بررسي روايت رمان«سلوك»اثر«محمود دولت آبادي»/ «ثريا داودي حموله»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

روايت عنصر كليدي سلوك مي‌باشد سه‌نوع زاويه‌ديد با جريان سيال‌ذهن در ‌رمان وجود دارد كه گاه از اول‌شخصي به سوم‌شخص و گاهي به دست‌نوشت ‌در نوسان مي‌باشد‌. سايه يا نيمه‌دوم قيس شخصيت استعاري سلوك است و بين حضورش در رمان و پريشان‌خاطري‌اش در جريان سيال‌ذهن هماهنگي وجود دارد‌. صورت‌بندي‌هاي روايت در روند شكل‌گيري سلوك مؤثر واقع شده‌اند‌. روايت قيس روايت فاعليت (‌من‌هاي وجود‌) است و روايت قيس از نيلوفر (معشوقه‌اش‌) روايت نظام عرفاني ـ فلسفي رو‌به‌زوال و نابودي است‌ و روايت سنمار روايت تناقض‌هاست‌. او كه مردي منزوي، بدون حرف، زن‌ستيز (بيست‌سال با زنش به قهر است) در سكوت زندگي مي‌كند. كسي حضورش را در خانه حس نمي‌كند و حتي پسرش  اردي به او سيلي مي‌زند... چطور مي‌تواند روايت ازادي باشد‌؟! روايتي‌كه در دست‌نوشته‌هاست روايت مرگ و حلول است. مرگ انساني كه مرگ ديگران را به‌همراه دارد. در سلوك هر‌كدام از شخصيت‌ها به‌نوعي به راه‌هاي مرگ كشيده مي‌شوند. گرچه پايان روايت‌ها از منظر من‌هاي فاعليت است، خواه از زبان سنمار باشد خواه سايه‌ي قيس و يا دست‌نوشته‌ها... مي‌توان از اين‌منظر سلوك را رماني روان‌كاوانه در‌نظر گرفت. آنچنان كه علت و معلول در طرح داستاني حاكم نيست، قيس بعد از يازده‌سال رابطه عاشقانه با نيلوفر به اروپا مي‌رود و از كابوس‌هاي ذهني خود مي‌گويد. درواقع با پرداخت به دست‌نوشته‌ها به خود مي‌پردازد. در‌پي تبرئه كردن وجودش است. اما اين ستيزه‌ها بالاخره منجر به قتل مي‌شود و او نيلوفر و خانواده‌اش را در ذهن پُر‌ستيز خود مي‌كشد. آنهم بوسيله شوشكه‌اي ‌كه خون روي تيغ آن پاك نمي‌شود و اين‌را بارها استاد ظريف كار به او هشدار داده است. گاه منظر روايت‌ها مشخص نيست و متن حالت پيچيده و ابهام به خود مي‌گيرد اما اين  پيش از گفتارهاي  قيس (‌دولت‌آبادي) است كه باعث رفع  ابهام‌ها مي‌شود.

سلوك رماني شبه فلسفي است كه در آن نوعي استعاره‌عرفاني حس مي‌شود البته شخصيت‌ها تكامل معنوي‌ـ‌روحي را طي نمي‌كنند‌. عشق‌، تنهائي‌. مرگ از مشخصه‌هاي سلوك است‌. شايد بيشترين حجم عقايد و افكار نويسنده دراين جملات نهفته است كه «يافته شدن دو نيمه‌گمشده، دونيمه‌اي كه پيش از روزگار قيس عامر از هم جدا افتاده‌اند و در پيچ و چرخش‌هاي هزاره‌ها به جستجوي نابخود بارها مرده و زنده شده‌اند تا سرانجام يكديگر را بيابند در يك برخورد ناباورانه‌؟

