سنت ژآن پرس با نام کامل فرانسوا ماری رنه آلکسی سَن لِژِر»، با نام سیاسی «آلکسی لِژِر»، و با نام ادبی «سن ژان پِرْس» شاعر و دیپلمات فرانسوی بود که در سال 1960 جایزه نوبل ادبیات را برای «پرواز سر به فلک کشیده و غنای تخیلی آفرینش شاعرانهاش، که بازتابی رؤیایی از زمان حال میدهد» دریافت کرد. او همچنین از سال 1914 تا 1940 یک دیپلمات بزرگ فرانسوی بود و پس از آن تا سال 1967 عمدتاً در ایالات متحده زندگی کرد.
مروری بر زندگی سنت ژان پرس
الکسیس لژر در ۳۱ مارس ۱۸۸۷ در پوینت-آ-پیتر، گوادلوپ واقع در دریای کارائیب در آمریکای مرکزی به دنیا آمد پدربزرگش یک وکیل بود که در سال 1815 به گوادلوپ نقل مکان کرده بود. پدرش «آمده لژر» نیز وکیل و عضو شورای شهر بودکه در سال 1907 به طور ناگهانی و نابهنگام درگذشت. پرس 10 سال اول زندگی خود را در گوادلوپ و اطراف آن گذراند، اما بحران اقتصادی و اجتماعی در جزایر، و از دست دادن مزارع قهوه و شکر، خانواده را در سال 1899 مجبور به کوچ به سمت فرانسه و به شهر خلوت پائو نمود. پرز در دبیرستان محلی تحصیل کرد و سپس در دانشگاه بوردو در رشته حقوق، فلسفه، ادبیات کلاسیک، مردم شناسی و علوم تحصیل کرد. اگرچه هنگامی که پدرش در سال 1907 درگذشت، فشار مالی بر روی خانواده باعث شد تا موقتاً تحصیلات خود را متوقف کند، اما سرانجام در سال 1910 فارغ التحصیل شد.
در سال 1904 با فرانسیس جامز شاعر در اورتز آشنا شد که برای سنت ژان دوستی عزیز شد. در رفت و آمدهایش به باشگاههای فرهنگی با پل کلودل، اودیلون ردون، آندره ژید ملاقات کرد. او اشعار کوتاهی با الهام از داستان رابینسون کروزوئه نوشت و ترجمه پیندار را بر عهده گرفت و اولین کتاب شعر خود به نام Éloges را در سال 1911 منتشر کرد.
در سال 1914، در سن 27 سالگی حرفه سیاسی را برای خود برگزید و وارد هیئت دیپلماتیک شد و با نام الکسیس لژر در این حرفه خدمت کرد. به سمت دفتر مطبوعاتی وزیر تئوفیل دلکاسه و سپس به دفتر مطبوعاتی وزارت امور خارجه قبل از منصوب شدن به عنوان منشی نمایندگی فرانسه در پکن منصوب شد. از سال 1916 تا 1921 منشی سفارت فرانسه در پکن بود زمانی که چین درگیر جنگهای داخلی بود. پس از کودتای 1917 توسط ژنرال ژانگ ژون، پرس در خروج خانواده رئیس جمهور لی یوان هونگ شرکت کرد. در سالهای اقامتش در پکن در معبد سابق تائوئیستی زندگی میکرد و به قول خودش «با فیلسوفان و حکیمان همنشینی میکرد». زندگی در چین فرصتی برای او بود تا متنوعترین مناظر بشری را گسترش دهد و حماسه جهان را که نقطه قوت نوشتههایش بود، به تصویر بکشد. در طول مدت اقامت خود در چین، سفرهایی را در سراسر صحرای گوبی انجام داد و به مستعمرات جزیره فرانسه در اقیانوس آرام رفت. مجذوب صحرای گوبی بود و به یکی از دوستانش در فرانسه نوشت که "این وسعت بیابان بر افکار من تسلط یافته است، جذابیتی که به توهم نزدیک میشود". شاعر آمریکایی آرچیبالد مک لیش در باره دورانی که سنت ژان در چین میزیسته، نوشته: «ژان پرس در چین هنری را آموخت که به وسیله آن یک مرد از جان خود در برابر دیگران و حتی خود دفاع میکند."
