معرفی کتاب «محاصره» نویسنده «آدونیس»؛ مترجم «صالح بوعذار»/ اختصاصی چوک

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

zzzz

نشر روزنه. بهار ۱۴۰۲

علی احمد سعید اِسبر مشهور به آدونیس، سال (1930)­ در روستای قصّابینِ شهر جلبه از استان لاذقیة سوریه، به دنیا آمد. آدونیس شاعری مدرن و چالشی‌ست که در شعر خویش از ذهن و زبان صوفیه و جنبش سوررئالیسم تأثیر پذیرفته است و در پروسة شعری و زبان خلّاقانة خویش به بازآفرینی نگاه صوفیانه و رؤیایی، بهره‌گیری از بینش تاریخی، به‌گزینی میراث ادبی و فکری جهان عرب و احضار شاعرانه اسطوره‌ها، پرداخته است. جهان شعری‌اش بسیار غنی و فراخ است و تاریخ، سنّت، فرهنگِ جهان عرب وُ اساطیر فینیقی، آشوری، بین‌النهرین و نیز دنیای مدرن غرب را فرامی‌گیرد. ازین‌رو رمز، اسطوره و نگاه ژرفِ رؤیایی و صوفیانه از ژرف‌ساخت‌های بنیادین شعر وی به‌شمار می‌روند. وی هم در بُعد کمیّت آفرینش شعری، هم در بعد نوآوری‌های شاعرانه، شاعری آوانگارد، پیشرو و ساخت‌شکن است.

 شعر آدونیس بر عنصر زبانی و زبانیّت تاکید ویژه‌ای دارد و شعرش سخته و استوار و شکوهمند است. وی نه تنها زیست و تجربه‌های سترگی در شعر معاصر و جریان‌های ادبی دارد؛ نیز میراث‌دارِ ادب کهن عرب و تجربه‌های شاعرانة معاصر است. او

با نگاهی چالشی و منتقدانه میراث کهن عرب را حلّاجی می‌کند و گوهرهای نابش را بر می‌گزیند. وی می‌گوید: «شاعر بزرگ کسی‌ست که از سُنّت فراتر رود و به آن، شیء و اندیشة نوی بیفزاید».1

پیش‌تر گفتیم که ایجاز شاعرانه، تصوّف، ابهام هنری، نگاه سوررئال و رؤیایی از مشخّصه‌های شعر آدونیس است. ازین منظر، ذهن و عین، در شعر آدونیس، در بافت و ساختار شگرفی در هم تنیده‌اند و نمی‌توان آن‌ها را تفکیک کرد. تجربة شعری وی، عصیانی بر تمام کلیشه‌ها، ثوابت و قراردادهاست و این عصیان نه تنها شعر را درهم می‌نوردد؛ بلکه حتّی آن بخش از اندیشة ایستای عربی را هدف می‌گیرد. ازین‌روی است که صبغه و نگاه صوفیانه و سوررئالیستی در آثار وی پر رنگ است. لیک تجربة شاعرانة آدونیس تماماً و عیناً، معطوف به این دو رویکرد نیست. زیرا آنچه که برای آدونیس مهمّ است شگرد و کارکرد نگارش سوررئالیستی در عرصة زبانی و بیان شاعرانه است. احسان عبّاس در خصوص سوررئالیسم آدونیسی می‌گوید: «آدونیس گرچه سوررئالیست نیست امّا عناصر فراوانی، وی را به سوررئالیسم گره می‌زنند. وی می‌کوشد تا میان انقلاب مارکسیستی و انقلاب سوررئالیستی، از رهگذر مقولات سوررئالیستی ارتباط برقرار کند».2

آدونیس از اسطوره، رمز، شخصیّت‌های اسطوره‌ای، تاریخی، دینی، فرهنگی و ادبی برای فربگی بن‌مایه‌های شعری خویش بهره می‌گیرد. این رویکرد علاوه بر اینکه نیاز روحی و جمالی شاعر به اسطوره‌ها را می‌رساند؛ از سوی دیگر گریز وی از وضع سیاه و اسفبار کنونی خویش را نشان می‌دهد. بهره‌گیری آدونیس از سمبولیسم اسطوره‌ای، از این نیاز ناشی می‌شود که وی می‌خواهد دلالت‌های معنایی و خوانش‌های هرمنوتیکی متعدّدی را فراروی مخاطب بگشاید و شعر را از تفسیرهای تک‌ساحتی برهاند و پایانی باز را برای مخاطب رقم بزند. چراکه در نگرة آدونیس، رمز و اسطوره نقطة التقای ظاهر و باطن، مرئی و نامرئی‌ست و از این نقطة کانونی است که شعر آدونیس پویا و شکوفا می‌شود و چندوجهی می‌گردد.

