سؤالی که برای اکثر نویسندگان تازه کار مطرح میشود این است که: «آیا برای نوشتن داستان باید تحقیق انجام دهیم؟»
هر نویسندهای در هر مورد و اتفاقی که میخواهد داستان بنویسد باید در تمام موارد مثل مکان، شخصیتها و افکار آنها و… مطالعه و تحقیق کند. یک نمونۀ تحقیق، تحقیق روایتی است. به قول پروفسور کرسول روانشناس تربیتی و نویسندۀ کتاب «پویش کیفی و طرح پژوهش» اصطلاح روایی از فعل «روایت کردن» یا «بیانکردن با جزئیات» میآید.
نویسنده باید ارتباطات خود را گسترش دهد و با شخصیتهای مختلف جامعه ارتباط داشته باشد تا بتواند زمانی که آنها داستانهای زندگی خود را بیان میکنند به آنها نظم دهد و به صورت داستان روایت کند. وجه مشخص این گونه روایتها سازماندهی خطی رویدادها میباشد. مبنای روایتها اتصال پی در پی و ظاهر شدن داستان در آنها است و به بیان دیگر روایتها دارای یک آغاز، مجموعهای از کنشهای مداخله کننده (میانه) و به دنبال آن پایانی هستند که منوط به کنشهای قبلی حادثه شده است.
نویسنده با داستانی که مینویسد به دنبال چگونگی ساخت معنا، چگونگی معنا بخشیدن مردم به زندگی شأن و دنیاهایشان میباشد. حوزههایی که نویسنده باید در آنها به تحقیق بپردازد عبارتند از: علوم اجتماعی، روانشناسی و جامعه شناسی، که همین روش تحقیقات باعث به وجود آمدن جنبشهای اخیر در حوزۀ فلسفه مانند دیدگاه وپسامدرن شده است.
یکی از مهمترین اصول در روایت داستان تجربیات فردی (چه نویسنده و چه فردی دیگر که مد نظر نویسنده میباشد.) است. نویسنده همانطور که شخصیت یا شخصیتهای داستان را از نظر تجربۀ زیستی و روانشناسی و… مورد مطالعه قرار میدهد باید از نظر روابط اجتماعی و جامعهشناسی نیز به مطالعه آنها بپردازد. داستان یا داستانهایی که با مطالعات زیاد و تحقیقات بسیار نوشته شده باشند در مقایسه با نوشتههای غیر داستانی ذهن انسان را به طرزی عمیقتر متأثر میکند و بخشهای بیشتری از ذهن انسان را درگیر موضوع میکند. پاتریشیا لیوی جامعهشناس که دو رمان به نامهای «عشق کم چرب» و «وضعیت آمریکایی» را نوشته میگوید:
«برای من بهره گیری از داستان به عنوان بخشی از کردار جامعه شناختیام بسیار ارزنده و پر ثمر بود. من توانستم افکار و بینشهای جامعه شناختیام را آزادانه به اشتراک بگذارم. مخاطبان عام برای آنها بیابم و با خوانندگانی ارتباط برقرار کنم که مشتاقند شباهتهای زندگیهای فردی شأن را با داستانهایم برای من بازگو کنند»
و ۱۰ نکته را برای نوشتن مطرح میکند:
۱- اهداف
_ وقتی میخواهید داستانی بنویسید باید مشخص کنید چه مفهوم یا موضوعی را میخواهید بررسی کنید؟ قصد دارید خوانندگانتان دربارۀ چه چیزی از داستان شما بیاموزند یا دربارۀ آن بیاندیشند؟
۲- مخاطب هدف
_ مشخص کردن مخاطبین هدف به شما کمک میکند ژانر، اسلوب و لحن مناسب داستاننویسی را انتخاب کنید.
۳- پژوهش دقیق
_ پس از آنکه موضوع را برگزیدید، جستجو و یافتن منظرهای گوناگون دربارۀ آن موضوع اهمیت دارد. تحقیق شما میتواند شامل مرور ادبیات مرتبط با موضوع در نگاه متخصصان آن حوزه یا اطلاعات دست اول حاصل شده از مصاحبه یا روشهای مشابه آن باشد.
۴- تقلیل مضامین
_ پس از انجام پژوهش آنها را مرتب کنید و به مضامین کلیدی داستان تقلیلشان دهید.
۵- فراتر بروید
_ خلاف همۀ آنچه در طول تحقیقات انجام میدهید، لازم است از آنها فراتر بروید تا شما را از نگارش یک داستان بزرگ باز ندارند. هرگز نخواهید توانست همۀ نتایج پژوهشهایتان را در قالب داستان در بیاورید.
۶- داستان خوب
_ هدفتان را که نوشتن یک داستان خوب است، فراموش نکنید. در پایان اگر کار شما جذاب از آب در نیاید، مخاطب از آن بهرهای نخواهد برد. پس به زیبایی شناسی، مهارت نویسندگی و ساخت روایت توجه کنید.
۷- ابزارهای ادبی
_ از قدرت نگارش ادبی، به عنوان مثال توان توصیف و بازنمایی حالات درونی شخصیتها از طریق گفتگوهای درونی استفاده کنید.
۸- ویژه بودن
_ جزئیات خاص را از تحقیقاتتان به داستان اضافه کنید تا به آن سندیت و باورپذیری و اعتبار ببخشید.
۹- مقدمه
_ بخشی را به عنوان مقدمه در نظر بگیرید که در آن به پژوهشهای انجام شده اشاره کنید.
۱۰- ادامه دهید
_ نوشتن شجاعت میخواهد. وقتی دست به نوآوری میزنیم، امکان نقدهای بالقوۀ بیشتری را فراهم میکنیم. اهدافتان را باور کنید و در راه رسیدن به چشماندازتان ثابت قدم باشید. ■