همه شخصيت‌ها به‌گونه‌اي وجود قيس هستند. در روايت‌هاي مختلف (قيس، سايه‌ـ‌دست‌نوشته‌ها) قيس جمع اضداد مي‌شود و خير و شر را با هم يدك مي‌كشد آنجا كه سايه (‌نيمه دوم قيس‌) خود‌را در آستانه مرگ مي‌بيند ديگر تضادي در خود با ديگر شخصيت‌ها احساس نمي‌كند و در آخرين ملاقات در قبرستان قيس شخص ديگري‌را روي تخت‌سنگ مي‌بيند، گوئي روحش در ديگري حول يافته است و اين دايره تكرار مي‌شود. سلوك از منظر روايت‌هاست كه در زبان عرفان‌ـ‌فلسقه نمود پيدا مي‌كند. در رمان عشق و دوستي رو به فنا و زوال است و هر‌سه رواي پيام‌آوران مرگ مي‌باشند. شكي نيست سلوك دوران اعتراض و انزواي قيس (دولت آبادي) است. قيس سلوك كريم ((ته‌شب)) است كه اينجا ارتقاء فكري پيدا كرده است و ذهنش پر از قساوت و انتقام شده است. جالب اينجاست كه كريم بعد از چهل‌سال اين‌گونه سر از سلوك درآورد!! گوئي واقعيت و فرا واقعيت‌هاي فلسفي به‌پايان رسيده‌اند 2 امروز آن انديشه‌ها در موقعيت اجتماعي ديگري سر‌درآورده‌اند (سنمار) و از جستجوي واقعيت‌ها حاصل بوجود نيامده است. باز همان غربت اجتماعي بر دوش قيس است. گرچه درسلوك هم  به حقيقت نرسيده... و كريم آرماني تبديل به قيس ذهنيتي شده... دولت‌آبادي در بيشتر آثارش مواضع ارزش‌هاي رو به زوال است (كليدر-‌ جاي‌خالي‌سلوچ ‌عقيل‌عقيل‌- پاي صحبت مردم سالخورده... ) اما در اين رمان اطراف قيس (محوري‌ترين شخصيت سلوك) هاله‌اي تنيده است. او  امروز بر پايان تمام ارزش‌هاي وجودي انسان نقطه گذاشته است. حقيقت و واقعيتي ديگر وجود ندارد، هدفي براي مبارزه نيست، ديگر از دست سنمار  سلوك و ستار كليدر و كريم ته شب كاري ساخته نيستمي‌بينيم كه قيس به معمار سنمار نقش انتقادي داده است. براي توضيح افكار و عقايد در متن، سنمار را باز هم دوره ‌ي تاريخي ديگر كشته است. ويژگي‌هاي وجودي نيلوفر زني كه عاشقانه دوست داشت به فنا و تنزل كشانده است. ردپاي صادق هدايت در اين نوشتارها كاملاً پيداست. با تيك‌هايي كه ارائه مي‌دهد و از آن پيرمرد خنزر پنزر صحبت مي‌كند. در سلوك دچار همان سرگرداني‌هاي بوفكوري است و اين تضادها از جهان ذهني قيس و از عصيان‌گري روح سنتي دولت‌آبادي حكايت دارد و اين توصيفهاي واقع‌گرايانه از فضاي متن و چهره ناقص قيس و كشتن شخصيت‌ها سلوك مدرن را دچار بدبيني كرده است! سلوك مدرنيته دولت‌آبادي است. در سلوك انديشه‌هاي مدرنيته و ديدگاه اجتماعي ـ عرفاني‌اش در مقطعي قرار گرفته است كه وابستگي به قراردادهاي اجتماعي ندارد، غايت و هدف آن شايد اين است كه ارزش‌هاي قيس عامر نسبت به عشق،  تبديل به ضدارزش و نيستي شده است و دوره‌ي تاريخي عشق حقيقي (عشق مجنوني) به‌سر آمده است! زبان سلوك زبان هميشگي دولت آبادي است. از منظر ساختار زباني پيچيدگي روايت‌ها را كنش و كشمكش‌ها ايجاد مي‌كند. درسلوك زبان روايت‌گري به زبان روزگار سپري شده مردم سالخورده نزديك است. بين كلمات حس موسيقيائي و طنين و ضرب آهنگ هست. گرچه زبان سلوك به‌عنوان زبان كارآمد امروز نيست و زبان متن بيشتر جنبه اعتراف دارد  لحن تلخ قيس فضاي متن را سايه‌وار و مه‌آلود كرده است. نويسنده سلوك هنوز در‌آستانه سرگرداني است و اين از واقعيت‌هاي پذيرفتني متن هست از آزادي‌هاي پست‌مدرنيزمي استفاده مي‌كند تا وارد دنياي جديد شود اما با روايت‌گري‌هاي ‌متعدد و جريان سيال ‌ذهن نمي‌توان در خيمه‌گاه پست‌مدرن چادر زد و دولت‌آبادي هنوز تحت‌تأثير همان تفكر رئاليسم سنتي است و كوشش وي در راه رسيدن به دنياي مدرن مؤثر واقع نشده است. حتي با تكرار كلمات و توصيف‌هاي گوناگون متن را دچار ريتم كند كرده است. براي نويسنده‌اي كه تا در ذهنش نبيند نمي‌نويسد(3) اين امر خالي از شك و شبهه نيست! مگر اين‌كه خواسته باشد تمام صورت‌مسئله‌ها را پاك كند. قيس در متن بر سر چندراهيست. راه‌هائي براي فلسفه ـ عرفان و راه‌هائي براي عقلانيت مدرن و راه‌هائي براي انديشه‌هاي سنتي است... كه اينها نشان از  ابعاد متناقض وجود قيس دارد... «هر آدمي دانسته و ندانسته به‌نوعي در لجاجت و تعارض به‌سر مي‌برد» حتي در ذهن دچار اين عارضه مي‌شود. ذهني كه اين‌بار روي لبه تيز عرفان حركت كرده و انتقام همراه با لجاجت و نفرت وجودش را پر كرده. درواقع با كشتن نيلوفر نيمه دوم خودرا مي‌كشد و سلوك ذهني قيس را رنج‌هاي روح همه‌ي دوران‌ها بر دوش مي‌كشد روحي كه از دوره قيس و قبل آن تا به حالا تكامل به عالم خود خواستني پيدا نكرده است و در آخر به هيچ كشف و شهودي نرسيده است. سلوك داستاني شخصيت‌محور هست و قيس‌ محور تمام اتفاقات است او براي رهائي از ستيزهاي درون، من‌هاي وجودش را به قيس (سايه) معمار سنمار و نيلوفر  داده است كه هركدام كرانه‌هائي از زندگي روحي و عقيدتي و اجتماعي مي‌باشند. در بازآفريني قيس بن‌‌عامر چهره معترض بخود مي‌گيرد و عشق شكست‌خورده‌اش نيست به نيلوفر ابراز انزار مي‌كند و در يك موقعيت تاريخي ديگر دست به كاري متفاوت با عشق تاريخي مي‌زند‌. قيس نيلوفر را به اسم‌هاي مختلف مها ـ مهاما ـ نيلونا ـ مرواريد ـ دريا ـ شيرين ـ مهتاب ـ اورال ـ سرو ـ ململ ـ ناتاناييل... مي‌نامد و خود را قيس‌عامر  (مجنون) و يا مرد بخارائي و گاهي امرو القيس (شاعر دوران جاهلي) و پيرمرد خنزر پنزر ( بوف‌كور هدايت) مي‌نامد. گوئي روحش تمام دوران تاريخي را طي كرده است. دولت‌آبادي در توصيف يد‌طولايي دارد و سلوك پر از زوائد و اضافات است و مضمون‌هاي درهم دارد و شرح مكتوب از پيش‌درآمدهاي قيس كشان از زبان اشراق و خيانت دختر عرب و كشته شدنش توسط شاپور و الاكتاف ارائه مي‌دهد و هميشه مي‌گويد چرا مكبث زنان جادويي را نگشته4 كه اينجا لااقل در وجه فلسفي بازتاب روحيات و درونيات او مي‌باشدگرچه براي سلوك فهم عرفاني و عقيدتي  لازم است. اما رمز و معمائي در اعداد و علائم نهفته دارد كه در معنا بخشيدن به اين علائم و حروف تايپي سياه‌رنگ و تكرار آنها صورت مثالي آنها را روايت مي‌كند كه استعاري و سمبليك مي‌نمايد. اعداد به‌كار رفته نماد افسونگري‌اند. (در بوف‌كور هدايت با تكرار مرتب 2 و 4به معناي نمادين آنها توجه دارد. نگاه دولت‌آبادي به انسان و جهان تغيير كرده است و با سلوك به‌نوعي رئاليسم مدرن رسيده  كه در پيچش و چرخش اثر بيشتر به واقع‌گرايي تكيه دارد. در سلوك شخصيت‌ها درون‌گرا هستند و خواهران نيلوفر (آزادهـ فخيمه ـ فخمه)  كاراكترهاي مجازي‌اند و حتي خود قيس آنجا كه مي‌گويد بي‌شباهت به پيرمرد خنزر پنزر  بوف‌كور  نيست كه شبانه  جنازه زنش را در چمدان حمل مي‌كند

