داستانهای کوتاه، کوتاهتر و معمولاً پیچیدهتر از اکثر رمانها یا نمایشنامهها هستند؛ پس تحلیل و کالبدشکافی آنها به ظرافت، دقت و آگاهی بیشتری نیاز دارد. در تحلیل یک داستان کوتاه پیامهایی که نویسنده قصد دارد به خوانندگان خود منتقل کند از بیشترین اهمیت برخوردار است.
پس برای برداشت نزدیکتر به ذهنیت نویسنده لازم است علاوه بر شناخت دقیق عناصر داستان، به چند نکته و راهکار نیز توجه شود. درواقع برای لذت بردن مضاعف از داستان کوتاه، دانستن مبانی تحلیل داستان مهم است. در این مقاله گامهای نخست برای شروع تحلیل داستان کوتاه را معرفی و تا حدودی باز میکنم.
مهمترین اصول شروع تحلیل داستان کوتاه به شرح زیر هستند:
1-کنجکاوی در ذهنیت و پیام نویسنده
برای شروع تحلیل داستان کوتاه اولین محرک، حس کنجکاوی است. علاقه به این که کشف کنیم نویسنده از نوشتن این داستان چه منظوری داشته و بر چه باور یا ارزشی انگشت گذاشته است. مخاطبی میتواند در تحلیل داستان کوتاه موفق باشد که داستان را تنها برای سرگرمی و گذران زمان فراقت نمیخواند؛ بلکه از کشف لایههای پوشیدۀ داستان بیشتر لذت میبرد. مخاطبی که بعد از خواندن داستان تا مدتها به ماجرا، گفتگوها و خط داستان میاندیشد. در ذهن خود بارها رخدادها و صحنههای داستان را بازآفرینی میکند و به دنبال ردی از اشتراک میان آثار یک نویسنده میگردد.
با چنین کنجکاوی و اشتیاقی میتوان یک داستان کوتاه را بهخوبی تحلیل کرد؛ جوری که در پایان باز هم بخواهید چیزی از زیر لایههای داستان بیرون بکشید و برای دوباره خواندن و اندیشیدن به عمق کلمات بیقرار باشید. هرچند داستان کوتاهی که تحلیل میکنید ساده و کوتاه باشد، باز هم کنجکاوی در کلمات، جملهها و شیوۀ پشتسر هم قرار گرفتنشان اشتیاق شما را برای کشف درک تازهای از مقصود نویسنده، بهترین محرک ذهن برای تحلیل داستان است. هر داستان کوتاه سادهای هم میتواند برای مخاطب کنجکاو حاوی گوهری برای استخراج باشد.
2-شناخت عناصر داستان
دربارۀ عناصر داستان گفتن و نوشتن در این مقاله تنها به درازگویی و تکرار میانجامد؛ پس شناخت عناصر داستان را به منابع معتبر این مقوله سپرده و به اهمیت درک جایگاه و شیوۀ بهکارگیری آنها در داستان میپردازم. شایسته است از ابتدای این بحث تأکید کنم که ضروری است مخاطب تحلیلگر تمام عناصر تشکیلدهندۀ داستان را کاووش کرده و یکبهیک از میان داستان بیرون بکشد. برای آسان شدن این کار پیشنهاد میکنم از ابتدای خوانش داستان، لیستی از تمامی عناصر داستان همراه داشته باشید و هرکدام را حین خوانش اولیه تشخیص دادید، با ذکر صفحه و سند داستانی یادداشت کنید.
عناصر داستانی که بهراحتی تشخیص داده نمیشوند و نشانگر چیرهدستی نویسنده هستند، باید در خوانشهای بعد و در پیچاپیچ لایههای داستان کشف شوند. برای حصول این دستاورد لازم است مخاطب تحلیلگر داستان را چندبار بخواند یا تحلیلها یا نقدهایی را مرور کند که بر آن داستان نوشته شده؛ سپس آرای تحلیلگران و منتقدان دیگر را با نظر خود مقایسه کند. از پیچیدهترین عناصر داستان میتوان به درونمایه و لحن اشاره کرد؛ بهخصوص لحن داستانهایی که نسخۀ ترجمه شدۀ آنها را میخوانیم.
3-خلاصهنویسی
برای لذت بردن از تحلیل یک داستان کوتاه، خواندن یکباره و خلاصهنویسی از ماجرای داستان بهترین و سادهترین کار است. از آنجا که در تعریف داستان کوتاه آوردهاند: «داستان کوتاه نوشتهای است که در یک نشست میتوان آن را خواند.»، پس آسانترین راه شروع تحلیل داستان کوتاه این است که ابتدا آن داستان را در یک نشست بخوانید و بلافاصله خلاصهای در حد یک پاراگراف از آن بنویسید. سپس این خلاصه را بارها بخوانید و سعی کنید آن را در یک جمله کوتاه کنید. به این طریق معمولاً به طرح داستان و بهتر از آن، به درونمایۀ داستان دست خواهید یافت.