آدونیس نیز، اندیشمند بزرگ و ژرفی است و به موازات پیش بردنِ پروسة سترگ شعری‌اش، از نقد و حلّاجی فرهنگ و اندیشة عربی غفلت نورزیده است. «رویای انقلابی آدونیسی مسلّح به تیشه‌ای‌ست که در پی ویران کردن بنیان‌های فرهنگ عربی با تمام زیرساخت‌های دینی، اندیشه‌ای، سیاسی، اجتماعی و هنری‌اش است. این رؤیا، بر دو محور متمرکز است: ویران کردن بنیان فرهنگی پیشین و بنا نهادن جهان موازی جدیدی. آدونیس در شرایط تمدّنی و فرهنگی وخیمی بالید و از این‌روست که در رویای شورش ریشه‌ای ژرفی‌ست تا این اوضاع را سرنگون سازد و بر آوارش، واقعیّت تمدّنی نوینی را بنا کند».3

دکتر شفیعی کدکنی دربارة آدونیس می‌گوید: «آدونیس _در معنی خوب کلمه_ غربزده‌ترین شاعر عرب است. متجدّدترین آن‌ها، و در دو زمنیة شعر و نقد شعر- به‌خصوص با معیارهای مدرنیسم غرب- امروز یکتا و بی‌همتاست. یکی از بافرهنگ‌ترین ادیبانی‌ست که من در حوزة ادبیّات شرق میانه می‌شناسم».­4 همچنین وی دربارة پاره‌ای همانندی‌های شاعران معاصر ایرانی با آدونیس، می‌گوید:­ «در زبان عربی، تصوّر می‌کنم آدونیس ترکیبی‌ست از شاملو (به خاطر تجربة زبانی و کشف‌های زبانی او) و فروغ (به خاطر حالات و لحظه‌های زندگی یک روشنفکر عصر ما) و سپهری (به خاطر غرابت بیان و انحراف از نرم norm در تصاویر)».5

آدونیس برای آنکه فاعلیّت شعر را ارتقا دهد و بیش از پیش، شعرِ خویش را بارور کند، از تکنیک «نقاب» بهره می‌جوید. وی با بهره‌گیری از تکنیک نقاب و فراخوانی شخصیّت‌های تاریخی، اسطوره‌ای و دینی، کلیشه‌ها و عادت‌های ذهنی مخاطب و نیز سنّت‌های ادبی مرسوم را درهم می‌شکند و مخاطب را در فضای شناوری از ابتکار، افسون و دلالت‌های معنایی بکر و هنری پرتاب می‌کند. از منظر روانشناسی یونگ، «نقاب»6 کهن‌الگویی است که فرد در برابر فشارها یا مصلحت‌های اجتماعی و در موقعیّت‌های گوناگون زندگی بر چهره می‌زند. کلمة نقاب، از ماسکی گرفته شده است که بازیگران هنگام بازی در تئاتر بر چهره می‌زده‌اند. بنابراین از منظر روان‌شناسی، استفادة انسان از نقاب کارکردی شناختی دارد. به این معنی که انسان برای سازگاری با جهان پیرامون خود و دنیای درون خود، ناگزیر به استفاده از نقاب است امّا به شرطی که با نقاب یکی نشود و شخصیّت، هویّت و فردیّت خود را از دست ندهد. نقاب واسطة «من» و جهان خارج است. «نقاب، روش سازگاری فرد با دنیاست یا رفتاری‌ست که فرد در کنارآمدن با دنیا دارد».7