در سلوك اشاره به حلول، استحاله، بدبيني كافكائي، ذهنيت صادق هدايتي، عقايد آلبر كاموئي، عرفان شرقي و سلوك‌ذهني شاملو ـ فروغ، دوگانگي و متناقض‌نمائي در وجود قيس و خواهران نيلوفر... همه و همه در زبان متن عرفاني فلسفي رمز گشائي مي‌شوند.

پي‌نويس:

1 - ته شب، اولين داستان دولت‌آبادي در سن بيست سالگي در سال 1341 چاپ در مجله آناهيتا.

2- گفته فرانسوا ليوتار

3 -من تا در ذهنم نبينم نمي‌توانم با دستم بنويسم ص 330 ما نيز مردمي هستيم.

4- مكبث از پيروزي برگشته كه سه‌زن جادوگر سد راهش مي‌شوند و به او وعده پادشاهي مي‌دهند او پادشاه را مي‌كشد و بر تخت مي‌تشيند. بار همان سه‌زن وسوسه‌اش مي‌كنند راه جنگل را پيش‌گيرد.

 

 

دیدگاه‌ها   

#5 امبر 1397-08-27 21:40
بسیار سپاسگزارم
#4 حامد 1396-12-10 20:11
سلام ممنون از توضیحات و نقد خوبتون، خیلی گیج بودم از سلوک که با متن شما خیلی از سوالام برطرف شد
#3 هستیار 1396-10-17 21:06
بسیار توضیح شفاف و دقیقی بود، از زحمتتان سپاسگزارم.
#2 سمیه 1392-05-15 06:23
با خوانئن این نقد بعضی از ابهامات کتاب برایم حل شد.متشکرم
#1 کامیار شریف 1392-03-09 19:57
از نقد ارزنده تان سپاسگزارم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692