بايد به پايان داستان نزديك باشد.

يك مثال بسيار خوب از اين مورد فيلم" بازگشت پادشاه" است. اگرچه فيلم خوبي است اما تاخير در پايان داستان پس از "اوج" ايراد بزرگي براي آن محسوب مي­شود اگرچه مدت زمان فيلم پس از اوج در مقايسه با قبل از آن بسيار كمتر است اما اين بخش خيلي طولاني تر به نظر مي­رسد چرا كه بسياري از احساسات و پيش بيني­هاي مخاطب در بخش اول به پايان رسيده است.

بسته به سبك نوشتار شما، ممكن است شما "اوج" را از اولين چرك‌نويس خود بدانيد و يا ندانيد، مهم نيست كه داستان را به چه روشي مي­نگاريد، داستان بايد به گونه اي باشد كه گويي شما هميشه مي­دانسته‌ايد "اوج" آن در كجاست، پس براي اوج آماده باشيد، به مخاطبان خود شوك وارد كنيد و سپس داستان را در بالاترين نقطه تمام كنيد.

ترجمه نگين كارگر

http://andscifi.hubpages.com/hub/The-Importance-of-Climax-in-your-story

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692