در طبیعت حیواناتی هستند که فرزندان خود را می کشند؛ از جمله شیرهای نر. در تاریخ ما تصویر شیر از دیوارنگاره ها تا پرچم ها و ادبیات و... زیاد به چشم می خورد و این می تواند از منظر سمبلیک حاوی اطلاعاتی باشد.
شیر را می توان به عنوان نمادی از جامعه مردسالار شناسایی کرد و از این طریق، به رفتارشناسی انسان ایرانی پرداخت. اولین و مهم ترین ترجمه از شیر در بحث قدرت پدیدار می شود که در این جغرافیا، سلسله پادشاهان، سلاطین و حکمرانان را شامل می شود. قشری که برای تکیه بیشتر بر سریر قدرت، از معدوم کردن نزدیکان خود دریغ نمی کردند. در فرهنگ اسطوره ای ما کیکاووسشاه فرزند خود سیاوش را به خاک سیاه می نشاند و گشتاسپشاه پسرش اسفندیار را به قربانگاه می فرستد تا بزرگترین تراژدی های ملی ایران رقم بخورد. حتی وقتی رستم، ناآگاهانه سهراب را می کشد در واقع از ناخودآگاه جمعی تبعیت می کند. فارغ از اسطوره، نزدیک ترین مصداق تاریخی فرزندکشی، نادرشاه افشار است که فرزندش رضاقلی میرزا را نابینا می کند و یک سقوط تاریخی دیگر هویدا می گردد. بنابراین این می تواند یک کهن الگوی ایرانی تلقی شود که قابل تعمیم به کل جامعه است. اگر شاهزاده ها به ندرت قربانی می شدند، رعایا به عنوان فرزندان بعدیِ یک شاه، یک حاکم و یا یک ارباب، همیشه در قربانگاه حاضر بودهاند. با توجه به مناسبات حکومتی در ایران، می توان دریافت دولت ها با ایجاد طبقات اجتماعی و دامن زدن به اختلافات طبقاتی، باعث تحقیر فرودستان شده اند تا بلکه فرادستان با خیال راحت تری بر کرسی حکمرانی خود تکیه زنند. اما از قدیم گفته اند «الناس علی دین ملوکهم» و از این رو فرهنگ مردسالارانه یا پدرسالارانه در این جغرافیا از صدر تا ذیل جامعه نفوذ داشته است. فرهنگ برتر بودن بزرگترها و قربانی کردن کوچکترها چونان یک غریزه حیوانی اما این بار در یک جامعه انسانی متبلور می شود و پدرانی که قرار است حامی فرزندان خود باشند، عامل سرافکندگی و بدبختی آنها می شوند تا بلکه خود بیشتر به چشم بیایند.
در فیلم برادران لیلا[1] پدر یک مستبد رو به زوال است که آخرین تلاش های زندگی اش را برای چشیدن طعم واقعی قدرت، انجام می دهد و فرزندانش که رعایای شهری سوخته به حساب می آیند، در معرض یک امتحان قرار می گیرند. میل به دیده شدن و کسب احترام در پدر چندان قدرتمند است که او را نسبت به نزدیکانش کور می کند. او نمونه کوچک شده از سردمدارانی است که نه تنها فداکار نیستند بلکه همه را فدای خود میکنند تا خدشه ای بر جایگاه آنها وارد نگردد. دختر خانواده (لیلا) که نمی تواند این تباهی را ببیند علیه پدر به پا می خیزد و در یک تابوشکنی بی سابقه، به همه سنت هایی که احترام به بزرگتر را ترویج می کنند پشت پا می زند. او حق خود و برادرانش را بدون توجه به احساسات شخصی و هاله مقدس پدر مطالبه می کند. این دختر نماد زنان ایران است که همواره در طول تاریخ سرکوب و تحقیر شده اند و ناگهان در یک بزنگاه تاریخی، همه آن زخم ها سر باز کرده و همه مناسبات رایج را دگرگون می کند. لیلا کسی است که امیدی به اصلاح ندارد و به دنبال سرنگونی پدر به عنوان عامل بدبختی خانواده است.
سیلی لیلا به پدر، با اینکه حسی آکنده از دلسوزی و ترحم نسبت به پدر منتقل می کند اما نویددهنده پایان دوره تاریک است. به نظر می رسد کارگردان، عامدانه قصد دارد از حس دلسوزی در مخاطب برای بیان مفهوم مبارزه خشونت پرهیز استفاده کند. در این گفتمان، بهترین روش انتقال، آرام ترین آن است؛ که البته گویا در این جغرافیا غیرممکن می نماید. در سکانس پایانی، لبخندِ لیلا بعد از مرگ پدر، نشان می دهد زیباترین لحظات تاریخ، آنطور که معروف است لحظات سرنگونی یک دیکتاتور می باشد. شادی بچه ها در این سکانس نشانگر آغاز دوره تازه ای از زندگی است. شیرهای نر وقتی پیر می شوند توسط جوان تر ها کشته می شوند تا نسل جدید با استقلال و آزادی، خانواده و قلمرو تازه خود را تشکیل دهند.
[1] Leila's Brothers (2022); Director: Saeed Roustayi.