در سال 1921 در واشنگتن، هنگام شرکت در کنفرانس خلع سلاح جهانی، مورد توجه آریستید بریاند، نخست وزیر وقت فرانسه قرار گرفت و او را به عنوان دستیار خود به خدمت گرفت. در سال 1922 به مدیریت مرکزی وزارت منصوب شد و سپس در سال 1925 مدیر کابینه وزیر شد. او یکی از نویسندگان اصلی قراردادهای لوکارنو در اکتبر 1925 بود که مفاد آن "آشتی فرانسه و آلمان برای تضمین امنیت فرانسه و سپس اروپا" بود. در فوریه 1933 به جای فیلیپ برتلو بیمار به عنوان دبیر کل وزارت امور خارجه منصوب شد و تا سال 1940 با درجه و منزلت سفیر فرانسه در این سمت بود.
او در پاریس با شاعر روشنفکر والری لارباد آشنا شد که از نفوذ او برای انتشار شعر «آناباس» که در زمان اقامتش در چین سروده بود استفاده کرد «آناباس» را در سال 1924 با نام مستعار «سنت ژآن پرس» منتشر کرد این نام تا آخر عمر بر روی آثارش باقی ماند. تفاسیر زیادی از این نام مستعار وجود دارد، اما به اعتراف خود او، نیاز به نام مستعار نقش جدا کردن مأموریت دیپلماتیک او از عملکرد غیررسمیتر او به عنوان یک شاعر را داشت.
شعر حماسی آناباس در محافل روشنفکری و هنری پاریس، او رابه عنوان شاعری نوظهور مطرح کرد، دوستی نزدیکی با مارسل پروست داشت، که بسیار سنت ژان را تحسین میکرد، اما سیاست ومشاغل وسوسه انگیز سیاسی باعث شد تا به مدت دو دهه عشق به ادبیات و هنر را کنار بگذارد و هیچ چیزی منتشر نکند، حتی یک چاپ مجدد از اولین کتابش، زیرا معتقد بود که چاپ داستان برای یک دیپلمات نامناسب است.
پس از مرگ آریستید بریاند در سال 1932، الکسیس لژر تا سال 1940 به عنوان دبیر کل وزارت خارجه فرانسه خدمت کرد، دورهای که در آن دولت فرانسه بیثباتی و آشفتگی مزمن را تجربه کرد. او اعتقادی قوی به «قانون و عدالت» بینالمللی داشت که باید توسط جامعه ملل اجرا شود که اختلافات به صورت مسالمتآمیز از طریق مذاکره حل و فصل شود. او وزیر خارجه فرانسه را در کنفرانس مونیخ در سال 1938 همراهی کرد، کنفرانسی که در آن با واگذاری چکسلواکی به آلمان موافقت شد.
اوکه در سال 1929 برای آریستید برایاند یادداشتی در مورد سازماندهی یک سیستم اتحادیه فدرال اروپا بر اساس مأموریت مجمع عمومی جامعه ملل نوشت امید بزرگش به عنوان دبیر کل این بود که اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده هر دو به اتحادیه بپیوندند.
در دوران سیاسی، او با تنشهای بین المللی زیادی روبرو شد از جمله حمله ژاپن به چین، حمله ایتالیا به حبشه، بحران دانزیک، بحران سودتنلند، جنگ جهانی دوم... اما در تمامی این تنشها تلاش داشت تا از لیبرال فلسفه سیاسی که به آن اعتقاد داشت جدا نشود که همین به مزاق بعضی از سیاستمداران فرانسوی خوش نمیآمد. مورخ بریتانیایی «دی سی وات» از سنت ژان به عنوان "نابغه سرد" کوای دورسی، دیپلماتی باهوش که هوش و بیرحمی او را برای وزرای خارجه فرانسه در طی یک دوره هشت ساله ارزشمند کرد، توصیف نموده.
