جستار «اندر احوالات آموزش‌های شوکت خانمی» نویسنده «زویا قلی‌پور»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zoya gholipoorr

به تازگی شاهدیم ادبیات خنده‌دار و بی‌مایه‌ای از طرف برخی از روانشناسان زرد در حال اشاعه است.  جملاتی کلیشه‌ای و گمراه‌کننده برای ایجاد جاذبه‌های فرمالیستی و جذب توجه اذهان عامۀ ناکام و از همه‌جا بی‌خبر، برای کسب شهرت و ثروت، با بهره بردن از کج‌آموزی‌های ساده‌انگارانه و ایجاد توهم، برای رسیدن به رویاهای سراب‌گونۀ مفاهیمی که آحاد جامعه را درگیر کرده و در روند زیستی جامعه تاثیرگذار است.

متاسفانه این جماعت عاشق‌پیشه و مدهوش و کور و لنگ و لوک و خسته و کم‌توان و کم‌دانش، تحت تأثیر فانتزی‌های غربی و زیبایی عرفان شرقی و عاشقانه‌های رمانس و پرشوروحال سعدی و حافظ و مولانا، عجول و مشتاقانه به دنبال رهایی از مشکلات و گره‌های عاطفی، پیرو چنین افراد سودجویی می‌شوند و ساده‌دلانه در پی زرق و برق کلماتی که زندگی و روابط را بسیار ساده و فانتزی و برمبنای قالب‌ها و فرمول از پیش تعیین شده نشان می‌دهد، می‌خواهند راه رفتن کبک را یاد بگیرند، لنگیدن خودشان را هم فراموش می‌کنند.

به تازگی فرموله کردن انسانها جزو تفریحات و نمک‌پاشی‌های بزرگواران زرد قناری و اُخرایی شده و به گمان این‌که بزرگ‌ترین راز هستی را به تنهایی کشف کرده و حالا بزرگوارانه، با هیجان و بوق و کرنا، رایگان و از سر خیرخواهی در اختیار عموم قرار می‌دهند، جماعت را مست و مدهوش از توهم و خیالات می‌کنند و به درۀ انکار و نافرجامی روانه می‌سازند.

 در واقع دامی پهن کرده‌اند تا عقده گشایی و فرافکنی کنند و از آب گل‌آلود نهنگ بگیرند.

بزرگواران، فرمول دلتنگ کردن مردان را در پنج توصیۀ شوکت‌خانمی خلاصه می‌کنند که برای همگان کارساز است و ردخور ندارد و گزینۀ شرایط محیطی، نوع شخصیت و حالات روانی و تروماها و پیشینۀ روان و اتفاقات پیش‌بینی نشده و نوع فرهنگ ساختاری جامعه و جبر اجتماعی و اقتصادی را به کل از اعتبار ساقط می‌کنند و تمام مردان را موجوداتی فاقد شعور و احساس و درک و درایت، هوس‌باز و بی‌وفا و بی‌معرفت و رمنده و کودک‌صفت معرفی می‌کنند که بجز مقوله سکس توان اندیشیدن به مقولۀ دیگری را ندارند و به سادگی می‌توان آنان را با دو سه حرکت بچگانه فریب داد.

 و زنان را موجوداتی ضعیف و ناتوان و در عین‌حال شکارچیانی روباه‌صفت و نیازمند و ملتمس و بدبختِ توجه و عشق، روان‌رنجور و بی‌منطق و صرفاً گلوله‌ای از احساسات خام و نابالغانه در نظر می‌گیرند که تنها هدفشان به دست آوردن و شکارکردن مردی است که برایشان شکلات و پاستیل و لواشک و هدیه بخرد، خرجشان را بدهد و به آنها توجه کند تا از تشنگی عاطفی و کمبود محبت نمیرند و از مورد توجه قرار نگرفتن پرپر نشوند و از سر وفاداری ظاهری به خاطر دل آقایی خانه نشین شود تا آقایی با غیرتش زحمت هزینه‌ها را به‌عهده بگیرد و خانم هم به خاطر قدردانی از آقایی مدام در آرایشگاه و اتاق عمل زیبایی باشد و به خاطر شکار بزرگ خود به دیگر زنانی که توان شکار کردن ندارند فخر بفروشند یا در بهترین حالت، تجارب و مهارت خود را در امور شکارچی‌گری با دیگر زنان به اشتراک گذارده و ژست آلفا به خود بگیرند و به خاطر سر به راه کردن مردان سیگمای چموش، عینک ریبون به چشم بزنند و به دیگران هم توصیه کنند با روش‌های شوکت‌خانمی از آقایان یا خانمهای حرفه‌ای در شکارآموزی پیروی کنند و پول به جیبشان سرازیر کنند.

پس از طی‌کردن مرحلۀ قالب‌بندیِ مردان و زنان، در همان قالب شروع به آموزش و رِندسازی به روش خلاقانه می‌کنند و ژست دانای‌کل می‌گیرند و از اکتشافات محیرالعقول خود غرق در هیجان و اعتماد به نفس می‌شوند و به قول معروف در متان دستگاه گوارش خود فضانوردی می‌کنند؛ در حالی‌که نمی‌دانند کاشف چیزهای کشف شدۀ فاقد اعتبار هستند و شوکت‌خانم‌های ما حتی پیش از دوران مشروطه، چه‌بسا در ابتدای تشکیل این مرز و بوم در دوران شاه‌وزوزک یا پارینه‌سنگی، بسیار حرفه‌ای‌تر و کارآمدتر از این اساتید درسهای مخ‌زنی را به جوانان می‌آموختند و جالب آن‌که روابط، پایدارتر، بدون استرس‌تر و عاشقانه‌تر بود.