طبق دیدگاه یونگ، کهن‌الگوی نقاب به دو صورت تجلّی می‌کند. نخست نقابی‌ست که فرد بر چهرة اجتماعی خود می‌گذارد و صورت دوّم آن است که فرد در نقابِ شخصیّت‌های اسطوره‌ای، دینی، تاریخی در می‌آید و کارکردی جمال‌شناسانه دارد و آنچه که در هنر و ادبیات، مدّ نظر ماست، همین جنبة جمالی نقاب است. احسان عباس می‌گوید: «نقاب، به گذشته و شخصیّت‌های الگوی تاریخی معطوف است».8 شاعر از تکنیک نقاب بهره می‌گیرد تا بیزاری و ملال خود را از وضع موجود نشان دهد. «شاعر معاصر به بهره‌گیری از رخدادهای تاریخی روی می‌آورد تا بیانگر مواضع وی باشند یا زمانة خود و نقایصش را از خلال آن‌ها محاکمه کند. ازین‌روی شاعر، رخدادها و شخصیّت‌هایی را برمی‌گزیند که با تجربة شعری و خواستة وی تناسب داشته باشند و با آن رخدادها و شخصیّت‌ها عمیقاً گره می‌خورد و آن‌ها را فربه‌تر می‌کند و شهود تاریخی‌اش، تصویر و رمزی برای آینگیِ واقعیّت‌ها، اوضاع و قضایای اساسی آکنده از اندوه و تباهی خواهد بود و شاعر در آینة آن رخدادها و شخصیّت‌ها، خطّ فکری و نگرش خود را پنهان می‌کند».­­­9 لیک منتقدانی چون جابر عصفور، دایرة شمول نقاب را بسیار فراخ‌تر می‌بینند و آن را حتّی شامل شخصیّت‌های برساخته، هنری و ذهنی شاعر می‌دانند. از این‌روست که بهره‌گیری از نقاب، باعث چند صدایی و خوانش تأویلی و هرمنوتیکی می‌شود.

جابر عصفور می‌گوید: «شاعر معاصر از نقاب بهره می‌گیرد تا بر صدای شعری خویش لحنِ عینیّتِ بی‌طرفانه‌ای بیفکند و از جوشش مستقیم ضمیر و درون خود دوری کند؛ بی آنکه پنهان نماید رمزِ مدّ نظری که موضع شاعر را در قبالِ عصر وی روشن می‌کند؛ غالباً رمزِ نقاب، در شخصیّتی از شخصیّت‌هایی که شعر از زبان آن‌ها بازگو می‌گردد، متمثّل می‌شود و شعر از رهگذر نقاب، این شخصیّت را به زیبایی بازمی‌نمایاند و جهان این شخصیّت را، از رهگذر ابراز دیدگاه‌ها، موضع‌گیری‌ها، دغدغه‌ها و نوع ارتباطش با دیگران کشف می‌کند. سپس این شخصیّت بر شعر، چیره می‌گردد و با ضمیر متکلّم سخن می‌گوید تا آنجا که گمان می‌کنیم، ما صدای آن شخصیّت را می‌شنویم. لیک آرام‌آرام درمی‌یابیم که شخصیّت_در شعر_ نقابی بیش نیست که شاعر از خلال آن سخن می‌گوید و صدای مستقیم شخصیّت با صدای ضمنی شاعر همآوا می‌شود و ما را به کنه معنی نقاب در شعر می‌رساند».10

در این مجموعه، شعرِ «الوقت» ملهم از محاصرة بیروت توسط اسرائیل در سال ­(1982) است و رنج و اندوه بی‌پایان مردم فلسطین و لبنان را زیر یوغِ این محاصره می‌نمایاند و زمان و سرنوشت بربادرفتة ملّتِ خویش را ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد گسترة تاریخی تا زمان اکنون ادامه یافته و «انسان» به صورت‌های گوناگون مثله می‌گردد.

