انعکاس ادبیات کلاسیک در هنر وجهی است که کمتر درباره آن پرداخت شده است. ادبیات کلاسیک زمانی که با عرفان گره میخورد بخش والایی از هنر را بوجود میآورد. هنر والا یا حد اعلی هنر زمانی محقق میشود که هنرمند در مسیر آن قرار بگیرد.
مطالعه آثار کلاسیک اولین قدم در این راه است. از هنرمندان به نام عرصه معماری که از ادبیات کلاسیک بهره برده بودند در یادداشتی از هوشنگ سیحون نام بردیم. در این یادداشت به معرفی هنرمندی میپردازیم که در عرصه نقاشی با تمسک از ادبیات و هنرکلاسیک وجهی والایی از هنر را به منصه ظهور درآورده است. عادل یونسی نقاش چیره دستی است که با استفاده برون آمدن از خویشتن نقاشی هنر والا خلق میکند.
در ادبیات کلاسیک عرفانی شاعرانی چون خیام و حافظ، سعدی، صائب تبریزی سالک یا فرد را به این موضوع دعوت میکند که از خویشتن برون آید و سیری در جهان هنر داشته باشد. هنر عرصهای است که هنرمند در آن گوهر یگانه خویشتن را در این سیر بدست میآورد. این سیر تدریجی و تکاملی است یعنی هنرمند یکباره به آن چیزی که در جست وجو است یکباره بدست نمیآورد بلکه گذر سالیان مسیر را ترسیم میکند.
نقطه مشترک هر معماری، نقاشی و داستان نویسی را میتوان در فرآیند ساختن دانست. ساختنی که ابتدا در خیال هنرمند شکل میگیرد با کلمه و خط قوام میگیرد و بعد ارائه میشود. خیال در قالب کلمه سمت و سو میگیرد.
اگر داستان ایرانی را در برابر نقاشی و معماری قرار بدهیم. داستان ایرانی در فرآیند رسیدن به ژرف نگری است. ژرف نگری که معمولاً از جهان بیرون یعنی عالم محسوسات مادی آغاز میشود و سپس به دروننگری راه میبرد. اما داستان ایرانی در سطح اولیه قرار میگیرد یعنی مخاطب در یک صفحه تخت به کلماتی که در کاغذ نقش بسته است نگاه میکند در این نقطه کلمه باید عمق را ایجاد کند. برخلاف نقاشی که این امر برعهده خطوط و نقطه است. ادبیات ایران چون هنر نگارگری آنچه را که واقع است بیان میکند. در این هنگامه امر سانسور باعث شده که هنرمند برای بیان مفهوم خود به سمت ژرف نگری قدم بردارد تا مفهوم را مستتر سازد.
این روند تدریجی و تکاملی است. آسیبهای وارده از خود سانسوری نیز از جمله دلایلی که در عرصه هنر نوشتن نویسنده از بیان مفهوم عاجز میماند. نقطه گریز نویسنده از خودسانسوری همان نقطهای که با کلمات در صفحه تخت کاغذ ایجاد میکند. این ساختن خطوط فکری محل تلاقی همه خطوطی است که از چشم بیننده به صورت موازی به درون متن نفوذ کرده و به هم میرسند.
در تابلوهای نقاشی عادل یونسی نقطه گریز در عمق اشیاء و اشخاص، فضا محصور شده است برای همین است که انسان در برابر این نقطه گریز راه گریزی ندارد بلکه دوست دارد ساعتها به نقاشی خیره شود و چون کتابی که ده بار خوانده میشود بازهم به مرور آن بپردازد.
این تکنیک مشترک محصور کردن نقطه گریز در هنر مورد غفلت عمومی در داستان نویسی قرار میگیرد و به ظاهر فضا، شخصیتها و ایدئولوژی سیاسی ومذهبی خلاصه میشود.
ساختن خطوط فکری را میتوان از خطوط مستحکم ادبیات کلاسیک ومعماری وام گرفت. صرفاً تقلید از آثار پرفروش هنری هنرمند را یک مقلد باقی میگذارد. رهایی از هنر بدقواره در داستان، معماری و نقاشی مستلزم این است که هنرمند به عمق ادبیات و هنر کلاسیک نفوذ کند و چیستی هنر را درک کند.
همان گونه که هوشنگ سیحون و عادل یونسی برای رهایی از هنر بدقواره خیام محور ژرف نگری ایشان است. هر هنرمندی میتواند برای این ژرف نگری از مشاهیر بهره ببرد.
تابلوهای نقاشی عادل یونسی در متن خود داستانی سورئال فراتر از مکان و زمان را به رنگ درآمیخته است. نقش عرفانی رنگین که که سلوک حیات را نشان میدهد. گذر انسان در مسیر سیال برای بازیافتن خویشتن را نشان میدهد تا بحر عجایب را در خلقت نشان دهد. انسان برخاسته از تاریخ، مدرنیته، طبیعت، فضا در سیال و دگرگونی معنی از معانی زیستن را تبلور میکند. ■