 متاسفانه توصیه‌های زرد عزیزان نه تنها تأثیر مثبت بر روابط عاطفی جامعه نداشته که ریشۀ روان جمعی را مورد هجوم قرار داده و در حال خشکاندن روابط انسانی است.

گویا این بزرگواران فراموش کرده‌اند که در روابط بین فردی و عاطفی نیازی به سیاست‌بازی نیست؛ بلکه باید صداقت را آموخت و دقیقاً مشکل ارتباطات فردی در جامعۀ ما از جایی شروع شد که عده‌ای زرنگ‌بازی‌شان گرفت و گمان کردند بازی را برده‌اند؛ اما از ساده‌دلی نفهمیدند که این برد، دونپاشی زمانه است و باخت سنگین و جبران‌ناپذیر در راه است. در این میان معلمان بلاهت هم از هرآن‌چه در توان داشتند برای پایدار کردن و به تثبیت رساندن رنگ شکیل و زیبای قهوه‌ای بر روابط نابالغانۀ مردم فروگذار نکردند و به گسترش باخت‌ها در فضای پنهان، زیرِ لایه‌ای از برد کاذب یاری رساندند و کاتالیزور شدند تا هم خودشان بازار گرم‌تری داشته‌باشند، هم طعامی برای جماعت عجول و خداوندگاران گنج‌های بی‌رنج فراهم آورند.

باری، همۀ ما می‌دانیم که امروزه روابط بین‌فردی در جامعۀ ما در بدترین حالت ممکن است. در این میان سودجویان می‌خواهند در آب کم‌عمق و گل‌آلودِ چالۀ کوچک وسط آسفالت خیابان شهر، تایتانیک برانند و بر موج بدبختی مردم موج سواری کنند؛ بدون این‌که ذره‌ای دلسوز روان جمعی جامعه، فرهنگ و نسل آینده باشند.

 کاش سوشیانت یا لااقل بابا کورش بیاید و با پشت دست بر دهان عده‌ای بکوبد و بگوید: «اگر درست و صادقانه حرف زدن را بلد نیستید و اطلاعاتی ندارید، حرف نزدن را بیاموزید و از دروغ دوری کنید تا بدبخت نشویم و به خشکسالی دچار نشویم و سرتان را از روابط عاطفی، عاشقانه، دشمنانه و رختخوابانۀ مردم بیرون بکشید و بگذارید به روش خودشان ساده و بی‌آلایش و واقعی بازی کنند و شرافتمندانه ببازند، هرجا هم نیاز به یاری‌رسان بود از متخصصان واقعی کمک بگیرند و از گزینۀ همیشه کارساز گریه برای کم‌بودها و نشدن‌ها و سوگواری‌ها و بدبختی‌هایشان بهره ببرند و مانند مرد سرشان را بالا بگیرند بگویند: باختم، اما شرافتمندانه!»

کاش این جماعت خود دانا پنداری و سودجو می‌فهمیدند که پیامد مزخرف‌گویی‌ها و مهمل‌بافی‌های آنها را نسلی پس می‌دهد که فرهنگ آیندۀ جامعه را می‌سازد؛ وااسفا به روزی که در جامعه‌ای خشتی کج نهاده شود!

 و اما خانم‌ها و آقایان طیف پرانرژی زرد!

 لطفاً پنج راه دلتنگ کردن مردان بی‌معرفت و خائن، چهار راه شناخت زنان ناشناختنی و فضایی، سه راه سادۀ قفل‌بند کردن رمیدۀ وحشیِ رام نشدنی را برای روابط خودتان استفاده کنید و مردم را به حال خودشان بگذارید که از شر بی‌مرام‌ها و خائن‌ها و ناشناختنی‌ها و پول‌پرستان و رمندگان وحشی، رها شوند و با فرمول‌های جادویی شما آنان را دوباره به دست نیاورند و بگذارند به درک واصل شوند و دنیای آدمهای ساده از شیاطین خلوت شود تا اگر نادان و ناتوان هستند، فقط نادان و ناتوان باشند و بر گوری که در آن مرده نیست به سوگواری نپردازند و شعور و شرافتشان حفظ شود و امید رود که در اثر تجربه و مطالعه، دانا و توانا شوند و با آدرس اشتباهِ عزیزان زرد و خستگی ناپذیر، به نادانی گمگشته در کلاف سردرگمی و سیاست‌بازی‌های پر از گرۀ کور و مسموم شدن از سم‌های فلج‌کننده و ناتوان کننده‌تر، به شهر تاریک و خطرناک فنا نروند و تبدیل به زامبی نشوند.

آنچه باید آموخت این است که در روابط، نباید سیاست‌بازی کرد و صداقت گفتار و رفتار و پذیرش واقعیت و حقیقت وجودی و احترام به حق انتخاب انسان‌ها، تنها راه زندگی سالم است.

باری، همه می‌دانند که بار کج به منزل نمی‌رسد و هیچ کس در طول تاریخ بشر نتوانسته خودش را به زور در دل کسی جا کند و بی‌محلی کردن و سیگما بازی و آلفا پروری نه‌تنها راه جذب عشق نیست، بلکه توهین به ساحت مقدس عشق و انسانیت است.

اگر می‌خواهید چیزی به این جماعت که هر روز بیشتر در باتلاق انزوا و تنهایی و سرگشتگی فرو می‌رود بیاموزید به آنها بیاموزید خود واقعی‌شان باشند و کثیف بازی نکنند.

باشدا بر ما روزی که شرافت و منطق و علم و درستکاری، بر پول و شهرت و غنیمت‌گیری ارجح باشد! ■

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جستار «اندر احوالات آموزش‌های شوکت خانمی» نویسنده «زویا قلی‌پور»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692