در کتاب محاصره، نام‌ها و اعلام فراوانی ذکر شده‌اند. نام‌هایی چون: قرقماس، طهماز، امیه و ... نمادی از سلطه و چیرگی‌اند و نام «اسماعیل» بیش از سی بار تکرار می‌شود که بر زبان، تاریخ و دین، فرهنگ عربی و پدرانگی دلالت دارد و از این رهگذر «اسماعیل» نماد اصول و پایه‌های متصلّب عربی است که انسان عربی باید از آن‌ها بگذرد؛ چراکه شخصیّت اسماعیل که فدایی پدر خویش شده، رمزی از سنّت و سرسپاری سیاسی است.

تاریخ نیز در این مجموعه، عنصری کلیدی‌ست که شاعر در بستر رخدادهای تاریخی‌ای چون دورانِ مغولی_مملوکی‌ عثمانی بستر کنونی جهان عرب را ارزیابی و تحلیل می‌کند و استبداد حاکم بر این واقعیّت عربی را استمرار همان هژمونی استبدادِ تاریخی می‌داند.

در این دیوان، آدونیس از اسماعیل به عنوان «نقاب» بهره می‌گیرد. آدونیس این شعر را با اندیشة تطهیر خویش و امّت خود می‌آغازد. تطهیر و رهایی و رستاخیز مجدد از آواری که اّمت عربی را در پایین‌ترین جایگاه فرهنگی در جهان قرار داده است.

شعر «اسماعیل» تصویرگرِ کشور مصیبت‌زدة فلسطین است که با الهام از واقعة تلخ حملة اسرائیل به بیروت در سال (1982) است. «اسماعیل» شخصیّتی تاریخی_دینی است و آدونیس وی را در بستری نمادین و اسطوره‌ای بکار می‌برد و از این

 رهگذر اسماعیل را با حوادث کنونی جهان عرب پیوند می‌زند و حملة تلخ اسرائیل به بیروت و رنج فلسطینیان را ترسیم می‌کند. آری اسماعیل، تجسّمی از ملّت فلسطین است که زخمی‌ست و جراحت بر جراحت درد می‌فزاید و لبنان و فلسطین در تقاطعی بنام محاصره سبعانة اسرائیل بر این دو، به هم گره می‌خورند و درد و زخم مشترکی برایشان رقم می‌خورد:

«ماده‌اشترِ یکی فراری‌ست بیروت وُ مرگ، کجاوه‌اش/ جنایت‌ها دیدم که می‌چریدند/ گوسپندانشان دیدم...

 نیز دیدم رص فلزاتی و می‌بینم: خیمه‌ها، همان خیمه‌هایند؛ نیز می‌بین: همان ویرانه‌هایند ویرانه‌ها راه‌هایی بسته‌اند زنّار توفشِ سحابشان و آتش می‌داند چه گویم».

در برگردان این مجموعه، علاوه بر اینکه سعی شده است تا شعریّت و برجستگی زبانی اثر حفظ شود؛ کوشیده‌ایم تا ساختارشکنی‌ها، تعلیق معنا، فاصله‌گذاری‌ها و چینش و نظم شعرها نزدیک به الگوی عربی آن باشد و رازآلودگی و ایجاز متن محفوظ بماند و مسیرِ مشارکت پویای مخاطب در کشف و شهود متن همواره گشوده باشد و بخشی از فرآیندِ به خوانش درآوردنِ متن مسکوت و سپیدخوانی‌ها بر عهدة وی قرار گیرد.

همچنین، برخی مفاهیم کلیدی، عبارت‌ها، اصطلاحات و کلماتی را که بار معنایی نمادین، اسطوره‌ای و تلمیحی شگرفی داشته‌اند، تا آنجا که بافت و ساختار متن و زیبایی‌اش اجازه می‌داد؛ عیناً آورده‌ایم و در پاورقی‌ها به توضیح مبسوط آن‌ها پرداخته‌ایم. زیرا بیم آن می‌رفت که اگر یکی از معانی آن کلمه و اصطلاح را بیاوریم، از دیگر معانی ضمنی و چند لایة کلام غفلت بورزیم و خواننده را از فربگی شعر آدونیس و خوانش تأویلی و هرمنوتیکی آن، محروم گردانیم. ■

کتاب محاصره اثر آدونیس. ترجمه: صالح بوعذار. نشر روزنه.

 

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

معرفی کتاب «محاصره» نویسنده «آدونیس»؛ مترجم «صالح بوعذار»

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692