4-بررسی تمهای داستان
اگر به چند داستان کوتاهی دقت کنید که در ذهنتان ماندگار شدهاند، در خواهید یافت که آن داستانها برای ذهن شما دارای رنگ و حسوحال خاصی هستند. مثلاً داستان معروف «داش آکل» اثر ماندگار صادق هدایت، تم و حالوهوای لوطیگری و جوامردی دارد. یا داستان «تپههایی همچون پیلهای سپید» اثر درخشان ارنست همینگوی، تم و حالوهوای آزردگی و دلزدگی را به ذهن مخاطب القا میکند. بنابراین تشخیصتم داستان، شاهکلید یک تحلیل ارزشمند است. برای تشخیص این ویژگی در داستان کوتاه لازم است مخاطب تحلیلگر داستان را چندبار و در حالات متنوعی از خلقوخوی خود بخواند و درک خود را از حسوحال نویسنده هنگام خلق آن داستان یادداشت کند.
5-روانشناسی شخصیتهای داستانی
با قاطعیت باید گفت که مهمترین بخش تحلیل یک داستان کوتاه، بهخصوص داستانهای مدرن و پستمدرن، شناخت درست شخصیت داستانی است. چگونگی پرداخت شخصیت توسط نویسنده و میزان تأثیرگذاری شخصیت داستانی بر ذهن و حافظۀ مخاطب، ارتباط مستقیم با لایههای روانشناختی شخصیت دارد. برای شناخت درست یک شخصیت داستانی لازم است مخاطب تحلیلگر مطالعات قابل استنادی در زمینۀ روانشناسی شخصیت، شناخت مکانیسمهای دفاع روانی و ناهنجاریهای روانی داشته باشد. این آگاهیها در کنار آموختن شیوۀ صحیح تحلیل روانکاوانۀ داستان، از شما یک تحلیلگر حرفهای خواهد ساخت.
برای بعضی اختلالات و بیماریهایی که شاید مخاطب تحلیلگر اطلاع علمی درستی دربارۀ آنها نداشته باشد، لازم است از تحلیلهای دیگری از آن داستان بهره بگیرد که در اینترنت و منابع تحلیل داستان موجود است. سپس باید بار دیگر داستان را بخواند و اینبار تمام تمرکز خود را روی کشف لایههای روانشناسانۀ داستان بگذارد. تحلیلگر باید به این
نکته توجه داشته باشد که در علم و ادبیات امروز، تحلیلی شایستۀ استناد و ارزشگذاری است که به بیشتر لایههای روانشناسانۀ داستان پرداخته باشد. پس تنها تحلیل چگونگی شخصیتپردازی کافی نیست و باید شخصیت را کالبدشکافی کرد.
6-آدرسدهی
هنگام تحلیل داستان کوتاه، هرکجا که به ویژگی بارزی از داستان اشاره میکنید، لازم است سندی از اعتبار سخنتان ارائه کنید. برای این کار باید بعد از مطرح کردن برداشتتان از هر بخش و لایهای از داستان، آدرس جمله یا جملههایی که باعث آن برداشتتان شدهاند را ذکر کنید. مثلاً اگر دربارۀ صحنهپردازی زیبای داستان نظر میدهید، جملههای زیبایی از متن داستان مثال بزنید که باعث ایجاد حس خوبی در برداشت شما از صحنۀ داستانی شده است. این کار نشاندهندۀ مهارت شما در تحلیل داستان کوتاه است و خوانندۀ تحلیل شما را مطمئن میکند که شما تنها ذهنیت خودتان را به او تحمیل نمیکنید، بلکه بر اساس مستنداتی از متن داستان نظر میدهید.
گرچه تحلیل داستان کوتاه خزیدن زیر لایههای آشکار و نهان داستان است و ذهن کنجکاو و علاقهای همراه با سماجت میطلبد؛ اما برای تحلیل ارزشمند یک داستان کوتاه کافی نیست. تحلیل داستان کوتاه بهنوعی مهندسی معکوس داستان است. تحلیلگر به خود این امتیاز را میدهد که بارها خود را بهجای نویسندۀ اثر قرار دهد و سعی کند ذهنیت نویسنده را برای خود بازسازی کند تا سر از سِر سرمامک داستانی که خلق کرده و انگیزههای پشت این کار درآورد. در پایان لازم است از مهارت خود دفاع کرده و تحلیل داستان را از نقد متمایز کنم؛ چراکه تحلیل نوعی بازآفرینی و تشریح است و نقد، بازرسی و اعمال نظر فنی در داستان است. ■