پس از سقوط فرانسه در می 1940 الکسیس لژر (سنت ژان) از سمت خود برکنار شد، این اخراج توسط «پل رینورد» به نشانه گسستن از سیاست انفعالی که به مدت هفت سال در برابر رایش اعمال شده بود صورت گرفت برای جلب رضایت دولت نازی، سنت ژان یک ضد نازی شناخته شده بود. ورود آلمانیها به پاریس باعث ایجاد وحشت در وزارت امور خارجه میشود که اقتدار آن پس از توافق مونیخ به دلیل اختلافات بین جنگطلبان و صلح طلبان، و استعفای پیدرپی وزیران تضعیف شده بود. سنت ژان توسط «پل رینود» اخراج و دولت ویشی به ریاست مارشال پتن او را از حکم لژیون دونور برکنار میکند و تابعیت فرانسوی او لغو (این شهروندی پس از جنگ به او بازگردانده شد) وتمام داراییهایش مصادره میشود. آپارتمانش در پاریس توسط گشتاپو غارت شده و تعدادی از اشعار منتشرنشده او سوزانده میشود که این سوزاندن تأثیر بسیار بدی بر روحیه سنت ژان میگذارد که شعرهایش برای همیشه از دست رفتهاند. و این پایان شخصیت عمومی- سیاسی الکسیس لژر و شکوفایی قطعی شاعر سنت ژان پرس است که با اهدای جایزه نوبل در سال 1960 به اوج میرسد.
یک تبعیدی خود خواسته به واشنگتن را میپذیرد، تبعیدی که چندان خوشایند نیست و او را با مشکلات مالی روبرو میکند، اما پس از آشنایی با آرچیبالد مک لیش، شاعر، نمایشنامهنویس و مدیر کتابخانه کنگره، پیشنهاد او را برای سمت مشاور ادبی کنگره میپذیرد و از هر گونه فعالیت با دستمزد دیگری امتناع میورزد.
به لطف فرانسیس بیدل، با اطرافیان سیاسی پرزیدنت روزولت در تماس است و نقش مشاورهای در شکل دادن به موقعیت ایالات متحده در قبال فرانسه را ایفا میکند. دعوت شخصی ژنرال دوگل را رد میکند تا با او در لندن گفتگو کند این امتناع نشان دهنده بیاعتمادی شدید سنت ژان به رهبر نظامی دولت فرانسه است. در سالهای تبعید، پرس دوباره به نوشتن شعر میپردازد، اما لحن آثارش تیره شده بود؛ کمک مالی سخاوتمندانه از بنیاد بولینگن (که توسط پل و مری ملون تأسیس شد) او را قادر میسازد تا وقت خود را به نوشتن اختصاص دهد. او برای انتشار آثارش به انگلیسی اولویت را به بنیاد میدهد. از پیوستن به دیگر تبعیدیان فرانسوی شرکت کننده در فرانسه آزاد خودداری میکند.
پست سفیر در واشنگتن را که توسط رئیس جمهور «ونسان ژول اوریول» به او پیشنهاد شده بود رد کرد. او همین کار را با هر پیشنهاد دیگری برای بازگشت به سیاست انجام میدهد و وضعیت خود را تا سال 1958 در تبعید نگه میدارد. پرس در دوران تبعیدش در آمریکا، اشعار بلندی را منتشر نمود از جمله Exil، Vents، Pluies، Neiges، Amers و Chroniques.
مدتها پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایالات متحده ماند، سفرهای زیادی کرد، طبیعت را مشاهده کرد و از دوستی، از جمله، فرانسیس بیدل دادستان کل، فرانکلین دی. روزولت-رئیس جمهور ایالات متحده و همسرش، نویسنده کاترین گاریسون چاپین، لذت برد.. با دبیر کل سازمان ملل متحد و نویسنده داگ هامارشولد رابطه خوبی داشت. در 1957، دوستان آمریکایی به او ویلایی در Giens در پروونس دادند و از آن زمان به بعد، او زمان خود را بین فرانسه و ایالات متحده تقسیم کرد. در 1958 با «دوروتی میلبرن راسل» آمریکایی ازدواج کرد.
