جستار «آن نیم ساعت، اضافه نیست!» «کوثر عابدینی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

kosar abedini

وقت طلاست، البته نه وقت شما! چرا برای وقت یکدیگر ارزش قائل نیستیم؟ انتظار خوب است، اما برای همسایه!

تا به حال کسانی را دیده‌اید که در کلاس‌های آموزشی مدام سؤال می‌پرسند؟ استاد می‌گوید x باید این‌گونه باشد، فوراً می‌پرسند که چرا x؟ y نه؟ مجدداً توضیح می‌دهد که به این دلیل و آن دلیل. جواب می‌دهند چرا آن دلیل؟ و اگر استاد دل به دلشان بدهد، نصف وقت کلاس را گرفته‌اند. مگر کلاس خصوصی و معلم خصوصی گرفته‌ای که این دو ساعت برای تو باشد؟ این دو ساعت برای همه است. جالب‌تر وقتی است که همین چند جملۀ پیش را با آن‌ها مطرح کنی؛ قبول که نمی‌کنند هیچ، بحث جدیدی را باز می‌کنند. البته یک مورد استثنا مشاهده شده است؛ چندی پیش یکی از آن پرسشگرانِ پرحرف، قبل از شروع به صحبت کردن، گفت: «ببخشید که من زیاد سؤال می‌پرسم...». آن وقت بود که دلم می‌خواست، دهانش را ماچ کنم و بگویم: «اصلاً کل دو ساعت برای تو، وقتی اشتباهت را می‌پذیری!»

کمی ماجرا را ملموس‌تر کنیم. تا به حال ندیده‌اید که آقایی (خانمی) دم در خانه منتظر همسرش ایستاده تا با هم جایی بروند؟ گاهی نیم ساعت او را دم در کاشته است. وقتی می‌گویی تشریفتان را ببرید، کسی منتظر شماست؛ با خونسردی تمام جواب می‌دهند که همسرشان خوش اخلاق است و ناراحت نمی‌شود. گیریم که او خوش اخلاق باشد، با آن نیم ساعت وقت تلف شده‌اش چه می‌کنی؟ گیریم که خودش را به نحوی سرگرم کرد. آیا این سواستفاده از اخلاق خوب کسی نیست؟ حال اگر برعکس آن پیش بیاید، چه؟ اگر او شما را منتظر بگذارد، چه؟ انتظار خوب است اما برای همسایه دیگر؟!

ملموس‌تر از آن هم داریم. چند ساعت از عمرتان را در مطب دکتر گذرانده‌اید؟ چندی پیش زنگ زدم به مطب دکتری و تقاضا کردم برای اول وقت به من نوبت بدهد. منشی بادی به غبغب انداخت و گفت: «اول وقتمان پر است؛ تا به حال به چهار نفر برای ساعت سه وقت داده‌ام!» چهار نفر؟ یعنی اگر کاری برای نفر اول پیش بیاید، نفر دومی باشد. اگر برای

دومی، نفر سومی، اگر برای سومی، نفر چهارمی. ساعت سۀ خانم دکتر (آقای دکتر) برای چهارنفر رزرو شده است. فقط وقت خانم دکتر (آقای دکتر) طلاست دیگر! او نباید منتظر بماند، این ما هستیم که وظیفه‌مان انتظارکشیدن است. در موارد بسیار مشاهده شده است که هر چهار نفر در مطب حاضر می‌شوند؛ طبیعی است دیگر! چه کاری مهم‌تر از سلامتی؟ هر چهار نفر باید بمانند در مطب تا صبح دولتشان بدمد و نوبتشان بشود! این موضوع در مورد برخی از اساتید گرامی هم صدق می‌کند. دانشجو نمی‌تواند دیر بیاید ولی استاد هرچه‌قدر دلش خواست می‌تواند، بلاخره آن مدرک دکترا را که بی‌خود و بی‌جهت نگرفته است!

دیگر چه کسانی برای وقت ما ارزش قائل نیستند؟ گذرتان به اداره‌ها افتاده است؟ به نظرم یکی از سوال‌های مصاحبه برای استخدام شدن در اداره‌ها خصوصاً اداره‌های دولتی این است که چگونه می‌توان کار ارباب رجوع را راه نیانداخت! هرکسی که راه‌های بهتری برای دست به سر کردن مردم داشته باشد، امتیاز بالاتری در کارمندشدن دارد! مراجعان باید آن‌قدر بروند و بیایند تا از پا بیفتند.

 تا به حال چندبار به‌خاطر تأخیر اتوبوس، از کارتان عقب مانده‌اید؟ می‌گویم ساعت شد هفت و نیم؛ اتوبوس باید ساعت هفت حرکت می‌کرد. جواب می‌دهد؛ اتوبوس است، هواپیما که نیست! مگر تمام پروازها سرساعت انجام می‌شوند؟ چرا برای وقت ما ارزش قائل نیستید؟

 تا به حال چند بار با کسانی مواجه شده‌اید که یک جملۀ کوتاه را در نیم ساعت می‌گویند، از بس که آرام حرف می‌زنند. خب دوست من کمی سریع‌تر! به جان عزیزت کار داریم. گاهی هم با سرعت مناسبی حرف می‌زنند ولی آن‍قدر شاخ و برگ می‌دهند به ماجرا که نگو! خب دوست من سریع برو سراغ اصل مطلب! تا به حال چندبار با دوستانتان برای ساعت هشت قرار گذاشته‌اید، ساعت هشت و نیم آمده‌اند سرقرار؟ می‌گویند مگر با آن نیم‌ساعت، می‌خواستی چه بکنی؟ این سؤال مشترک تمام کسانی است که وقتمان را تلف می‌کنند. می‌خواستم در آن نیم ساعت خودم را آتش بزنم اصلاً! زمان من که بود! نبود؟■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جستار «آن نیم ساعت، اضافه نیست!» «کوثر عابدینی»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692