تفکر پست مدرن توسط فلاسفهای مانند گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، سورن کیرکگارد، فردریش نیچه و مارتین هایدگر مطرح شد و در تقابل با مدرنیسم بنیان نهاده شد.
پست مدرن و مدرنیسم در سالهای پایانی دهۀ ۱۹۷۰ میلادی در کشورهایی چون آمریکا و به ویژه فرانسه و متأثر از آثار نویسندگانی چون ساموئل بکت، مارسل پروست و جیمز جویس توسعه یافت که در آن تاکید بر دیالکتیک و تقابل با پوزیتیویسم و رد مثبتنگری بیمارگونه تعاریف قاعدهمند از پیش تعریف شده برمبنای اخلاقیات قرون وسطایی و دوئالیسم کلیسایی بود.
در این نوع نگرش فرد از حالت محلول در جامعه خارج شد و به موجودیتی بر مبنای حقیقیتِ وجودیِ مستقل بدل گشت.
این نوع تفکر منجر به خروج انسان از حالت مطلق شد و زمینه ساز ایجاد موج سوم در روانشناسی شد.
فلسفه پست مدرن اغلب به تردید در مورد تقابلهای دوگانه ساده میپردازد. این جنبش نوع جوامع بشری را از نظر ساختاری دستخوش تغییرات بسیاری کرد. در این تغییرات خانوادهها نیز تغییر ماهیت دادند چون مشاغل تغییر ماهیت دادهبودند.
ایجاد فضاهایی که در آن فرد ارجح به ماشین بود و قطع پیوند بین ماشین و انسان توسط کامپیوتر و ابزار هوشمند موجب شد مشاغل از حالت تمام وقت خارج شده و به نیمه وقت تبدیل شوند.
قابل درک است که این موضوع موجب شد انسان زمان بیشتر برای پرداختن به امور شخصی و خانوادگی پیدا کند که در این میان توجه افراد به ماهیت وجودی خود جلب شد و مباحث اراده و تصمیم و انتخاب بیشتر مورد نقد و مطالعه و پردازش قرار گرفت.
در موج سوم انسان آونگیست بین نیک و بد؛ شاد یا غمگین، خوشبخت یا بدبخت، بیمار یا سالم و…
در صورتی که پیش از آن به صورت مطلق، سیاه یا سفید، نیک یا پلید، سالم یا بیمار به انسان و موجودیتش پرداخته میشد. موج سوم انسان را از حالت کانونی به حالت طیفی تغییر داد. این نگاه طیفی، بسیاری از معضلات غیر قابل حل را توجیحپذیر کرد و معضلات دیگری به وجود آورد که در نوع خود منجر به مشکلات جدید جامعهشناختی شد که یکی از آنها فردگرایی افراطی بر مبنای استقلال نشأت گرفته از بینیازی به رفع نیازهای انسان توسط انسان و اتکا به تکنولوژی و تمایل به انزوا و تنهایی شد.
فضای مجازی جای ارتباطات خانوادگی و جمعهای دوستانه را پر کرد، امکانات اجتماعی به ظاهر انسانها را نسبت به وجود یکدیگر بینیاز کرد، گردش مالی و افزایش سطح نسبی رفاه زندگی، منجر به استقلال بیشتر شد و عدم نیاز انسان به انسان موجب تمایل به
انزوا گردید. انزوا نیز در نوع خود منجر به ایجاد نوعی تنهایی اعتیادآور گشت که رهایی از آن علیرغم تضاد با ذات اجتماعی انسان کار آسانی نخواهدبود و درعین حال لذتبخش هم نیست.
با بررسیهای جامعهشناسانه، عدهای برای مبارزه و انتقاد از تفکر پسامدرن به اخلاقگرایی قاعدهمند اتکا کردند و حفظ شاکلۀ اجتماعی را افضل بر فردیتگرایی دانستند؛ اما افراد جوامع دیگر پذیرای این محدودیت نبودند زیرا به تعاریف جدیدی در کیفیت زیستی رسیده بودند.
از این رو پرچمداران پستمدرن در صدد رفع نقصان و شکاف بین اخلاقگرایی سنتی و فردگرایی مدرن بر آمدند. در این اهتمام به رویکردی بینابین میان اخلاق گرایی رادیکال و فردگرایی افسار گسیخته رسیدند و با ایجاد معناگرایی به تقابل با این شکاف پرداختند. در معنا گرایی پسامدرن به تعاریفی پرداخته شد که در آن ضمن حفظ ارزشمندی حقیقت وجودی هر فرد تعاملات و همزیستی شخص با جامعه مورد بررسی قرار گرفت و تعاریف و نظم نوینی در تعاملات اجتماعی به وجود آمد.
قابل انکار نیست که همیشه هر نوع ساختارگرایی نوینی نیاز به زمان برای درک و پذیرش تجارب اجرایی دارد اما همچنان تعصبات قومی و مذهبی و اخلاقی به مجادله با این روند اهتمام میورزد. هرچندکه روزبه روز بیشتر تحت تأثیر این روند قرار میگیرد و ناچار به تغییرات ساختاری بنیادین میگردد. از دیرباز تا کنون جهان همواره، همزمان در حال مبارزه با تغییرات نوین ساختاری و متمایل به تغییرات بنیادین ساختاری بوده و علی رغم پیوند سنتی با تفکر جوامع پیشین که وجود آنها نهادینه شده هرگز نتواسته مانع رشد و تغییرات ساختاری گردد.
شاید این تمایل به رشد و تغییر نیز یک غریزه است که به نوعی از غریزه بقا خوراک میگیرد و پایدار مانده است.
اما چیزی که انسان امروز را دچار سرگشتگی و عدم آرامش میکند همین پیوند نیمبند با گذشته است که اگر گسسته شود خدا میداند چه بر سرش میآید زیرا که همان نوع تفکر به نوعی ما را زنده نگه داشته و مولد اخلاقیاتی بوده که اگر درست اجرا میشد جهانمان زیباتر بود و اگر نقصهایی دارد باید با قاطعیت برطرف شود و برطرف کردن این نقصها به این آسانیها نیست که نیاز به یک جراحی حساس و خطرناک دارد که میتواند منجر به مرگ یا حتی بدتر از آن فلج دائم شود. و بشر را به انحطاط کامل برساند.
قرنها است که در جستجوی خویشیم و هنوز ارزنی از خود را نیافتهایم و هر چه بیشتر میجو باشدا روزی که انسان به یک ساختار فکری و اجتماعی منسجم و متعادل دست یابد. ■