در سال 1960، جایزه نوبل ادبیات را به خاطر پرواز سرسام آور و تصاویر خاطره انگیز شعرش که به شکلی رؤیایی بازتاب دهنده شرایط زمانه ماست، دریافت کرد. او در بخشی از سخنرانی خود عنوان میکند که «شعر، بیش از هر کار انسانی دیگری، «یکپارچگی کامل انسان» را دنبال میکند» که در واقع موقعیت استثنایی یک شاعر را با این واقعیت توجیه میکند.
در 1967 به همراه همسر آمریکایی خود به فرانسه بازگشت. او که از فضای سیاسی فرانسه در زمان ژنرال دوگل ناراضی بود، اظهار کرده که بیشتر فرانسویها را در ایالات متحده آمریکا، میپسندد.
چند ماه قبل از مرگ، سنت ژان کتابخانه، دست نوشتهها و مقالات خصوصی خود را به بنیاد سنت ژآن پرس، که یک مرکز تحقیقاتی اختصاص داده شده به زندگی و کار او میباشد (سیته دو لیور، اکس آن پروونس) اهدا کرد که تا به امروز فعال است. سنت ژان پرس در سال ۱۹۷۵ در ۸۸ سالگی. در ویلای خود در Giens درگذشت و در همان نزدیکی به خاک سپرده.
پرس و ادبیات
تبعید همیشگی که زندگی سنت ژان پرس را مشخص میکند، اساس شعر او بوده است. در حاشیه جنبشهای ادبی زمان خود، شعر او در ابیات به دلیل هرمتیک بودن، بلکه به خاطر قدرت تداعیکنندهاش شهرت دارد. آثار سنت جان پرس در شعر فرانسوی قرن بیستم لهجههایی از آشتی بین مدرنیته، با کهنترین منابع گفتار شاعرانه را ایجاد میکند.. بسیاری از شعرهای خود را در نوعی تمدن ناشناس شرقی قرار داد. پس از اقامتش در آمریکا، بخش عمدهای از آثارش، علاقه مداوم به تبعید را به عنوان وضعیت طبیعی انسان دربرمیگیرد. پرس هیچ شعر کوتاه واقعی ننوشت. همه اشعار او بسیار طولانی و در مقیاس حماسی است.
نه تنها مضامین شعری او غیرمعمول است، بلکه زبان شعریش واقعاً قابل توجه است. در حالی که اغلب به الکساندر دبرنی شاعر فرانسوی در قرن دوازدهم، معیار استاندارد شعر فرانسوی پایبند بود (وزن جدیدی در شعر بوجود آورد که به الکساندرین (اسکندری معروف است)، با اینجال سنت ژان را تجسم روح ملی فرانسه و همچنین شاعر «شاعری به دلیل تأکید بر کمال صوری و شیوه خودآگاهانه» در انتخاب کلماتش نامیدهاند. اشعار باشکوه سنت ژان در سطرهای بلندی سروده شد که شبیه پاراگرافهای منثور است اما کیفیت موسیقیایی ظریفی دارد. شعر “پرس” گاه مایه حماسی دارد، گاه تغزلی میشود و گاه خواننده متوجه نمیشود چگونه از رئالیسم به سوررئالیسم میلغزد
در سال 1921، به پاریس بازگشت و شعر حماسی «آناباسیس» (1924، آناباسیس) را منتشر کرد که ادعا میکرد در «معبد کوچک تائوئیستی» سروده. Anabasis نوعی لشکرکشی نظامی یک فاتح را برای تأسیس یک شهر جدید به تصویر میکشد. استفاده از عنوانی که او به معروفترین اثر خود داده است، یک راز باقی مانده است. آناباسیس عنوانی است که از دوران باستان یونان به عاریت گرفته شده است. این عنوان دو اثر تاریخی است، یکی از گزنفون، که به عقبنشینی ده هزار نفر از طریق ایران اشاره دارد، و دیگری اثر آرین، که مربوط به فتوحات مصری و آسیایی اسکندر است (تسخیر امپراتوری ایران توسط اسکندر مقدونی) نمادگرایی قوی را در این اثر ارائه میدهد؛ واژه یونانی «anabasis» نیز به معنای بیدرنگتر برخاستن از
اسب، و در نتیجه، صعود است. این دو معنا در شعر او که به لشکرکشیهای سواره نظام، فتح سرزمینهای جدید، تأسیس شهرهای جدید و تأسیس امپراتوریهای جدید میپردازد، ظاهر میشود. احساسات اودیسهای آن را میتوان در آثار دیگر، از جمله پابلو نرودا و جورج سفریس، یافت.
