• خانه
  • بانک مقالات ادبی
  • بررسی مثل و تمثیل‌های ایرانی «باید گربه را شب اول، دم حجله کشت!» نویسنده «سیما میرهادی‌زاده»

بررسی مثل و تمثیل‌های ایرانی «باید گربه را شب اول، دم حجله کشت!» نویسنده «سیما میرهادی‌زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

sima mirhadizadeh

میخ قدرت و حاکمیت را در نخستین و به‌خصوص بی گاه ترین لحظه باید کوفت. قاطعیت و برندگی خود را پیش از آنکه دیگران فرصت یابند از تحلیل و تفسیر رفتار و گفتار شخص برای او خصوصیات دیگری قائل شوند به نمایش باید گذاشت.

 دو برادرند که یکی، به خلاف دیگری، زنی سرکش و زبان دراز و آزار خو دارد. روزی پس از شکوه و شکایت بسیار از نابسامانی زندگانی خویش، چون سبب آن همه اطاعت و انقیاد همسر برادرش را پی جو می‌شود جواب می‌شنود که اطاعت او معلول آن است که در شب عروسی، با خشم و خروشی ساختگی، گربۀ بینوایی را که از قضای اتفاق، گذارش به حجلۀ عروسی آنها افتاده بود به یک ضربت قمه به دو نیم کرده و باعث شده است که زنش هم از ابتدا حساب کار خود را بکند و از هر عملی بر خلاف رضای او بپرهیزد.

برادر ستمکش به شنیدن این پاسخ، می‌اندیشد که چارۀ کار آسان است و از همین جا نیز جلو زیان بیشتر را می‌توان گرفت. پس پنهان از زن خود به حاجب خویش دستور می‌دهد شتری آماده کند و هنگامی که او در حیاط خانه کنار زن خود نشسته است به درونش راند. حاجب دستور او را انجام می‌دهد. همین که شتر به حیاط اندرون پا می‌گذارد مرد با تظاهر به خشمی عنان گسیخته گرزی را که از پیش آماده کرده کنار خود نهاده است برداشته، فریاد می‌کشد: "حیوان احمق! کی به تو گفته است می‌توانی بی اجازۀ من که آقا و آمر این خانه‌ام به اینجا پا بگذاری؟"

و به یک ضربت گرز شتر بی زبان را به خاک می‌افکند.

زن به مشاهدۀ این حال ناگهان ضربتی سخت بر گردن شوهر

فرو کوفته تسخر زنان می‌گوید:" خاک بر سر بدبختت! آن که شنیده‌ای، گربه است و باید شب اول پای حجله کشت!

مدخل به صورت‌های دیگر نیز می‌آید.

آنچه شما از رو می‌خوانی، من خیلی وقت است از برم!

شهروندی عتیقه شناس در خانۀ دهقانی قدحی نفیس کنار ایوان نهاده دید که گربه‌ای درآن آب می‌خورد. خواست بی آنکه طمع روستایی را تحریک کند قدح را صاحب شود. پس زبان به تعریف گربه گشود و از او خواست حیوان را به او بفروشد.

دهاتی گفت: "حالا که دوستش می‌دارید قابلی ندارد قربان. پنج تومان بدهید برش دارید مال شما! "

عتیقه شناس گربه را خرید و به تعارف صاحب خانه فنجانی چای نوشید. موقع رفتن، با تظاهر به این که تازه متوجه قدح شده است، گفت:" چه خوب داشتم فکر می‌کردم حیوان را با چه آب بدهم. حقش است یکی دو تومان بدهم و آن قدح را هم با خودم ببرم."

و مشغول خواندن خطوطی شد که دور قدح نوشته بود.

دهاتی قدح را از او گرفت و گفت:" زحمت نکشید قربان! آنچه شما از رو می‌خوانید من از برم! اینجا نوشته است" چیزی را که باعث می‌شود روزی چهار پنج گربۀ بی قابلیت یکی پنج تومان به فروش برسد، به هیچ قیمتی نفروش! ■

از کتاب مثل و تمثیل در ادبیات و فرهنگ ایرانی از حسینعلی خداکرمی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

بررسی مثل و تمثیل‌های ایرانی «باید گربه را شب اول، دم حجله کشت!» نویسنده «سیما میرهادی‌زاده»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692