فیلم علفزار در ژانر جنایی و با مضمون اجتماعی به کارگردانی و نویسندگی کاظم دانشی و تهیهکنندگی بهرام رادان محصول سال ۱۴۰۰ است. این فیلم در بخش سودای سیمرغ چهلمین دوره جشنوارۀ فیلم فجر حضور داشت و در۱۳ رشته نامزد و در نهایت برندۀ ۴ جایزه بهترین صداگذاری، بهترین تدوین، بهترین نقش مکمل زن و بهترین فیلمنامه شد.
فیلم علفزار با پرداخت چندوجهی به مسائل بحثبرانگیز و بسیار جسورانه پیرنگ یک درام اجتماعی را ساخته است. افتتاحیه جنجالی فیلم در فضای شلوغ و پرتنش جنوب شهری که میان فیلماولیها در ورطۀ تکرار است اساساً پدیده شگرف و تازهای نیست. مأمور ضابطی که برای بازداشت دو خلافکار با شلیک تیر هوایی منجر به قتل کودکی میشود احساسات مخاطب را نشانه گرفته و با حضور بازپرس(پژمان جمشیدی) مانند آبیبرآتش عمل میکند. فیلمساز با باز کردن پروندۀ دیگری پای مخاطب را به دادگاه باز میکند. پارتیگرفتن خانوادهای مرفه در باغ که حمله چند ارازل و درگیری و تجاوز منجر به کما رفتن یکی از افراد خانواده میشود، وارد فاز دیگری از اتفاقات متشنج میشود. درحالیکه حضور شخصیتهای پرونده تجاوز در مقابل بازپرس صرفا برای صرفنظر از شکایت خود مبنی بر تجاوز به بهای حفظ آبروی خانواده است، عروس خانواده (سارا بهرامی) در قابی ترحمجویِ متزلزل میان احقاق حقوق پایمال شده خود و حفظ آبروی خانوادگی در یک لنجنزار دوراهی دست و پا میزند. فیلمساز از طریق هرجومرج در دادگاه هدفی جز قهرمانپروری ندارد. در این بازیِ فرم از قضا موفق عمل کرده. این بازپرس است که قهرمانانه در تصویری متفاوت، قانونمدار و عدالتخواه میان وظیفه قانونی و خواسته شخصی خود درخصوص انتقالی به تهران تحت تأثیر احساس پدرانهاش پای قانون و حقوق زن قربانی تجاوز شرافتمندانه میایستد. هنوز
شخصیتها در اوج کمشکش با حوادث پرونده دوم قرار دارند که دادستان در چهرهای خدامنشی با پیشنهاد سرهمبندی پرونده تجاوز بهدرخواست شهردار که نسبت خانوادگی دارد، بیمبالاتی پرونده قتل کودک را دستمایه قرار میدهد و از این طریق بازپرس را برای دادن انتقالی تحتفشار قرار میدهد. در اینجا ناکارآمدی دستگاه قضا را مورد نکوهش قرار داده.
فیلمساز قرار است به موازات پرونده تجاوز با جریانگرفتن پرونده زن و شوهری که بهدنبال درخواست شناسنامه برای فرزند نامشروعشان هستند؛ مخاطب را با قهرمان سمپات کند. در این سه پرونده قضایی که پرونده تجاوز چشمگیرتر است آسیبپذیرترین عضو آن قطعاً کودک است. کودکی که در نمایی ناعادلانه به قتل میرسد. کودکی که ناجوانمردانه شاهد صحنه تجاوز است و کودکی که ناخواسته پایش به دنیا باز میشود. در این روایت، فکرشده تصویری ضعیف و درخورتوجه از شخصیتهای زن نشان میدهد. گویی منتظر دستی هستند که به نجاتشان بشتابد. عروس خانواده بسیار شکننده و روانگسیخته، دختر خانواده(ترلان پروانه) که نقشی در دفاع از شرافتش ندارد، خواهر عروس(ستاره پسیانی) زنی خطاکار و مادر که ناگزیر است به سرپوشگذاشتن حقایق. تنها زن معتاد(صدف اسپهبدی) از طبقه فرودست با سروشکلی بهمریخته به دور از کلیشهها نمایان میشود؛ اما از نظر اراده قوی عمل میکند و برای گرفتن حق خود از هیچ تلاشی فروگذار نیست. حتی این دووجهیبودن با آن بیانِ گاهی طنز، زیبا جلوه میکند و بهدل مخاطب خوش مینشیند. نکتۀ تأملبرانگیز بهسرانجامنرساندن پایان اتفاقات است. بهعبارتی فیلمساز با پایان باز مخاطب را در حالت بلاتکلیفی قرار میدهد و با یک جمله پایانی هر برداشتی را به دوش مخاطب میاندازد. ■