شاید در تفسیر و تحلیل اشعار سنت ژان رد پایی از فلاسفه چون هگل، تیلارد دوشاردن، ویکتور کوزین و ارنست رنان در مورد اشتیاق انسان برای رسیدن به وضعیتی بالاتر که در آن انسان، بالاترین شکل زندگی روی زمین، با خدا ادغام میشود، دید، اما بهرحال از پیامهای ایدئولوژیک مستقیم دوری میکرد، و بدون هیچ شکی آنچه بیان میکرد نتیجه دیدگاه کاملاً شخصی او بود. در تفکر او شعر "جنبش پیشرو است که انسان را به حرکت هستی متصل میکند.
اشعار او از نفس حماسی آناباسیس تا سبک عامدانه متون عصر بزرگ، بنای منحصربهفرد را در ادبیات مدرن فرانسه به زبانی مجلل میسازد. کل اثر، در یک انسجام عمیق، خواننده را به کاوش در واقعیت انسانی دعوت میکند. نگاه متمرکز بر «کل جهان اشیا» از ابتدا تا انتها در آنجا باقی میماند، آغشته به میل به کمال که با جستجو در همه چیز مطابقت دارد.
او به خوبی از نقش شاعران مدرن آگاه بود، اما زیبایی در شعر را هیچ ربطی به روشهای ادبی نمیدانست او معتقد بود که شعر خود بیانگر زندگی است؛ البته این بدان معنا نیست که سنت ژان پرس هیچ نظر شخصی در مورد تکنیک نوشتن نداشت بلکه به این معنی است که برای او بخش اساسی نوشتن- در روشی است که انسان در آن انرژی هستی را تجربه میکند نه در توسعه تکنیکهای خاص نوشتن. از نظر او اگر هر شعری یک هستیشناسی است، به این دلیل است که شعر، بیش از هر گونه معرفت دیگری، به دنبال واقعیت مطلق است.
معتقد بود در زمانی که مذاهب اغلب برای اکثر مردم معنایی ندارند، شعر تنها چیزی است که حس مقدس را زنده نگه میدارد از نظر او برای تمدنی که بر ارزشهای مادی بنا شده است، شعر آخرین پناهگاه معنویت است. شعر برای سنت ژان بیش از راهی به سوی دانش است. شعر برای او همان فعالیت انسانی است که به بهترین وجه انسان را قادر میسازد تا با انرژی خلاق زندگی یکی شود. از نظر او شعر اینهای است که حرکت هستی در آن منعکس میشود. آفرینش شاعرانه تنها بازتابی از حرکت خلاق هستی نیست، بلکه یکی از جلوههای آن است.
سنت ژان پرس یا الکسس لژر و یا فرانسوا ماری رنه آلکسی سَن لِژِه از این نظر حائز اهمیت است که جزو شاعرانی است که جنبه جهانی بودنشان بیشتر از جنبه محلی و ملیشان است، زیرا آثاری بشری و بزرگتر از بُعد ملی و محلی خلق کرده. ■
منابع
https://fr.wikipedia.org/wiki/Saint-John_Perse
https://en.wikipedia.org/wiki/Saint-John_Perse
https://www.britannica.com/biography/Saint-John-Perse
http://www.caribbeanelections.com/knowledge/biography/bios/perse_saint_john.asp